کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز
    بهار من، بکن آخر تو نیز ما را سبز
    همان به خاک تعلق، چو کار گرهیم
    اگر چه گشت چو تسبیح، دانه ما سبز
    ز تلخ گویی پیران، دلت جوان گردد
    که دی بزهر هوا میکند جهان را سبز
    چو خضر، ساخته آب حیات گریه مرا
    که هرکجا رسدم پای، گردد آنجا سبز
    روند صاف دلان بی تعلق از دنیا
    برون ز کوره آتش دوید مینا سبز
    شود ز باد اجل نخل قامتت عریان
    قبا چو برگ خزان سرخ باشدت یا سبز
    کند صفای چمن، خلق را بمی تکلیف
    شده است دختر رز را نهال گل پا سبز
    چو شیشه جامه اش از تن همیشه گلگونست
    چو باده پوشد اگر یار من سرا پا سبز
    گریستیم چو ابر آن قدر ز غم واعظ
    که تیغ کوه شد از آب دیده ما سبز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha