به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۳۱۹: غنچه سالی خون خورد، تا چهره یی گلگون کند

880عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

غنچه سالی خون خورد، تا چهره یی گلگون کند
در چنین محنت سرا، دل شادمانی چون کند؟!
خودنمایی زیر چرخ فتنه بار از عقل نیست
از سبک مغزی حباب از بحر سر بیرون کند
بسکه عنقا داشت عار از شهرت خود در جهان
در میان خلق نتوانست سر بیرون کند
میکند دل را مکدر، صحبت اهل نفاق
با دورویان جهان، آیینه یارب چون کند؟!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۱۸: نوبهار آمد، خردگو فکر زنجیرم کند 2شمارهٔ ۳۱۹: غنچه سالی خون خورد، تا چهره یی گل ...3شمارهٔ ۳۲۰: آشنایی بتو عیب است که بیگانه کند!4شمارهٔ ۳۲۱: هست سالک با خدا، گر کار دنیا میکن ...5شمارهٔ ۳۲۲: گفت و گوی آن دهن، اندیشه بیجا میک ...6شمارهٔ ۳۲۳: فارغ از خود هر که میگردد، فراغت م ...7شمارهٔ ۳۲۴: زآن چشم، دل به یک دو نظر صلح میکن ...8شمارهٔ ۳۲۵: امروز کس کجا ز سخن یاد میکند؟9شمارهٔ ۳۲۶: کی دگر دیوانه ما با قبا سر میکند؟10شمارهٔ ۳۲۷: میشود جان تازه، چون دوری ازین تن ...11شمارهٔ ۳۲۸: پیش تو شکوه عزم تظلم نمیکند 12شمارهٔ ۳۲۹: در زبان خبطی سخن را از بها می افگ ...13شمارهٔ ۳۳۰: خوبان بغازه چون رخ خود لاله گون ک ...14شمارهٔ ۳۳۱: نیست دندان آنکه پیران از دهان می ...15شمارهٔ ۳۳۲: دردمندان، بسکه رم از خودنمایی میک ...16شمارهٔ ۳۳۳: گردید حرص افزون، آن را که مال افز ...17شمارهٔ ۳۳۴: سخن سیم و زر و خانه و اسباب بود 18شمارهٔ ۳۳۵: مهر و کین از بهر حق، در خلق عالم ...19شمارهٔ ۳۳۶: بر ما سخن سرد عزیزان نه گران بود 20شمارهٔ ۳۳۷: آنچه از آه ستمکش، بستم کیش رود 21شمارهٔ ۳۳۸: همچنان کز خطش آن خال نهان پیدا شو ...22شمارهٔ ۳۳۹: کی دلت خوشحال با اندیشه دنیا شود؟ ...23شمارهٔ ۳۴۰: تا نسازی با جفا، کی مشکلت آسان شو ...24شمارهٔ ۳۴۱: قد چون خمید، جمله حواست زبون شود 25شمارهٔ ۳۴۲: چو شرح حال شهیدان او رساله شود 26شمارهٔ ۳۴۳: بدگهر، نیک بدینار و بدرهم نشود 27شمارهٔ ۳۴۴: رویش چو آتشین ز می ناب میشود 28شمارهٔ ۳۴۵: چون بلند افتاد همت، تخت عزت میشود 29شمارهٔ ۳۴۶: از ضعیفی، ناله ام حاجت رواتر میشو ...30شمارهٔ ۳۴۷: گر چنین بر ما کمان ناز پرکش میشود 31شمارهٔ ۳۴۸: ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل میش ...32شمارهٔ ۳۴۹: سنبل از تاب خم موی تو، درهم میشود 33شمارهٔ ۳۵۰: با صبوری کارهای مشکل آسان میشود 34شمارهٔ ۳۵۱: ای که پرچین جبهه ات، از حرف مردن ...35شمارهٔ ۳۵۲: کارها در آب و خاک فقر وارون میشود 36شمارهٔ ۳۵۳: تنها ز لفظ، شعر تو دلبر نمیشود 37شمارهٔ ۳۵۴: از چشم تنگ مردم، چشمم عصا نخواهد 38شمارهٔ ۳۵۵: عشق او جان خسته میخواهد 39شمارهٔ ۳۵۶: عجب دانم، از زخم بسمل برآید!40شمارهٔ ۳۵۷: ز عکست آینه، چون آب در خروش آید 41شمارهٔ ۳۵۸: ز خوی تند، همان تندخو بجان آید 42شمارهٔ ۳۵۹: خرد بگیر سر خود، که یار میآید 43شمارهٔ ۳۶۰: ره مقصود طی کردن، نه از تقصیر میآ ...44شمارهٔ ۳۶۱: خیر باشد، نگهش سخت بتک میآید 45شمارهٔ ۳۶۲: دوستان، مژده که ماه رمضان میآید 46شمارهٔ ۳۶۳: فریب عام، از هر رند بازاری نمی آی ...47شمارهٔ ۳۶۴: غم او ساخت دلم تنگ و، هم او بگشای ...48شمارهٔ ۳۶۵: تن نزار من، از چاکهای جامه نماید 49شمارهٔ ۳۶۶: هرگز بجهان کار کجان راست نیاید 50شمارهٔ ۳۶۷: عهد شباب بگذشت، وقت شتاب گردید 51شمارهٔ ۳۶۸: تا هوای سرمه گشتن ز استخوانم سر ک ...52شمارهٔ ۳۶۹: درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!53شمارهٔ ۳۷۰: جز حرف زر و سیم، دلت هیچ نگوید 54شمارهٔ ۳۷۱: از حرص گشته کام جهان پیش ما لذیذ 55شمارهٔ ۳۷۲: گر بود در پیش مهمان، نعمت الوان ل ...56شمارهٔ ۳۷۳: دل که باشد نشیمن غم یار 57شمارهٔ ۳۷۴: با چنان وحشت ز شوق رحمت آمرزگار 58شمارهٔ ۳۷۵: گزندگیست، چو خاری که خفت آرد بار 59شمارهٔ ۳۷۶: گوشه گیران را بره درگه سلطان چه ک ...60شمارهٔ ۳۷۷: گر نپرسد حالم آن نامهربان غمخوار ...61شمارهٔ ۳۷۸: روشن همیشه شمع دل از سوز آه دار 62شمارهٔ ۳۷۹: در چشم عقل هرکه بود سر حساب تر 63شمارهٔ ۳۸۰: میکند لطفی، ز بیرحمی بسی خونخوار ...64شمارهٔ ۳۸۱: مرا گلگشت معنی باشد از سیر چمن خو ...65شمارهٔ ۳۸۲: خلق می بینند فیض از تنگدستان بیشت ...66شمارهٔ ۳۸۳: میشود زین بندگیها، شرمساری بیشتر 67شمارهٔ ۳۸۴: مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر 68شمارهٔ ۳۸۵: کشد کلفت ز دنیا کم، بود هرکس بتمک ...69شمارهٔ ۳۸۶: کند پند ملایم در گرانجانان اثر به ...70شمارهٔ ۳۸۷: الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بن ...71شمارهٔ ۳۸۸: منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟72شمارهٔ ۳۸۹: به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر 73شمارهٔ ۳۹۰: کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر 74شمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یا ...75شمارهٔ ۳۹۲: پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا ...76شمارهٔ ۳۹۳: چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقید ...77شمارهٔ ۳۹۴: گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اول ...78شمارهٔ ۳۹۵: غنچه سان این همه بر خویش مبال از ...79شمارهٔ ۳۹۶: قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا ...80شمارهٔ ۳۹۷: گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با ک ...81شمارهٔ ۳۹۸: بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز 82شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 83شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...84شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...85شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...86شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...87شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 88شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 89شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 90شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 91شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 92شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 93شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...94شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...95شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 96شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 97شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 98شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...99شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...100شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 101شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 102شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...103شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 104شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...105شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 106شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 107شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...108شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 109شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 110شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...111شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...112شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...113شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 114شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...115شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 116شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...117شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...118شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 119شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 120شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 121شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...122شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...123شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 124شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...125شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 126شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...127شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 128شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 129شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...130شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 131شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...132شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!133شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...134شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 135شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 136شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 137شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 138شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...139شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 140شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 141شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...142شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...143شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...144شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 145شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 146شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...147شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 148شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 149شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 150شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...151شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 152شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...153شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 154شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...155شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...156شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...157شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...158شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!159شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...160شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...161شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...162شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 163شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 164شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...165شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 166شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 167شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 168شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...169شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 170شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...171شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 172شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 173شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...174شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 175شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 176شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...177شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 178شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...179شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...180شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...181شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 182شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...183شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...184شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 185شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 186شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 187شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 188شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 189شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 190شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...191شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 192شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 193شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...194شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...195شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 196شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 197شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 198شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...199شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...200شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟201شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...202شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...203شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 204شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...205شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 206شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 207شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 208شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 209شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...210شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...211شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...212شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 213شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...214شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 215شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...216شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...217شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...218شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...219شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟220شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...221شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...222شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...223شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 224شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 225شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 226شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...227شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 228شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 229شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 230شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...231شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...232شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...233شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 234شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 235شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...236شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...237شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 238شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 239شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 240شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...241شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 242شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 243شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 244شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...245شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 246شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 247شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...248شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 249شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 250شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...251شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 252شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...253شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 254شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 255شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 256شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 257شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...258شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...259شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...260شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...261شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 262شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 263شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 264شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...265شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...266شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...267شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...268شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...269شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 270شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...271شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 272شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...273شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 274شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...275شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 276شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟277شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...278شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...279شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...280شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 281شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...282شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...283شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 284شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 285شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 286شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...287شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...288شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:289شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 290شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 291شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...292شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...293شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...294شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 295شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 296شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 297شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 298شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 299شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...300شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!301شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...302شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 303شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...304شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟305شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...306شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...307شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...308شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 309شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...310شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 311شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 312شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 313شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...314شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...315شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...316شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...317شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...318شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ