واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۳۲۹: در زبان خبطی سخن را از بها می افگند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در زبان خبطی سخن را از بها می افگند در قلم مویی رقم را از صفا می افگند سختی احوال باشد مایه فرخندگی استخوان حق سعادت بر هما می افگند اره آمد شد درها، برای خرده یی زود نخل اعتبارت را ز پا می افگند شادی بسیار در دل بسکه ادبار آورست خنده پر زور کس را بر قفا می افگند محفلی گردد مکدر، از مکدر خاطری خانه یی را دود شمعی از صفا می افگند میکند هر برتری بر زیر دست خویش زور جسم تا استاده، ثقل خود بپا می افگند نیست از خست اگر واعظ قناعت پیشه شد مفلسی کس را بفکر کیمیا می افگند واعظ قزوینی