به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۲۹۳: همچنان کز آب سرو بوستان قد میکشد

840عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

همچنان کز آب سرو بوستان قد میکشد
نخل آه از رفتن عمرم چنان قد میکشد
طول آمالم ندارد پای کم از طول عمر
آرزو با زندگانی همعنان قد میکشد
چون زمین تشنه از بس گریه دزدیدم بخود
زنگ در آیینه دل، سبزه سان قد میکشد
میخورد از جویبار حسن باغ عشق آب
زآب گل، نخل صفیر بلبلان قد میکشد
بسکه در پایت چو واعظ کشتگان جان میدهند
سرو بالای تو، از آب روان قد میکشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۹۲: صحرا ز باد دستی آهم فقیر شد 2شمارهٔ ۲۹۳: همچنان کز آب سرو بوستان قد میکشد 3شمارهٔ ۲۹۴: زحمت ایام، راحتجو فزونتر میکشد 4شمارهٔ ۲۹۵: پیری آمد بر تنم هر موی خنجر میکشد 5شمارهٔ ۲۹۶: سراپای وجودم، بسکه گم در عشق جانا ...6شمارهٔ ۲۹۷: بخود دم تا فرو بردم، سخن شد 7شمارهٔ ۲۹۸: آنکه خود را سبب هستی ما میداند 8شمارهٔ ۲۹۹: مرا از نعمت دیدار، دل سیری نمیدان ...9شمارهٔ ۳۰۰: بسکه کاهیدم ز غم، با خرده جان تن ...10شمارهٔ ۳۰۱: یار در نکته سرایی نه ز کس میماند 11شمارهٔ ۳۰۲: آنانکه از شراب تو مدهوش گشته اند 12شمارهٔ ۳۰۳: هر گه آن مه، رخ بنماید از پی دفع ...13شمارهٔ ۳۰۴: تن بمحنت ده، اگر خواهی که گردی سر ...14شمارهٔ ۳۰۵: با همه زشتی، بدام عشق خویشی پای ب ...15شمارهٔ ۳۰۶: می پرستان چهره ها از تاب می افروخ ...16شمارهٔ ۳۰۷: اهل دنیا، بسکه در دل حسرت زر داشت ...17شمارهٔ ۳۰۸: حرفی اگر بعاشق بیتاب میزند 18شمارهٔ ۳۰۹: عارف اگر چه بیغم دل دم نمیزند 19شمارهٔ ۳۱۰: این حریفان که گهی زاهد و گه اوباش ...20شمارهٔ ۳۱۱: فرداست اینکه زمره شاهنشهان کشند 21شمارهٔ ۳۱۲: یاران ز خودستایی، پیوسته در خروشن ...22شمارهٔ ۳۱۳: ز بس نگار من از خویش هم حجاب کند 23شمارهٔ ۳۱۴: حلقه بر هر دری این زمزمه را ساز ک ...24شمارهٔ ۳۱۵: چون به محفل رخ فرو زد، رنگ صهبا ب ...25شمارهٔ ۳۱۶: از سعی تیشه، چون دل فرهاد نشکند؟26شمارهٔ ۳۱۷: تند خویی مرد را بیقدر در عالم کند 27شمارهٔ ۳۱۸: نوبهار آمد، خردگو فکر زنجیرم کند 28شمارهٔ ۳۱۹: غنچه سالی خون خورد، تا چهره یی گل ...29شمارهٔ ۳۲۰: آشنایی بتو عیب است که بیگانه کند!30شمارهٔ ۳۲۱: هست سالک با خدا، گر کار دنیا میکن ...31شمارهٔ ۳۲۲: گفت و گوی آن دهن، اندیشه بیجا میک ...32شمارهٔ ۳۲۳: فارغ از خود هر که میگردد، فراغت م ...33شمارهٔ ۳۲۴: زآن چشم، دل به یک دو نظر صلح میکن ...34شمارهٔ ۳۲۵: امروز کس کجا ز سخن یاد میکند؟35شمارهٔ ۳۲۶: کی دگر دیوانه ما با قبا سر میکند؟36شمارهٔ ۳۲۷: میشود جان تازه، چون دوری ازین تن ...37شمارهٔ ۳۲۸: پیش تو شکوه عزم تظلم نمیکند 38شمارهٔ ۳۲۹: در زبان خبطی سخن را از بها می افگ ...39شمارهٔ ۳۳۰: خوبان بغازه چون رخ خود لاله گون ک ...40شمارهٔ ۳۳۱: نیست دندان آنکه پیران از دهان می ...41شمارهٔ ۳۳۲: دردمندان، بسکه رم از خودنمایی میک ...42شمارهٔ ۳۳۳: گردید حرص افزون، آن را که مال افز ...43شمارهٔ ۳۳۴: سخن سیم و زر و خانه و اسباب بود 44شمارهٔ ۳۳۵: مهر و کین از بهر حق، در خلق عالم ...45شمارهٔ ۳۳۶: بر ما سخن سرد عزیزان نه گران بود 46شمارهٔ ۳۳۷: آنچه از آه ستمکش، بستم کیش رود 47شمارهٔ ۳۳۸: همچنان کز خطش آن خال نهان پیدا شو ...48شمارهٔ ۳۳۹: کی دلت خوشحال با اندیشه دنیا شود؟ ...49شمارهٔ ۳۴۰: تا نسازی با جفا، کی مشکلت آسان شو ...50شمارهٔ ۳۴۱: قد چون خمید، جمله حواست زبون شود 51شمارهٔ ۳۴۲: چو شرح حال شهیدان او رساله شود 52شمارهٔ ۳۴۳: بدگهر، نیک بدینار و بدرهم نشود 53شمارهٔ ۳۴۴: رویش چو آتشین ز می ناب میشود 54شمارهٔ ۳۴۵: چون بلند افتاد همت، تخت عزت میشود 55شمارهٔ ۳۴۶: از ضعیفی، ناله ام حاجت رواتر میشو ...56شمارهٔ ۳۴۷: گر چنین بر ما کمان ناز پرکش میشود 57شمارهٔ ۳۴۸: ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل میش ...58شمارهٔ ۳۴۹: سنبل از تاب خم موی تو، درهم میشود 59شمارهٔ ۳۵۰: با صبوری کارهای مشکل آسان میشود 60شمارهٔ ۳۵۱: ای که پرچین جبهه ات، از حرف مردن ...61شمارهٔ ۳۵۲: کارها در آب و خاک فقر وارون میشود 62شمارهٔ ۳۵۳: تنها ز لفظ، شعر تو دلبر نمیشود 63شمارهٔ ۳۵۴: از چشم تنگ مردم، چشمم عصا نخواهد 64شمارهٔ ۳۵۵: عشق او جان خسته میخواهد 65شمارهٔ ۳۵۶: عجب دانم، از زخم بسمل برآید!66شمارهٔ ۳۵۷: ز عکست آینه، چون آب در خروش آید 67شمارهٔ ۳۵۸: ز خوی تند، همان تندخو بجان آید 68شمارهٔ ۳۵۹: خرد بگیر سر خود، که یار میآید 69شمارهٔ ۳۶۰: ره مقصود طی کردن، نه از تقصیر میآ ...70شمارهٔ ۳۶۱: خیر باشد، نگهش سخت بتک میآید 71شمارهٔ ۳۶۲: دوستان، مژده که ماه رمضان میآید 72شمارهٔ ۳۶۳: فریب عام، از هر رند بازاری نمی آی ...73شمارهٔ ۳۶۴: غم او ساخت دلم تنگ و، هم او بگشای ...74شمارهٔ ۳۶۵: تن نزار من، از چاکهای جامه نماید 75شمارهٔ ۳۶۶: هرگز بجهان کار کجان راست نیاید 76شمارهٔ ۳۶۷: عهد شباب بگذشت، وقت شتاب گردید 77شمارهٔ ۳۶۸: تا هوای سرمه گشتن ز استخوانم سر ک ...78شمارهٔ ۳۶۹: درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!79شمارهٔ ۳۷۰: جز حرف زر و سیم، دلت هیچ نگوید 80شمارهٔ ۳۷۱: از حرص گشته کام جهان پیش ما لذیذ 81شمارهٔ ۳۷۲: گر بود در پیش مهمان، نعمت الوان ل ...82شمارهٔ ۳۷۳: دل که باشد نشیمن غم یار 83شمارهٔ ۳۷۴: با چنان وحشت ز شوق رحمت آمرزگار 84شمارهٔ ۳۷۵: گزندگیست، چو خاری که خفت آرد بار 85شمارهٔ ۳۷۶: گوشه گیران را بره درگه سلطان چه ک ...86شمارهٔ ۳۷۷: گر نپرسد حالم آن نامهربان غمخوار ...87شمارهٔ ۳۷۸: روشن همیشه شمع دل از سوز آه دار 88شمارهٔ ۳۷۹: در چشم عقل هرکه بود سر حساب تر 89شمارهٔ ۳۸۰: میکند لطفی، ز بیرحمی بسی خونخوار ...90شمارهٔ ۳۸۱: مرا گلگشت معنی باشد از سیر چمن خو ...91شمارهٔ ۳۸۲: خلق می بینند فیض از تنگدستان بیشت ...92شمارهٔ ۳۸۳: میشود زین بندگیها، شرمساری بیشتر 93شمارهٔ ۳۸۴: مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر 94شمارهٔ ۳۸۵: کشد کلفت ز دنیا کم، بود هرکس بتمک ...95شمارهٔ ۳۸۶: کند پند ملایم در گرانجانان اثر به ...96شمارهٔ ۳۸۷: الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بن ...97شمارهٔ ۳۸۸: منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟98شمارهٔ ۳۸۹: به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر 99شمارهٔ ۳۹۰: کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر 100شمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یا ...101شمارهٔ ۳۹۲: پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا ...102شمارهٔ ۳۹۳: چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقید ...103شمارهٔ ۳۹۴: گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اول ...104شمارهٔ ۳۹۵: غنچه سان این همه بر خویش مبال از ...105شمارهٔ ۳۹۶: قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا ...106شمارهٔ ۳۹۷: گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با ک ...107شمارهٔ ۳۹۸: بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز 108شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 109شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...110شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...111شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...112شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...113شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 114شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 115شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 116شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 117شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 118شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 119شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...120شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...121شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 122شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 123شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 124شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...125شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...126شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 127شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 128شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...129شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 130شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...131شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 132شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 133شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...134شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 135شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 136شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...137شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...138شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...139شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 140شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...141شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 142شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...143شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...144شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 145شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 146شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 147شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...148شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...149شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 150شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...151شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 152شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...153شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 154شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 155شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...156شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 157شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...158شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!159شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...160شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 161شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 162شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 163شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 164شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...165شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 166شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 167شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...168شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...169شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...170شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 171شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 172شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...173شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 174شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 175شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 176شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...177شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 178شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...179شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 180شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...181شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...182شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...183شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...184شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!185شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...186شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...187شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...188شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 189شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 190شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...191شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 192شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 193شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 194شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...195شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 196شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...197شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 198شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 199شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...200شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 201شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 202شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...203شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 204شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...205شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...206شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...207شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 208شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...209شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...210شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 211شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 212شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 213شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 214شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 215شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 216شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...217شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 218شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 219شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...220شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...221شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 222شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 223شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 224شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...225شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...226شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟227شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...228شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...229شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 230شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...231شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 232شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 233شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 234شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 235شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...236شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...237شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...238شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 239شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...240شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 241شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...242شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...243شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...244شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...245شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟246شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...247شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...248شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...249شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 250شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 251شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 252شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...253شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 254شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 255شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 256شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...257شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...258شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...259شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 260شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 261شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...262شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...263شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 264شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 265شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 266شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...267شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 268شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 269شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 270شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...271شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 272شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 273شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...274شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 275شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 276شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...277شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 278شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...279شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 280شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 281شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 282شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 283شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...284شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...285شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...286شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...287شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 288شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 289شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 290شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...291شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...292شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...293شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...294شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...295شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 296شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...297شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 298شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...299شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 300شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...301شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 302شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟303شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...304شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...305شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...306شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 307شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...308شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...309شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 310شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 311شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 312شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...313شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...314شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:315شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 316شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 317شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...318شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...319شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...320شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 321شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 322شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 323شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 324شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 325شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...326شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!327شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...328شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 329شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...330شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟331شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...332شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...333شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...334شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 335شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...336شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 337شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 338شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 339شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...340شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...341شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...342شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...343شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...344شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ