به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۳۳۱: نیست دندان آنکه پیران از دهان می افگنند

810عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

نیست دندان آنکه پیران از دهان می افگنند
تف بر روی اعتبار این جهان می افگنند!
قد چو خم گردید، دانستم که بر خاک فنا
چون خدنگم عاقبت با این کمان می افگنند
وارثان دستار از مرگم زنند ار بر زمین
لبک در باطن کله در آسمان می افگنند
چون کسی کز بهر جستن پس رود، این زاهدان
خویش را از گوشه گیری در میان می افگنند
زاده های طبع بحرآسای واعظ بعد ازو
از یتمی خلق را آتش بجان می افگنند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۳۰: خوبان بغازه چون رخ خود لاله گون ک ...2شمارهٔ ۳۳۱: نیست دندان آنکه پیران از دهان می ...3شمارهٔ ۳۳۲: دردمندان، بسکه رم از خودنمایی میک ...4شمارهٔ ۳۳۳: گردید حرص افزون، آن را که مال افز ...5شمارهٔ ۳۳۴: سخن سیم و زر و خانه و اسباب بود 6شمارهٔ ۳۳۵: مهر و کین از بهر حق، در خلق عالم ...7شمارهٔ ۳۳۶: بر ما سخن سرد عزیزان نه گران بود 8شمارهٔ ۳۳۷: آنچه از آه ستمکش، بستم کیش رود 9شمارهٔ ۳۳۸: همچنان کز خطش آن خال نهان پیدا شو ...10شمارهٔ ۳۳۹: کی دلت خوشحال با اندیشه دنیا شود؟ ...11شمارهٔ ۳۴۰: تا نسازی با جفا، کی مشکلت آسان شو ...12شمارهٔ ۳۴۱: قد چون خمید، جمله حواست زبون شود 13شمارهٔ ۳۴۲: چو شرح حال شهیدان او رساله شود 14شمارهٔ ۳۴۳: بدگهر، نیک بدینار و بدرهم نشود 15شمارهٔ ۳۴۴: رویش چو آتشین ز می ناب میشود 16شمارهٔ ۳۴۵: چون بلند افتاد همت، تخت عزت میشود 17شمارهٔ ۳۴۶: از ضعیفی، ناله ام حاجت رواتر میشو ...18شمارهٔ ۳۴۷: گر چنین بر ما کمان ناز پرکش میشود 19شمارهٔ ۳۴۸: ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل میش ...20شمارهٔ ۳۴۹: سنبل از تاب خم موی تو، درهم میشود 21شمارهٔ ۳۵۰: با صبوری کارهای مشکل آسان میشود 22شمارهٔ ۳۵۱: ای که پرچین جبهه ات، از حرف مردن ...23شمارهٔ ۳۵۲: کارها در آب و خاک فقر وارون میشود 24شمارهٔ ۳۵۳: تنها ز لفظ، شعر تو دلبر نمیشود 25شمارهٔ ۳۵۴: از چشم تنگ مردم، چشمم عصا نخواهد 26شمارهٔ ۳۵۵: عشق او جان خسته میخواهد 27شمارهٔ ۳۵۶: عجب دانم، از زخم بسمل برآید!28شمارهٔ ۳۵۷: ز عکست آینه، چون آب در خروش آید 29شمارهٔ ۳۵۸: ز خوی تند، همان تندخو بجان آید 30شمارهٔ ۳۵۹: خرد بگیر سر خود، که یار میآید 31شمارهٔ ۳۶۰: ره مقصود طی کردن، نه از تقصیر میآ ...32شمارهٔ ۳۶۱: خیر باشد، نگهش سخت بتک میآید 33شمارهٔ ۳۶۲: دوستان، مژده که ماه رمضان میآید 34شمارهٔ ۳۶۳: فریب عام، از هر رند بازاری نمی آی ...35شمارهٔ ۳۶۴: غم او ساخت دلم تنگ و، هم او بگشای ...36شمارهٔ ۳۶۵: تن نزار من، از چاکهای جامه نماید 37شمارهٔ ۳۶۶: هرگز بجهان کار کجان راست نیاید 38شمارهٔ ۳۶۷: عهد شباب بگذشت، وقت شتاب گردید 39شمارهٔ ۳۶۸: تا هوای سرمه گشتن ز استخوانم سر ک ...40شمارهٔ ۳۶۹: درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!41شمارهٔ ۳۷۰: جز حرف زر و سیم، دلت هیچ نگوید 42شمارهٔ ۳۷۱: از حرص گشته کام جهان پیش ما لذیذ 43شمارهٔ ۳۷۲: گر بود در پیش مهمان، نعمت الوان ل ...44شمارهٔ ۳۷۳: دل که باشد نشیمن غم یار 45شمارهٔ ۳۷۴: با چنان وحشت ز شوق رحمت آمرزگار 46شمارهٔ ۳۷۵: گزندگیست، چو خاری که خفت آرد بار 47شمارهٔ ۳۷۶: گوشه گیران را بره درگه سلطان چه ک ...48شمارهٔ ۳۷۷: گر نپرسد حالم آن نامهربان غمخوار ...49شمارهٔ ۳۷۸: روشن همیشه شمع دل از سوز آه دار 50شمارهٔ ۳۷۹: در چشم عقل هرکه بود سر حساب تر 51شمارهٔ ۳۸۰: میکند لطفی، ز بیرحمی بسی خونخوار ...52شمارهٔ ۳۸۱: مرا گلگشت معنی باشد از سیر چمن خو ...53شمارهٔ ۳۸۲: خلق می بینند فیض از تنگدستان بیشت ...54شمارهٔ ۳۸۳: میشود زین بندگیها، شرمساری بیشتر 55شمارهٔ ۳۸۴: مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر 56شمارهٔ ۳۸۵: کشد کلفت ز دنیا کم، بود هرکس بتمک ...57شمارهٔ ۳۸۶: کند پند ملایم در گرانجانان اثر به ...58شمارهٔ ۳۸۷: الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بن ...59شمارهٔ ۳۸۸: منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟60شمارهٔ ۳۸۹: به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر 61شمارهٔ ۳۹۰: کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر 62شمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یا ...63شمارهٔ ۳۹۲: پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا ...64شمارهٔ ۳۹۳: چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقید ...65شمارهٔ ۳۹۴: گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اول ...66شمارهٔ ۳۹۵: غنچه سان این همه بر خویش مبال از ...67شمارهٔ ۳۹۶: قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا ...68شمارهٔ ۳۹۷: گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با ک ...69شمارهٔ ۳۹۸: بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز 70شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 71شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...72شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...73شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...74شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...75شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 76شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 77شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 78شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 79شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 80شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 81شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...82شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...83شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 84شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 85شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 86شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...87شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...88شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 89شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 90شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...91شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 92شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...93شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 94شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 95شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...96شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 97شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 98شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...99شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...100شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...101شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 102شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...103شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 104شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...105شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...106شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 107شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 108شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 109شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...110شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...111شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 112شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...113شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 114شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...115شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 116شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 117شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...118شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 119شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...120شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!121شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...122شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 123شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 124شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 125شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 126شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...127شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 128شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 129شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...130شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...131شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...132شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 133شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 134شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...135شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 136شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 137شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 138شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...139شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 140شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...141شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 142شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...143شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...144شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...145شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...146شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!147شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...148شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...149شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...150شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 151شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 152شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...153شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 154شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 155شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 156شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...157شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 158شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...159شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 160شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 161شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...162شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 163شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 164شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...165شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 166شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...167شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...168شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...169شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 170شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...171شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...172شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 173شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 174شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 175شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 176شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 177شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 178شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...179شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 180شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 181شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...182شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...183شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 184شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 185شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 186شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...187شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...188شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟189شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...190شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...191شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 192شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...193شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 194شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 195شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 196شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 197شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...198شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...199شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...200شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 201شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...202شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 203شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...204شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...205شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...206شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...207شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟208شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...209شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...210شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...211شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 212شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 213شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 214شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...215شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 216شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 217شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 218شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...219شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...220شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...221شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 222شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 223شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...224شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...225شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 226شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 227شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 228شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...229شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 230شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 231شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 232شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...233شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 234شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 235شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...236شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 237شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 238شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...239شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 240شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...241شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 242شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 243شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 244شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 245شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...246شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...247شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...248شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...249شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 250شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 251شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 252شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...253شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...254شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...255شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...256شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...257شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 258شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...259شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 260شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...261شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 262شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...263شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 264شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟265شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...266شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...267شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...268شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 269شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...270شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...271شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 272شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 273شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 274شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...275شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...276شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:277شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 278شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 279شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...280شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...281شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...282شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 283شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 284شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 285شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 286شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 287شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...288شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!289شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...290شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 291شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...292شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟293شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...294شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...295شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...296شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 297شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...298شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 299شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 300شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 301شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...302شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...303شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...304شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...305شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...306شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ