به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش

810عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش
ناخن بهمزند ز دو ابرو اشارتش
شاید که در لباس رسد از لبش بکام
پنهان شده است معنی از آن در عبارتش
گردیده خاطرم چو قدمگاه یاد او
غمها از آن کنند تلاش زیارتش
دل خانه شکسته ز بار وجود تست
باشد خراب ساختن خود، عمارتش
واعظ نبود با خبر از زخم تیغ دوست
مرهم چه خوب کرد که داد این بشارتش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...2شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 3شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 4شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...5شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 6شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...7شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 8شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 9شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...10شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 11شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 12شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...13شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...14شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...15شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 16شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...17شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 18شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...19شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...20شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 21شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 22شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 23شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...24شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...25شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 26شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...27شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 28شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...29شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 30شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 31شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...32شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 33شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...34شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!35شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...36شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 37شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 38شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 39شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 40شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...41شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 42شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 43شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...44شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...45شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...46شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 47شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 48شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...49شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 50شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 51شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 52شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...53شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 54شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...55شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 56شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...57شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...58شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...59شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...60شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!61شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...62شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...63شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...64شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 65شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 66شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...67شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 68شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 69شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 70شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...71شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 72شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...73شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 74شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 75شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...76شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 77شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 78شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...79شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 80شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...81شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...82شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...83شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 84شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...85شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...86شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 87شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 88شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 89شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 90شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 91شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 92شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...93شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 94شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 95شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...96شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...97شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 98شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 99شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 100شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...101شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...102شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟103شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...104شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...105شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 106شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...107شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 108شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 109شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 110شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 111شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...112شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...113شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...114شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 115شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...116شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 117شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...118شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...119شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...120شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...121شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟122شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...123شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...124شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...125شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 126شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 127شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 128شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...129شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 130شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 131شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 132شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...133شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...134شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...135شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 136شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 137شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...138شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...139شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 140شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 141شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 142شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...143شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 144شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 145شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 146شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...147شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 148شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 149شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...150شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 151شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 152شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...153شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 154شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...155شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 156شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 157شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 158شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 159شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...160شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...161شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...162شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...163شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 164شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 165شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 166شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...167شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...168شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...169شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...170شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...171شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 172شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...173شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 174شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...175شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 176شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...177شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 178شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟179شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...180شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...181شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...182شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 183شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...184شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...185شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 186شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 187شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 188شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...189شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...190شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:191شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 192شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 193شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...194شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...195شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...196شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 197شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 198شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 199شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 200شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 201شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...202شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!203شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...204شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 205شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...206شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟207شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...208شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...209شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...210شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 211شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...212شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 213شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 214شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 215شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...216شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...217شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...218شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...219شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...220شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ