به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۳۰۱: یار در نکته سرایی نه ز کس میماند

860عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

یار در نکته سرایی نه ز کس میماند
حرف در شهد لب او چو مگس میماند
گیردش آینه چهره ز نظاره غبار
در رخ او نگه ما به نفس میماند
روی خود بسکه خراشیدم از دست غمش
خانه آیینه من، به قفس میماند
نیست روزی که کدورت بدل ما نرسد
صبح بر آینه ما به نفس میماند
نیست غیر از سر زانو شب و روزش بالین
سر شوریده واعظ به جرس میماند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۰۰: بسکه کاهیدم ز غم، با خرده جان تن ...2شمارهٔ ۳۰۱: یار در نکته سرایی نه ز کس میماند 3شمارهٔ ۳۰۲: آنانکه از شراب تو مدهوش گشته اند 4شمارهٔ ۳۰۳: هر گه آن مه، رخ بنماید از پی دفع ...5شمارهٔ ۳۰۴: تن بمحنت ده، اگر خواهی که گردی سر ...6شمارهٔ ۳۰۵: با همه زشتی، بدام عشق خویشی پای ب ...7شمارهٔ ۳۰۶: می پرستان چهره ها از تاب می افروخ ...8شمارهٔ ۳۰۷: اهل دنیا، بسکه در دل حسرت زر داشت ...9شمارهٔ ۳۰۸: حرفی اگر بعاشق بیتاب میزند 10شمارهٔ ۳۰۹: عارف اگر چه بیغم دل دم نمیزند 11شمارهٔ ۳۱۰: این حریفان که گهی زاهد و گه اوباش ...12شمارهٔ ۳۱۱: فرداست اینکه زمره شاهنشهان کشند 13شمارهٔ ۳۱۲: یاران ز خودستایی، پیوسته در خروشن ...14شمارهٔ ۳۱۳: ز بس نگار من از خویش هم حجاب کند 15شمارهٔ ۳۱۴: حلقه بر هر دری این زمزمه را ساز ک ...16شمارهٔ ۳۱۵: چون به محفل رخ فرو زد، رنگ صهبا ب ...17شمارهٔ ۳۱۶: از سعی تیشه، چون دل فرهاد نشکند؟18شمارهٔ ۳۱۷: تند خویی مرد را بیقدر در عالم کند 19شمارهٔ ۳۱۸: نوبهار آمد، خردگو فکر زنجیرم کند 20شمارهٔ ۳۱۹: غنچه سالی خون خورد، تا چهره یی گل ...21شمارهٔ ۳۲۰: آشنایی بتو عیب است که بیگانه کند!22شمارهٔ ۳۲۱: هست سالک با خدا، گر کار دنیا میکن ...23شمارهٔ ۳۲۲: گفت و گوی آن دهن، اندیشه بیجا میک ...24شمارهٔ ۳۲۳: فارغ از خود هر که میگردد، فراغت م ...25شمارهٔ ۳۲۴: زآن چشم، دل به یک دو نظر صلح میکن ...26شمارهٔ ۳۲۵: امروز کس کجا ز سخن یاد میکند؟27شمارهٔ ۳۲۶: کی دگر دیوانه ما با قبا سر میکند؟28شمارهٔ ۳۲۷: میشود جان تازه، چون دوری ازین تن ...29شمارهٔ ۳۲۸: پیش تو شکوه عزم تظلم نمیکند 30شمارهٔ ۳۲۹: در زبان خبطی سخن را از بها می افگ ...31شمارهٔ ۳۳۰: خوبان بغازه چون رخ خود لاله گون ک ...32شمارهٔ ۳۳۱: نیست دندان آنکه پیران از دهان می ...33شمارهٔ ۳۳۲: دردمندان، بسکه رم از خودنمایی میک ...34شمارهٔ ۳۳۳: گردید حرص افزون، آن را که مال افز ...35شمارهٔ ۳۳۴: سخن سیم و زر و خانه و اسباب بود 36شمارهٔ ۳۳۵: مهر و کین از بهر حق، در خلق عالم ...37شمارهٔ ۳۳۶: بر ما سخن سرد عزیزان نه گران بود 38شمارهٔ ۳۳۷: آنچه از آه ستمکش، بستم کیش رود 39شمارهٔ ۳۳۸: همچنان کز خطش آن خال نهان پیدا شو ...40شمارهٔ ۳۳۹: کی دلت خوشحال با اندیشه دنیا شود؟ ...41شمارهٔ ۳۴۰: تا نسازی با جفا، کی مشکلت آسان شو ...42شمارهٔ ۳۴۱: قد چون خمید، جمله حواست زبون شود 43شمارهٔ ۳۴۲: چو شرح حال شهیدان او رساله شود 44شمارهٔ ۳۴۳: بدگهر، نیک بدینار و بدرهم نشود 45شمارهٔ ۳۴۴: رویش چو آتشین ز می ناب میشود 46شمارهٔ ۳۴۵: چون بلند افتاد همت، تخت عزت میشود 47شمارهٔ ۳۴۶: از ضعیفی، ناله ام حاجت رواتر میشو ...48شمارهٔ ۳۴۷: گر چنین بر ما کمان ناز پرکش میشود 49شمارهٔ ۳۴۸: ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل میش ...50شمارهٔ ۳۴۹: سنبل از تاب خم موی تو، درهم میشود 51شمارهٔ ۳۵۰: با صبوری کارهای مشکل آسان میشود 52شمارهٔ ۳۵۱: ای که پرچین جبهه ات، از حرف مردن ...53شمارهٔ ۳۵۲: کارها در آب و خاک فقر وارون میشود 54شمارهٔ ۳۵۳: تنها ز لفظ، شعر تو دلبر نمیشود 55شمارهٔ ۳۵۴: از چشم تنگ مردم، چشمم عصا نخواهد 56شمارهٔ ۳۵۵: عشق او جان خسته میخواهد 57شمارهٔ ۳۵۶: عجب دانم، از زخم بسمل برآید!58شمارهٔ ۳۵۷: ز عکست آینه، چون آب در خروش آید 59شمارهٔ ۳۵۸: ز خوی تند، همان تندخو بجان آید 60شمارهٔ ۳۵۹: خرد بگیر سر خود، که یار میآید 61شمارهٔ ۳۶۰: ره مقصود طی کردن، نه از تقصیر میآ ...62شمارهٔ ۳۶۱: خیر باشد، نگهش سخت بتک میآید 63شمارهٔ ۳۶۲: دوستان، مژده که ماه رمضان میآید 64شمارهٔ ۳۶۳: فریب عام، از هر رند بازاری نمی آی ...65شمارهٔ ۳۶۴: غم او ساخت دلم تنگ و، هم او بگشای ...66شمارهٔ ۳۶۵: تن نزار من، از چاکهای جامه نماید 67شمارهٔ ۳۶۶: هرگز بجهان کار کجان راست نیاید 68شمارهٔ ۳۶۷: عهد شباب بگذشت، وقت شتاب گردید 69شمارهٔ ۳۶۸: تا هوای سرمه گشتن ز استخوانم سر ک ...70شمارهٔ ۳۶۹: درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!71شمارهٔ ۳۷۰: جز حرف زر و سیم، دلت هیچ نگوید 72شمارهٔ ۳۷۱: از حرص گشته کام جهان پیش ما لذیذ 73شمارهٔ ۳۷۲: گر بود در پیش مهمان، نعمت الوان ل ...74شمارهٔ ۳۷۳: دل که باشد نشیمن غم یار 75شمارهٔ ۳۷۴: با چنان وحشت ز شوق رحمت آمرزگار 76شمارهٔ ۳۷۵: گزندگیست، چو خاری که خفت آرد بار 77شمارهٔ ۳۷۶: گوشه گیران را بره درگه سلطان چه ک ...78شمارهٔ ۳۷۷: گر نپرسد حالم آن نامهربان غمخوار ...79شمارهٔ ۳۷۸: روشن همیشه شمع دل از سوز آه دار 80شمارهٔ ۳۷۹: در چشم عقل هرکه بود سر حساب تر 81شمارهٔ ۳۸۰: میکند لطفی، ز بیرحمی بسی خونخوار ...82شمارهٔ ۳۸۱: مرا گلگشت معنی باشد از سیر چمن خو ...83شمارهٔ ۳۸۲: خلق می بینند فیض از تنگدستان بیشت ...84شمارهٔ ۳۸۳: میشود زین بندگیها، شرمساری بیشتر 85شمارهٔ ۳۸۴: مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر 86شمارهٔ ۳۸۵: کشد کلفت ز دنیا کم، بود هرکس بتمک ...87شمارهٔ ۳۸۶: کند پند ملایم در گرانجانان اثر به ...88شمارهٔ ۳۸۷: الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بن ...89شمارهٔ ۳۸۸: منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟90شمارهٔ ۳۸۹: به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر 91شمارهٔ ۳۹۰: کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر 92شمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یا ...93شمارهٔ ۳۹۲: پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا ...94شمارهٔ ۳۹۳: چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقید ...95شمارهٔ ۳۹۴: گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اول ...96شمارهٔ ۳۹۵: غنچه سان این همه بر خویش مبال از ...97شمارهٔ ۳۹۶: قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا ...98شمارهٔ ۳۹۷: گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با ک ...99شمارهٔ ۳۹۸: بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز 100شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 101شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...102شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...103شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...104شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...105شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 106شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 107شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 108شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 109شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 110شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 111شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...112شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...113شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 114شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 115شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 116شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...117شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...118شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 119شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 120شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...121شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 122شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...123شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 124شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 125شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...126شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 127شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 128شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...129شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...130شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...131شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 132شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...133شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 134شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...135شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...136شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 137شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 138شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 139شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...140شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...141شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 142شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...143شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 144شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...145شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 146شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 147شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...148شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 149شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...150شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!151شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...152شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 153شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 154شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 155شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 156شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...157شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 158شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 159شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...160شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...161شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...162شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 163شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 164شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...165شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 166شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 167شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 168شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...169شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 170شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...171شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 172شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...173شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...174شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...175شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...176شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!177شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...178شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...179شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...180شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 181شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 182شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...183شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 184شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 185شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 186شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...187شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 188شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...189شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 190شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 191شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...192شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 193شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 194شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...195شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 196شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...197شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...198شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...199شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 200شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...201شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...202شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 203شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 204شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 205شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 206شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 207شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 208شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...209شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 210شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 211شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...212شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...213شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 214شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 215شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 216شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...217شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...218شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟219شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...220شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...221شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 222شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...223شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 224شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 225شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 226شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 227شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...228شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...229شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...230شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 231شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...232شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 233شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...234شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...235شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...236شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...237شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟238شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...239شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...240شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...241شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 242شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 243شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 244شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...245شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 246شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 247شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 248شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...249شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...250شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...251شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 252شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 253شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...254شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...255شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 256شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 257شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 258شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...259شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 260شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 261شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 262شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...263شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 264شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 265شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...266شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 267شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 268شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...269شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 270شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...271شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 272شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 273شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 274شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 275شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...276شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...277شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...278شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...279شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 280شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 281شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 282شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...283شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...284شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...285شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...286شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...287شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 288شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...289شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 290شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...291شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 292شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...293شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 294شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟295شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...296شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...297شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...298شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 299شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...300شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...301شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 302شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 303شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 304شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...305شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...306شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:307شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 308شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 309شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...310شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...311شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...312شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 313شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 314شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 315شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 316شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 317شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...318شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!319شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...320شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 321شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...322شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟323شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...324شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...325شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...326شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 327شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...328شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 329شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 330شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 331شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...332شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...333شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...334شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...335شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...336شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ