کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ
    گویا که دیده است رخ یار من چراغ
    افتد ز پای، بسکه خراب فتادن است
    گر افگند فروغ بدیوار من چراغ
    آید چو او ببزم، نماند ز من اثر
    ز آن رو که ظلمتم من و، دلدار من چراغ
    هرشب بود ز گریه خونبار و اضطراب
    همچشم من پیاله و، همکار من چراغ
    چون دیده یی که وا نتوان کرد در غبار
    روشن نمیشود ز شب تار من چراغ
    پیچد ز روز تیره من، بر خود آفتاب
    سوزد بسوز سینه افگار من چراغ
    واعظ ز فیض یاد رخ آتشین دوست
    هرگز نخواسته است شب تار من چراغ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha