به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۳۱۲: یاران ز خودستایی، پیوسته در خروشند

890عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

یاران ز خودستایی، پیوسته در خروشند
جنس هنر ندارد، زان روی خود فروشند
گیتی دهان افعی است، خلق زمانه دندان
بر جان خلق نیشند، در کام خویش نوشند
افسرده آتش مهر، کانون سینه ها را
یاران عجب نباشد با یکدگر نجوشند
زین دوستان عجب نیست، گویند اگر بد ما
هستند بس تنک، زان عیب کس نپوشند!
هر سوز حرف دنیا، از بسکه قیل و قالست
از حرف حق، چو واعظ، گویندگان خموشند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۱۱: فرداست اینکه زمره شاهنشهان کشند 2شمارهٔ ۳۱۲: یاران ز خودستایی، پیوسته در خروشن ...3شمارهٔ ۳۱۳: ز بس نگار من از خویش هم حجاب کند 4شمارهٔ ۳۱۴: حلقه بر هر دری این زمزمه را ساز ک ...5شمارهٔ ۳۱۵: چون به محفل رخ فرو زد، رنگ صهبا ب ...6شمارهٔ ۳۱۶: از سعی تیشه، چون دل فرهاد نشکند؟7شمارهٔ ۳۱۷: تند خویی مرد را بیقدر در عالم کند 8شمارهٔ ۳۱۸: نوبهار آمد، خردگو فکر زنجیرم کند 9شمارهٔ ۳۱۹: غنچه سالی خون خورد، تا چهره یی گل ...10شمارهٔ ۳۲۰: آشنایی بتو عیب است که بیگانه کند!11شمارهٔ ۳۲۱: هست سالک با خدا، گر کار دنیا میکن ...12شمارهٔ ۳۲۲: گفت و گوی آن دهن، اندیشه بیجا میک ...13شمارهٔ ۳۲۳: فارغ از خود هر که میگردد، فراغت م ...14شمارهٔ ۳۲۴: زآن چشم، دل به یک دو نظر صلح میکن ...15شمارهٔ ۳۲۵: امروز کس کجا ز سخن یاد میکند؟16شمارهٔ ۳۲۶: کی دگر دیوانه ما با قبا سر میکند؟17شمارهٔ ۳۲۷: میشود جان تازه، چون دوری ازین تن ...18شمارهٔ ۳۲۸: پیش تو شکوه عزم تظلم نمیکند 19شمارهٔ ۳۲۹: در زبان خبطی سخن را از بها می افگ ...20شمارهٔ ۳۳۰: خوبان بغازه چون رخ خود لاله گون ک ...21شمارهٔ ۳۳۱: نیست دندان آنکه پیران از دهان می ...22شمارهٔ ۳۳۲: دردمندان، بسکه رم از خودنمایی میک ...23شمارهٔ ۳۳۳: گردید حرص افزون، آن را که مال افز ...24شمارهٔ ۳۳۴: سخن سیم و زر و خانه و اسباب بود 25شمارهٔ ۳۳۵: مهر و کین از بهر حق، در خلق عالم ...26شمارهٔ ۳۳۶: بر ما سخن سرد عزیزان نه گران بود 27شمارهٔ ۳۳۷: آنچه از آه ستمکش، بستم کیش رود 28شمارهٔ ۳۳۸: همچنان کز خطش آن خال نهان پیدا شو ...29شمارهٔ ۳۳۹: کی دلت خوشحال با اندیشه دنیا شود؟ ...30شمارهٔ ۳۴۰: تا نسازی با جفا، کی مشکلت آسان شو ...31شمارهٔ ۳۴۱: قد چون خمید، جمله حواست زبون شود 32شمارهٔ ۳۴۲: چو شرح حال شهیدان او رساله شود 33شمارهٔ ۳۴۳: بدگهر، نیک بدینار و بدرهم نشود 34شمارهٔ ۳۴۴: رویش چو آتشین ز می ناب میشود 35شمارهٔ ۳۴۵: چون بلند افتاد همت، تخت عزت میشود 36شمارهٔ ۳۴۶: از ضعیفی، ناله ام حاجت رواتر میشو ...37شمارهٔ ۳۴۷: گر چنین بر ما کمان ناز پرکش میشود 38شمارهٔ ۳۴۸: ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل میش ...39شمارهٔ ۳۴۹: سنبل از تاب خم موی تو، درهم میشود 40شمارهٔ ۳۵۰: با صبوری کارهای مشکل آسان میشود 41شمارهٔ ۳۵۱: ای که پرچین جبهه ات، از حرف مردن ...42شمارهٔ ۳۵۲: کارها در آب و خاک فقر وارون میشود 43شمارهٔ ۳۵۳: تنها ز لفظ، شعر تو دلبر نمیشود 44شمارهٔ ۳۵۴: از چشم تنگ مردم، چشمم عصا نخواهد 45شمارهٔ ۳۵۵: عشق او جان خسته میخواهد 46شمارهٔ ۳۵۶: عجب دانم، از زخم بسمل برآید!47شمارهٔ ۳۵۷: ز عکست آینه، چون آب در خروش آید 48شمارهٔ ۳۵۸: ز خوی تند، همان تندخو بجان آید 49شمارهٔ ۳۵۹: خرد بگیر سر خود، که یار میآید 50شمارهٔ ۳۶۰: ره مقصود طی کردن، نه از تقصیر میآ ...51شمارهٔ ۳۶۱: خیر باشد، نگهش سخت بتک میآید 52شمارهٔ ۳۶۲: دوستان، مژده که ماه رمضان میآید 53شمارهٔ ۳۶۳: فریب عام، از هر رند بازاری نمی آی ...54شمارهٔ ۳۶۴: غم او ساخت دلم تنگ و، هم او بگشای ...55شمارهٔ ۳۶۵: تن نزار من، از چاکهای جامه نماید 56شمارهٔ ۳۶۶: هرگز بجهان کار کجان راست نیاید 57شمارهٔ ۳۶۷: عهد شباب بگذشت، وقت شتاب گردید 58شمارهٔ ۳۶۸: تا هوای سرمه گشتن ز استخوانم سر ک ...59شمارهٔ ۳۶۹: درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!60شمارهٔ ۳۷۰: جز حرف زر و سیم، دلت هیچ نگوید 61شمارهٔ ۳۷۱: از حرص گشته کام جهان پیش ما لذیذ 62شمارهٔ ۳۷۲: گر بود در پیش مهمان، نعمت الوان ل ...63شمارهٔ ۳۷۳: دل که باشد نشیمن غم یار 64شمارهٔ ۳۷۴: با چنان وحشت ز شوق رحمت آمرزگار 65شمارهٔ ۳۷۵: گزندگیست، چو خاری که خفت آرد بار 66شمارهٔ ۳۷۶: گوشه گیران را بره درگه سلطان چه ک ...67شمارهٔ ۳۷۷: گر نپرسد حالم آن نامهربان غمخوار ...68شمارهٔ ۳۷۸: روشن همیشه شمع دل از سوز آه دار 69شمارهٔ ۳۷۹: در چشم عقل هرکه بود سر حساب تر 70شمارهٔ ۳۸۰: میکند لطفی، ز بیرحمی بسی خونخوار ...71شمارهٔ ۳۸۱: مرا گلگشت معنی باشد از سیر چمن خو ...72شمارهٔ ۳۸۲: خلق می بینند فیض از تنگدستان بیشت ...73شمارهٔ ۳۸۳: میشود زین بندگیها، شرمساری بیشتر 74شمارهٔ ۳۸۴: مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر 75شمارهٔ ۳۸۵: کشد کلفت ز دنیا کم، بود هرکس بتمک ...76شمارهٔ ۳۸۶: کند پند ملایم در گرانجانان اثر به ...77شمارهٔ ۳۸۷: الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بن ...78شمارهٔ ۳۸۸: منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟79شمارهٔ ۳۸۹: به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر 80شمارهٔ ۳۹۰: کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر 81شمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یا ...82شمارهٔ ۳۹۲: پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا ...83شمارهٔ ۳۹۳: چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقید ...84شمارهٔ ۳۹۴: گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اول ...85شمارهٔ ۳۹۵: غنچه سان این همه بر خویش مبال از ...86شمارهٔ ۳۹۶: قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا ...87شمارهٔ ۳۹۷: گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با ک ...88شمارهٔ ۳۹۸: بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز 89شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 90شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...91شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...92شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...93شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...94شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 95شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 96شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 97شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 98شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 99شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 100شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...101شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...102شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 103شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 104شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 105شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...106شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...107شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 108شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 109شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...110شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 111شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...112شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 113شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 114شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...115شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 116شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 117شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...118شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...119شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...120شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 121شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...122شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 123شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...124شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...125شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 126شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 127شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 128شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...129شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...130شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 131شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...132شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 133شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...134شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 135شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 136شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...137شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 138شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...139شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!140شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...141شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 142شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 143شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 144شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 145شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...146شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 147شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 148شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...149شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...150شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...151شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 152شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 153شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...154شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 155شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 156شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 157شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...158شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 159شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...160شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 161شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...162شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...163شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...164شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...165شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!166شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...167شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...168شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...169شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 170شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 171شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...172شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 173شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 174شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 175شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...176شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 177شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...178شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 179شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 180شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...181شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 182شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 183شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...184شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 185شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...186شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...187شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...188شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 189شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...190شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...191شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 192شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 193شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 194شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 195شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 196شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 197شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...198شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 199شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 200شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...201شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...202شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 203شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 204شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 205شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...206شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...207شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟208شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...209شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...210شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 211شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...212شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 213شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 214شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 215شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 216شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...217شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...218شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...219شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 220شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...221شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 222شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...223شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...224شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...225شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...226شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟227شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...228شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...229شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...230شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 231شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 232شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 233شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...234شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 235شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 236شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 237شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...238شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...239شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...240شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 241شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 242شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...243شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...244شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 245شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 246شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 247شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...248شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 249شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 250شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 251شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...252شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 253شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 254شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...255شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 256شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 257شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...258شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 259شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...260شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 261شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 262شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 263شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 264شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...265شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...266شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...267شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...268شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 269شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 270شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 271شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...272شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...273شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...274شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...275شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...276شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 277شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...278شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 279شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...280شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 281شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...282شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 283شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟284شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...285شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...286شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...287شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 288شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...289شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...290شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 291شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 292شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 293شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...294شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...295شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:296شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 297شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 298شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...299شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...300شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...301شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 302شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 303شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 304شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 305شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 306شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...307شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!308شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...309شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 310شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...311شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟312شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...313شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...314شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...315شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 316شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...317شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 318شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 319شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 320شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...321شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...322شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...323شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...324شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...325شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ