به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۳۲۹: در زبان خبطی سخن را از بها می افگند

870عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

در زبان خبطی سخن را از بها می افگند
در قلم مویی رقم را از صفا می افگند
سختی احوال باشد مایه فرخندگی
استخوان حق سعادت بر هما می افگند
اره آمد شد درها، برای خرده یی
زود نخل اعتبارت را ز پا می افگند
شادی بسیار در دل بسکه ادبار آورست
خنده پر زور کس را بر قفا می افگند
محفلی گردد مکدر، از مکدر خاطری
خانه یی را دود شمعی از صفا می افگند
میکند هر برتری بر زیر دست خویش زور
جسم تا استاده، ثقل خود بپا می افگند
نیست از خست اگر واعظ قناعت پیشه شد
مفلسی کس را بفکر کیمیا می افگند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۲۸: پیش تو شکوه عزم تظلم نمیکند 2شمارهٔ ۳۲۹: در زبان خبطی سخن را از بها می افگ ...3شمارهٔ ۳۳۰: خوبان بغازه چون رخ خود لاله گون ک ...4شمارهٔ ۳۳۱: نیست دندان آنکه پیران از دهان می ...5شمارهٔ ۳۳۲: دردمندان، بسکه رم از خودنمایی میک ...6شمارهٔ ۳۳۳: گردید حرص افزون، آن را که مال افز ...7شمارهٔ ۳۳۴: سخن سیم و زر و خانه و اسباب بود 8شمارهٔ ۳۳۵: مهر و کین از بهر حق، در خلق عالم ...9شمارهٔ ۳۳۶: بر ما سخن سرد عزیزان نه گران بود 10شمارهٔ ۳۳۷: آنچه از آه ستمکش، بستم کیش رود 11شمارهٔ ۳۳۸: همچنان کز خطش آن خال نهان پیدا شو ...12شمارهٔ ۳۳۹: کی دلت خوشحال با اندیشه دنیا شود؟ ...13شمارهٔ ۳۴۰: تا نسازی با جفا، کی مشکلت آسان شو ...14شمارهٔ ۳۴۱: قد چون خمید، جمله حواست زبون شود 15شمارهٔ ۳۴۲: چو شرح حال شهیدان او رساله شود 16شمارهٔ ۳۴۳: بدگهر، نیک بدینار و بدرهم نشود 17شمارهٔ ۳۴۴: رویش چو آتشین ز می ناب میشود 18شمارهٔ ۳۴۵: چون بلند افتاد همت، تخت عزت میشود 19شمارهٔ ۳۴۶: از ضعیفی، ناله ام حاجت رواتر میشو ...20شمارهٔ ۳۴۷: گر چنین بر ما کمان ناز پرکش میشود 21شمارهٔ ۳۴۸: ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل میش ...22شمارهٔ ۳۴۹: سنبل از تاب خم موی تو، درهم میشود 23شمارهٔ ۳۵۰: با صبوری کارهای مشکل آسان میشود 24شمارهٔ ۳۵۱: ای که پرچین جبهه ات، از حرف مردن ...25شمارهٔ ۳۵۲: کارها در آب و خاک فقر وارون میشود 26شمارهٔ ۳۵۳: تنها ز لفظ، شعر تو دلبر نمیشود 27شمارهٔ ۳۵۴: از چشم تنگ مردم، چشمم عصا نخواهد 28شمارهٔ ۳۵۵: عشق او جان خسته میخواهد 29شمارهٔ ۳۵۶: عجب دانم، از زخم بسمل برآید!30شمارهٔ ۳۵۷: ز عکست آینه، چون آب در خروش آید 31شمارهٔ ۳۵۸: ز خوی تند، همان تندخو بجان آید 32شمارهٔ ۳۵۹: خرد بگیر سر خود، که یار میآید 33شمارهٔ ۳۶۰: ره مقصود طی کردن، نه از تقصیر میآ ...34شمارهٔ ۳۶۱: خیر باشد، نگهش سخت بتک میآید 35شمارهٔ ۳۶۲: دوستان، مژده که ماه رمضان میآید 36شمارهٔ ۳۶۳: فریب عام، از هر رند بازاری نمی آی ...37شمارهٔ ۳۶۴: غم او ساخت دلم تنگ و، هم او بگشای ...38شمارهٔ ۳۶۵: تن نزار من، از چاکهای جامه نماید 39شمارهٔ ۳۶۶: هرگز بجهان کار کجان راست نیاید 40شمارهٔ ۳۶۷: عهد شباب بگذشت، وقت شتاب گردید 41شمارهٔ ۳۶۸: تا هوای سرمه گشتن ز استخوانم سر ک ...42شمارهٔ ۳۶۹: درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!43شمارهٔ ۳۷۰: جز حرف زر و سیم، دلت هیچ نگوید 44شمارهٔ ۳۷۱: از حرص گشته کام جهان پیش ما لذیذ 45شمارهٔ ۳۷۲: گر بود در پیش مهمان، نعمت الوان ل ...46شمارهٔ ۳۷۳: دل که باشد نشیمن غم یار 47شمارهٔ ۳۷۴: با چنان وحشت ز شوق رحمت آمرزگار 48شمارهٔ ۳۷۵: گزندگیست، چو خاری که خفت آرد بار 49شمارهٔ ۳۷۶: گوشه گیران را بره درگه سلطان چه ک ...50شمارهٔ ۳۷۷: گر نپرسد حالم آن نامهربان غمخوار ...51شمارهٔ ۳۷۸: روشن همیشه شمع دل از سوز آه دار 52شمارهٔ ۳۷۹: در چشم عقل هرکه بود سر حساب تر 53شمارهٔ ۳۸۰: میکند لطفی، ز بیرحمی بسی خونخوار ...54شمارهٔ ۳۸۱: مرا گلگشت معنی باشد از سیر چمن خو ...55شمارهٔ ۳۸۲: خلق می بینند فیض از تنگدستان بیشت ...56شمارهٔ ۳۸۳: میشود زین بندگیها، شرمساری بیشتر 57شمارهٔ ۳۸۴: مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر 58شمارهٔ ۳۸۵: کشد کلفت ز دنیا کم، بود هرکس بتمک ...59شمارهٔ ۳۸۶: کند پند ملایم در گرانجانان اثر به ...60شمارهٔ ۳۸۷: الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بن ...61شمارهٔ ۳۸۸: منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟62شمارهٔ ۳۸۹: به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر 63شمارهٔ ۳۹۰: کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر 64شمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یا ...65شمارهٔ ۳۹۲: پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا ...66شمارهٔ ۳۹۳: چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقید ...67شمارهٔ ۳۹۴: گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اول ...68شمارهٔ ۳۹۵: غنچه سان این همه بر خویش مبال از ...69شمارهٔ ۳۹۶: قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا ...70شمارهٔ ۳۹۷: گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با ک ...71شمارهٔ ۳۹۸: بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز 72شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 73شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...74شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...75شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...76شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...77شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 78شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 79شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 80شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 81شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 82شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 83شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...84شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...85شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 86شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 87شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 88شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...89شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...90شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 91شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 92شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...93شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 94شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...95شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 96شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 97شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...98شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 99شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 100شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...101شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...102شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...103شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 104شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...105شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 106شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...107شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...108شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 109شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 110شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 111شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...112شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...113شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 114شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...115شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 116شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...117شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 118شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 119شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...120شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 121شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...122شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!123شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...124شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 125شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 126شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 127شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 128شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...129شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 130شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 131شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...132شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...133شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...134شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 135شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 136شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...137شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 138شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 139شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 140شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...141شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 142شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...143شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 144شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...145شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...146شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...147شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...148شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!149شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...150شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...151شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...152شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 153شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 154شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...155شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 156شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 157شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 158شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...159شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 160شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...161شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 162شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 163شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...164شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 165شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 166شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...167شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 168شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...169شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...170شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...171شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 172شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...173شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...174شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 175شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 176شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 177شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 178شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 179شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 180شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...181شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 182شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 183شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...184شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...185شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 186شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 187شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 188شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...189شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...190شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟191شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...192شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...193شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 194شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...195شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 196شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 197شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 198شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 199شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...200شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...201شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...202شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 203شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...204شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 205شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...206شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...207شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...208شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...209شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟210شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...211شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...212شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...213شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 214شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 215شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 216شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...217شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 218شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 219شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 220شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...221شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...222شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...223شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 224شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 225شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...226شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...227شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 228شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 229شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 230شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...231شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 232شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 233شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 234شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...235شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 236شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 237شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...238شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 239شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 240شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...241شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 242شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...243شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 244شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 245شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 246شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 247شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...248شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...249شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...250شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...251شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 252شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 253شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 254شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...255شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...256شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...257شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...258شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...259شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 260شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...261شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 262شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...263شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 264شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...265شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 266شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟267شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...268شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...269شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...270شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 271شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...272شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...273شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 274شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 275شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 276شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...277شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...278شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:279شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 280شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 281شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...282شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...283شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...284شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 285شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 286شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 287شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 288شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 289شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...290شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!291شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...292شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 293شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...294شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟295شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...296شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...297شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...298شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 299شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...300شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 301شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 302شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 303شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...304شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...305شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...306شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...307شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...308شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ