به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۳۴۲: چو شرح حال شهیدان او رساله شود

890عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

چو شرح حال شهیدان او رساله شود
تمام خون شفق، سرخی مقاله شود
چنان زپا نفتادم که گردمش در بزم
ز دور چرخ اگر خاک من پیاله شود
پی نظاره چو باران بر روی هم ریزند
چو خط بدور مه عارض تو هاله شود
شکستگی است نشانی درست کامل را
شراب زرد کند چهره، چون دو ساله شود
دهد ز کیسه فکر معاش، تنخواهش
اگر به خاطر واعظ غمی حواله شود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۴۱: قد چون خمید، جمله حواست زبون شود 2شمارهٔ ۳۴۲: چو شرح حال شهیدان او رساله شود 3شمارهٔ ۳۴۳: بدگهر، نیک بدینار و بدرهم نشود 4شمارهٔ ۳۴۴: رویش چو آتشین ز می ناب میشود 5شمارهٔ ۳۴۵: چون بلند افتاد همت، تخت عزت میشود 6شمارهٔ ۳۴۶: از ضعیفی، ناله ام حاجت رواتر میشو ...7شمارهٔ ۳۴۷: گر چنین بر ما کمان ناز پرکش میشود 8شمارهٔ ۳۴۸: ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل میش ...9شمارهٔ ۳۴۹: سنبل از تاب خم موی تو، درهم میشود 10شمارهٔ ۳۵۰: با صبوری کارهای مشکل آسان میشود 11شمارهٔ ۳۵۱: ای که پرچین جبهه ات، از حرف مردن ...12شمارهٔ ۳۵۲: کارها در آب و خاک فقر وارون میشود 13شمارهٔ ۳۵۳: تنها ز لفظ، شعر تو دلبر نمیشود 14شمارهٔ ۳۵۴: از چشم تنگ مردم، چشمم عصا نخواهد 15شمارهٔ ۳۵۵: عشق او جان خسته میخواهد 16شمارهٔ ۳۵۶: عجب دانم، از زخم بسمل برآید!17شمارهٔ ۳۵۷: ز عکست آینه، چون آب در خروش آید 18شمارهٔ ۳۵۸: ز خوی تند، همان تندخو بجان آید 19شمارهٔ ۳۵۹: خرد بگیر سر خود، که یار میآید 20شمارهٔ ۳۶۰: ره مقصود طی کردن، نه از تقصیر میآ ...21شمارهٔ ۳۶۱: خیر باشد، نگهش سخت بتک میآید 22شمارهٔ ۳۶۲: دوستان، مژده که ماه رمضان میآید 23شمارهٔ ۳۶۳: فریب عام، از هر رند بازاری نمی آی ...24شمارهٔ ۳۶۴: غم او ساخت دلم تنگ و، هم او بگشای ...25شمارهٔ ۳۶۵: تن نزار من، از چاکهای جامه نماید 26شمارهٔ ۳۶۶: هرگز بجهان کار کجان راست نیاید 27شمارهٔ ۳۶۷: عهد شباب بگذشت، وقت شتاب گردید 28شمارهٔ ۳۶۸: تا هوای سرمه گشتن ز استخوانم سر ک ...29شمارهٔ ۳۶۹: درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!30شمارهٔ ۳۷۰: جز حرف زر و سیم، دلت هیچ نگوید 31شمارهٔ ۳۷۱: از حرص گشته کام جهان پیش ما لذیذ 32شمارهٔ ۳۷۲: گر بود در پیش مهمان، نعمت الوان ل ...33شمارهٔ ۳۷۳: دل که باشد نشیمن غم یار 34شمارهٔ ۳۷۴: با چنان وحشت ز شوق رحمت آمرزگار 35شمارهٔ ۳۷۵: گزندگیست، چو خاری که خفت آرد بار 36شمارهٔ ۳۷۶: گوشه گیران را بره درگه سلطان چه ک ...37شمارهٔ ۳۷۷: گر نپرسد حالم آن نامهربان غمخوار ...38شمارهٔ ۳۷۸: روشن همیشه شمع دل از سوز آه دار 39شمارهٔ ۳۷۹: در چشم عقل هرکه بود سر حساب تر 40شمارهٔ ۳۸۰: میکند لطفی، ز بیرحمی بسی خونخوار ...41شمارهٔ ۳۸۱: مرا گلگشت معنی باشد از سیر چمن خو ...42شمارهٔ ۳۸۲: خلق می بینند فیض از تنگدستان بیشت ...43شمارهٔ ۳۸۳: میشود زین بندگیها، شرمساری بیشتر 44شمارهٔ ۳۸۴: مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر 45شمارهٔ ۳۸۵: کشد کلفت ز دنیا کم، بود هرکس بتمک ...46شمارهٔ ۳۸۶: کند پند ملایم در گرانجانان اثر به ...47شمارهٔ ۳۸۷: الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بن ...48شمارهٔ ۳۸۸: منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟49شمارهٔ ۳۸۹: به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر 50شمارهٔ ۳۹۰: کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر 51شمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یا ...52شمارهٔ ۳۹۲: پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا ...53شمارهٔ ۳۹۳: چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقید ...54شمارهٔ ۳۹۴: گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اول ...55شمارهٔ ۳۹۵: غنچه سان این همه بر خویش مبال از ...56شمارهٔ ۳۹۶: قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا ...57شمارهٔ ۳۹۷: گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با ک ...58شمارهٔ ۳۹۸: بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز 59شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 60شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...61شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...62شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...63شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...64شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 65شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 66شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 67شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 68شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 69شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 70شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...71شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...72شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 73شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 74شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 75شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...76شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...77شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 78شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 79شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...80شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 81شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...82شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 83شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 84شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...85شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 86شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 87شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...88شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...89شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...90شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 91شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...92شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 93شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...94شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...95شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 96شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 97شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 98شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...99شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...100شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 101شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...102شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 103شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...104شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 105شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 106شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...107شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 108شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...109شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!110شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...111شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 112شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 113شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 114شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 115شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...116شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 117شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 118شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...119شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...120شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...121شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 122شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 123شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...124شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 125شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 126شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 127شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...128شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 129شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...130شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 131شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...132شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...133شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...134شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...135شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!136شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...137شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...138شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...139شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 140شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 141شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...142شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 143شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 144شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 145شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...146شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 147شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...148شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 149شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 150شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...151شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 152شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 153شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...154شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 155شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...156شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...157شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...158شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 159شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...160شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...161شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 162شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 163شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 164شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 165شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 166شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 167شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...168شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 169شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 170شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...171شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...172شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 173شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 174شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 175شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...176شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...177شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟178شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...179شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...180شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 181شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...182شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 183شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 184شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 185شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 186شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...187شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...188شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...189شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 190شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...191شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 192شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...193شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...194شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...195شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...196شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟197شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...198شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...199شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...200شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 201شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 202شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 203شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...204شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 205شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 206شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 207شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...208شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...209شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...210شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 211شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 212شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...213شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...214شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 215شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 216شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 217شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...218شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 219شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 220شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 221شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...222شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 223شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 224شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...225شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 226شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 227شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...228شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 229شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...230شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 231شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 232شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 233شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 234شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...235شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...236شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...237شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...238شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 239شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 240شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 241شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...242شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...243شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...244شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...245شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...246شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 247شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...248شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 249شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...250شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 251شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...252شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 253شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟254شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...255شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...256شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...257شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 258شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...259شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...260شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 261شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 262شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 263شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...264شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...265شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:266شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 267شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 268شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...269شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...270شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...271شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 272شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 273شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 274شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 275شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 276شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...277شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!278شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...279شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 280شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...281شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟282شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...283شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...284شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...285شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 286شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...287شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 288شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 289شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 290شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...291شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...292شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...293شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...294شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...295شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ