به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان اولمز

820عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان اولمز
زمین توزاولسه باشی گوگه تیسه آسمان اولمز
چوق اصلاح ایسترانسان وجودی تاکه دیل بیلسونک
قلم یو نولمینجه هر طرفدن، خوش بیان اولمز
گیول چاک اولمینجه بیتمز آنده معرفت تخمی
سو کولمز تا زمین شخم ایله باغ و بوستان اولمز
سقشمز بو کیوللر عالمینده شوکت حسنی
بنم دردم آننچون کیمیسه خاطر نشان اولمز
بیرایکی مصرع ایلن اولمسنگ صاحب سخن واعظ
که موزون اولماق ایلن هر چبوق سرو روان اولمز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 2شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...3شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...4شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...5شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...6شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 7شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 8شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 9شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 10شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 11شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 12شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...13شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...14شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 15شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 16شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 17شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...18شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...19شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 20شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 21شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...22شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 23شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...24شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 25شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 26شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...27شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 28شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 29شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...30شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...31شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...32شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 33شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...34شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 35شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...36شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...37شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 38شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 39شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 40شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...41شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...42شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 43شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...44شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 45شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...46شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 47شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 48شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...49شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 50شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...51شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!52شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...53شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 54شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 55شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 56شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 57شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...58شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 59شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 60شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...61شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...62شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...63شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 64شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 65شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...66شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 67شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 68شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 69شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...70شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 71شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...72شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 73شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...74شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...75شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...76شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...77شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!78شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...79شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...80شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...81شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 82شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 83شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...84شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 85شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 86شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 87شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...88شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 89شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...90شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 91شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 92شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...93شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 94شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 95شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...96شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 97شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...98شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...99شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...100شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 101شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...102شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...103شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 104شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 105شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 106شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 107شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 108شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 109شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...110شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 111شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 112شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...113شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...114شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 115شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 116شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 117شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...118شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...119شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟120شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...121شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...122شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 123شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...124شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 125شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 126شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 127شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 128شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...129شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...130شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...131شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 132شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...133شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 134شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...135شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...136شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...137شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...138شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟139شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...140شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...141شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...142شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 143شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 144شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 145شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...146شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 147شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 148شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 149شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...150شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...151شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...152شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 153شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 154شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...155شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...156شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 157شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 158شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 159شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...160شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 161شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 162شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 163شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...164شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 165شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 166شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...167شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 168شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 169شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...170شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 171شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...172شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 173شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 174شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 175شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 176شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...177شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...178شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...179شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...180شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 181شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 182شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 183شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...184شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...185شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...186شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...187شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...188شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 189شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...190شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 191شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...192شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 193شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...194شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 195شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟196شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...197شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...198شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...199شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 200شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...201شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...202شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 203شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 204شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 205شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...206شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...207شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:208شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 209شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 210شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...211شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...212شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...213شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 214شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 215شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 216شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 217شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 218شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...219شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!220شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...221شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 222شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...223شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟224شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...225شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...226شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...227شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 228شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...229شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 230شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 231شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 232شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...233شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...234شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...235شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...236شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...237شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ