به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۳۸۷: الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بنزر

920عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بنزر
یوزینده غازه ترگوندوزنک چراغینه بنزر
نظر که باغ جمالینه تو شدی چیقماقی یوخدور
بعینه اول رخ زیبا بهشت باغینه بنزر
گوزایچره مردمکی جای ویرمشم نه عجب کیم
منیم گیلودگی اول گلعذار داغینه بنزر
جدا بولوب سر زلفی یوزیندن اولدی پریشان
یوزیندن آیری دوشنک عاشقون دماغینه بنزر
آقاردی باش توکی واعظ نه ایش گلورداخی سندن
دماغ بوقو جا لوقدا سحر چراغینه بنزر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۸۶: کند پند ملایم در گرانجانان اثر به ...2شمارهٔ ۳۸۷: الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بن ...3شمارهٔ ۳۸۸: منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟4شمارهٔ ۳۸۹: به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر 5شمارهٔ ۳۹۰: کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر 6شمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یا ...7شمارهٔ ۳۹۲: پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا ...8شمارهٔ ۳۹۳: چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقید ...9شمارهٔ ۳۹۴: گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اول ...10شمارهٔ ۳۹۵: غنچه سان این همه بر خویش مبال از ...11شمارهٔ ۳۹۶: قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا ...12شمارهٔ ۳۹۷: گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با ک ...13شمارهٔ ۳۹۸: بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز 14شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 15شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...16شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...17شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...18شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...19شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 20شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 21شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 22شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 23شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 24شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 25شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...26شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...27شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 28شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 29شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 30شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...31شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...32شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 33شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 34شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...35شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 36شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...37شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 38شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 39شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...40شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 41شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 42شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...43شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...44شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...45شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 46شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...47شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 48شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...49شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...50شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 51شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 52شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 53شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...54شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...55شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 56شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...57شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 58شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...59شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 60شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 61شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...62شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 63شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...64شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!65شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...66شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 67شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 68شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 69شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 70شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...71شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 72شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 73شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...74شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...75شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...76شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 77شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 78شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...79شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 80شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 81شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 82شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...83شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 84شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...85شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 86شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...87شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...88شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...89شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...90شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!91شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...92شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...93شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...94شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 95شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 96شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...97شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 98شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 99شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 100شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...101شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 102شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...103شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 104شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 105شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...106شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 107شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 108شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...109شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 110شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...111شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...112شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...113شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 114شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...115شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...116شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 117شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 118شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 119شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 120شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 121شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 122شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...123شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 124شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 125شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...126شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...127شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 128شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 129شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 130شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...131شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...132شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟133شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...134شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...135شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 136شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...137شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 138شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 139شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 140شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 141شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...142شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...143شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...144شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 145شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...146شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 147شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...148شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...149شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...150شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...151شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟152شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...153شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...154شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...155شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 156شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 157شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 158شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...159شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 160شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 161شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 162شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...163شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...164شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...165شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 166شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 167شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...168شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...169شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 170شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 171شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 172شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...173شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 174شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 175شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 176شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...177شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 178شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 179شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...180شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 181شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 182شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...183شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 184شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...185شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 186شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 187شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 188شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 189شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...190شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...191شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...192شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...193شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 194شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 195شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 196شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...197شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...198شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...199شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...200شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...201شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 202شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...203شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 204شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...205شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 206شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...207شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 208شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟209شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...210شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...211شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...212شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 213شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...214شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...215شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 216شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 217شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 218شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...219شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...220شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:221شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 222شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 223شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...224شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...225شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...226شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 227شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 228شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 229شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 230شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 231شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...232شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!233شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...234شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 235شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...236شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟237شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...238شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...239شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...240شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 241شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...242شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 243شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 244شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 245شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...246شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...247شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...248شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...249شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...250شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ