به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یاشلر

820عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یاشلر
یوخسه بدسیلا به دوزمزلر بود اغلر تاشلر
گیجسه گر لعل لبندن آدمز بوشوقدن
داشلنور اشکم کبی خاتم گوزیندن قاشلر
نوبهار حسن فیضندن که من مجنونیم
غنچه تک اطفال الینده آچلوللر تاشلر
تا قلج چقمز قنندن ظاهر اولمز جوهری
نور چشمم، وسمنی نیلر اول اگری قاشلر
لاله و گل دامننده هر سحر شبنم دگول
گیجه لر روز سیاهمدن تو کللر یاشلر
پادشاه ملک فقرک تختمز دور پشت پا
تاج دولت دوست یولینده و یرلمیش یاشلر
قوجه لق حرصی کنون فکر سر و سامان ایدر
ایندی دو تمیش باشدن بویا شه گلمیش یاشلر
تن قوجلدی واعظ ایشدن دوشد یلر عقل و حواس
عمر از بس تند گیچدی قالدیلر یولداشلر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۹۰: کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر 2شمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یا ...3شمارهٔ ۳۹۲: پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا ...4شمارهٔ ۳۹۳: چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقید ...5شمارهٔ ۳۹۴: گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اول ...6شمارهٔ ۳۹۵: غنچه سان این همه بر خویش مبال از ...7شمارهٔ ۳۹۶: قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا ...8شمارهٔ ۳۹۷: گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با ک ...9شمارهٔ ۳۹۸: بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز 10شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 11شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...12شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...13شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...14شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...15شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 16شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 17شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 18شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 19شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 20شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 21شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...22شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...23شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 24شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 25شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 26شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...27شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...28شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 29شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 30شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...31شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 32شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...33شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 34شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 35شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...36شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 37شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 38شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...39شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...40شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...41شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 42شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...43شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 44شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...45شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...46شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 47شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 48شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 49شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...50شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...51شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 52شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...53شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 54شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...55شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 56شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 57شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...58شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 59شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...60شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!61شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...62شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 63شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 64شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 65شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 66شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...67شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 68شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 69شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...70شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...71شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...72شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 73شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 74شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...75شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 76شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 77شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 78شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...79شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 80شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...81شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 82شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...83شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...84شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...85شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...86شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!87شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...88شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...89شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...90شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 91شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 92شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...93شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 94شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 95شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 96شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...97شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 98شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...99شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 100شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 101شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...102شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 103شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 104شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...105شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 106شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...107شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...108شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...109شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 110شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...111شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...112شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 113شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 114شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 115شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 116شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 117شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 118شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...119شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 120شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 121شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...122شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...123شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 124شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 125شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 126شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...127شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...128شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟129شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...130شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...131شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 132شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...133شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 134شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 135شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 136شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 137شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...138شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...139شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...140شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 141شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...142شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 143شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...144شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...145شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...146شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...147شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟148شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...149شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...150شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...151شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 152شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 153شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 154شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...155شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 156شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 157شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 158شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...159شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...160شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...161شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 162شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 163شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...164شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...165شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 166شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 167شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 168شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...169شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 170شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 171شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 172شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...173شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 174شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 175شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...176شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 177شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 178شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...179شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 180شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...181شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 182شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 183شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 184شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 185شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...186شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...187شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...188شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...189شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 190شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 191شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 192شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...193شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...194شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...195شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...196شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...197شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 198شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...199شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 200شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...201شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 202شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...203شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 204شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟205شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...206شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...207شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...208شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 209شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...210شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...211شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 212شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 213شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 214شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...215شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...216شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:217شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 218شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 219شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...220شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...221شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...222شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 223شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 224شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 225شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 226شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 227شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...228شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!229شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...230شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 231شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...232شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟233شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...234شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...235شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...236شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 237شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...238شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 239شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 240شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 241شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...242شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...243شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...244شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...245شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...246شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ