به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۳۰۷: اهل دنیا، بسکه در دل حسرت زر داشتند

880عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

اهل دنیا، بسکه در دل حسرت زر داشتند
عاقبت مردند تا دل از جهان برداشتند
تاجدارانی کزیشان رفت بس سرها بباد
عاقبت رفتند بر بادی که بر سر داشتند
شد ز پیری مو سفید و، رفت بینایی ز چشم
صبح چون گردید روشن، شمع را برداشتند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۰۶: می پرستان چهره ها از تاب می افروخ ...2شمارهٔ ۳۰۷: اهل دنیا، بسکه در دل حسرت زر داشت ...3شمارهٔ ۳۰۸: حرفی اگر بعاشق بیتاب میزند 4شمارهٔ ۳۰۹: عارف اگر چه بیغم دل دم نمیزند 5شمارهٔ ۳۱۰: این حریفان که گهی زاهد و گه اوباش ...6شمارهٔ ۳۱۱: فرداست اینکه زمره شاهنشهان کشند 7شمارهٔ ۳۱۲: یاران ز خودستایی، پیوسته در خروشن ...8شمارهٔ ۳۱۳: ز بس نگار من از خویش هم حجاب کند 9شمارهٔ ۳۱۴: حلقه بر هر دری این زمزمه را ساز ک ...10شمارهٔ ۳۱۵: چون به محفل رخ فرو زد، رنگ صهبا ب ...11شمارهٔ ۳۱۶: از سعی تیشه، چون دل فرهاد نشکند؟12شمارهٔ ۳۱۷: تند خویی مرد را بیقدر در عالم کند 13شمارهٔ ۳۱۸: نوبهار آمد، خردگو فکر زنجیرم کند 14شمارهٔ ۳۱۹: غنچه سالی خون خورد، تا چهره یی گل ...15شمارهٔ ۳۲۰: آشنایی بتو عیب است که بیگانه کند!16شمارهٔ ۳۲۱: هست سالک با خدا، گر کار دنیا میکن ...17شمارهٔ ۳۲۲: گفت و گوی آن دهن، اندیشه بیجا میک ...18شمارهٔ ۳۲۳: فارغ از خود هر که میگردد، فراغت م ...19شمارهٔ ۳۲۴: زآن چشم، دل به یک دو نظر صلح میکن ...20شمارهٔ ۳۲۵: امروز کس کجا ز سخن یاد میکند؟21شمارهٔ ۳۲۶: کی دگر دیوانه ما با قبا سر میکند؟22شمارهٔ ۳۲۷: میشود جان تازه، چون دوری ازین تن ...23شمارهٔ ۳۲۸: پیش تو شکوه عزم تظلم نمیکند 24شمارهٔ ۳۲۹: در زبان خبطی سخن را از بها می افگ ...25شمارهٔ ۳۳۰: خوبان بغازه چون رخ خود لاله گون ک ...26شمارهٔ ۳۳۱: نیست دندان آنکه پیران از دهان می ...27شمارهٔ ۳۳۲: دردمندان، بسکه رم از خودنمایی میک ...28شمارهٔ ۳۳۳: گردید حرص افزون، آن را که مال افز ...29شمارهٔ ۳۳۴: سخن سیم و زر و خانه و اسباب بود 30شمارهٔ ۳۳۵: مهر و کین از بهر حق، در خلق عالم ...31شمارهٔ ۳۳۶: بر ما سخن سرد عزیزان نه گران بود 32شمارهٔ ۳۳۷: آنچه از آه ستمکش، بستم کیش رود 33شمارهٔ ۳۳۸: همچنان کز خطش آن خال نهان پیدا شو ...34شمارهٔ ۳۳۹: کی دلت خوشحال با اندیشه دنیا شود؟ ...35شمارهٔ ۳۴۰: تا نسازی با جفا، کی مشکلت آسان شو ...36شمارهٔ ۳۴۱: قد چون خمید، جمله حواست زبون شود 37شمارهٔ ۳۴۲: چو شرح حال شهیدان او رساله شود 38شمارهٔ ۳۴۳: بدگهر، نیک بدینار و بدرهم نشود 39شمارهٔ ۳۴۴: رویش چو آتشین ز می ناب میشود 40شمارهٔ ۳۴۵: چون بلند افتاد همت، تخت عزت میشود 41شمارهٔ ۳۴۶: از ضعیفی، ناله ام حاجت رواتر میشو ...42شمارهٔ ۳۴۷: گر چنین بر ما کمان ناز پرکش میشود 43شمارهٔ ۳۴۸: ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل میش ...44شمارهٔ ۳۴۹: سنبل از تاب خم موی تو، درهم میشود 45شمارهٔ ۳۵۰: با صبوری کارهای مشکل آسان میشود 46شمارهٔ ۳۵۱: ای که پرچین جبهه ات، از حرف مردن ...47شمارهٔ ۳۵۲: کارها در آب و خاک فقر وارون میشود 48شمارهٔ ۳۵۳: تنها ز لفظ، شعر تو دلبر نمیشود 49شمارهٔ ۳۵۴: از چشم تنگ مردم، چشمم عصا نخواهد 50شمارهٔ ۳۵۵: عشق او جان خسته میخواهد 51شمارهٔ ۳۵۶: عجب دانم، از زخم بسمل برآید!52شمارهٔ ۳۵۷: ز عکست آینه، چون آب در خروش آید 53شمارهٔ ۳۵۸: ز خوی تند، همان تندخو بجان آید 54شمارهٔ ۳۵۹: خرد بگیر سر خود، که یار میآید 55شمارهٔ ۳۶۰: ره مقصود طی کردن، نه از تقصیر میآ ...56شمارهٔ ۳۶۱: خیر باشد، نگهش سخت بتک میآید 57شمارهٔ ۳۶۲: دوستان، مژده که ماه رمضان میآید 58شمارهٔ ۳۶۳: فریب عام، از هر رند بازاری نمی آی ...59شمارهٔ ۳۶۴: غم او ساخت دلم تنگ و، هم او بگشای ...60شمارهٔ ۳۶۵: تن نزار من، از چاکهای جامه نماید 61شمارهٔ ۳۶۶: هرگز بجهان کار کجان راست نیاید 62شمارهٔ ۳۶۷: عهد شباب بگذشت، وقت شتاب گردید 63شمارهٔ ۳۶۸: تا هوای سرمه گشتن ز استخوانم سر ک ...64شمارهٔ ۳۶۹: درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!65شمارهٔ ۳۷۰: جز حرف زر و سیم، دلت هیچ نگوید 66شمارهٔ ۳۷۱: از حرص گشته کام جهان پیش ما لذیذ 67شمارهٔ ۳۷۲: گر بود در پیش مهمان، نعمت الوان ل ...68شمارهٔ ۳۷۳: دل که باشد نشیمن غم یار 69شمارهٔ ۳۷۴: با چنان وحشت ز شوق رحمت آمرزگار 70شمارهٔ ۳۷۵: گزندگیست، چو خاری که خفت آرد بار 71شمارهٔ ۳۷۶: گوشه گیران را بره درگه سلطان چه ک ...72شمارهٔ ۳۷۷: گر نپرسد حالم آن نامهربان غمخوار ...73شمارهٔ ۳۷۸: روشن همیشه شمع دل از سوز آه دار 74شمارهٔ ۳۷۹: در چشم عقل هرکه بود سر حساب تر 75شمارهٔ ۳۸۰: میکند لطفی، ز بیرحمی بسی خونخوار ...76شمارهٔ ۳۸۱: مرا گلگشت معنی باشد از سیر چمن خو ...77شمارهٔ ۳۸۲: خلق می بینند فیض از تنگدستان بیشت ...78شمارهٔ ۳۸۳: میشود زین بندگیها، شرمساری بیشتر 79شمارهٔ ۳۸۴: مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر 80شمارهٔ ۳۸۵: کشد کلفت ز دنیا کم، بود هرکس بتمک ...81شمارهٔ ۳۸۶: کند پند ملایم در گرانجانان اثر به ...82شمارهٔ ۳۸۷: الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بن ...83شمارهٔ ۳۸۸: منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟84شمارهٔ ۳۸۹: به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر 85شمارهٔ ۳۹۰: کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر 86شمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یا ...87شمارهٔ ۳۹۲: پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا ...88شمارهٔ ۳۹۳: چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقید ...89شمارهٔ ۳۹۴: گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اول ...90شمارهٔ ۳۹۵: غنچه سان این همه بر خویش مبال از ...91شمارهٔ ۳۹۶: قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا ...92شمارهٔ ۳۹۷: گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با ک ...93شمارهٔ ۳۹۸: بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز 94شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 95شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...96شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...97شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...98شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...99شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 100شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 101شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 102شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 103شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 104شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 105شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...106شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...107شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 108شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 109شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 110شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...111شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...112شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 113شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 114شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...115شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 116شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...117شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 118شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 119شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...120شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 121شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 122شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...123شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...124شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...125شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 126شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...127شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 128شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...129شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...130شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 131شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 132شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 133شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...134شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...135شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 136شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...137شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 138شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...139شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 140شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 141شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...142شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 143شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...144شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!145شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...146شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 147شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 148شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 149شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 150شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...151شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 152شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 153شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...154شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...155شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...156شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 157شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 158شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...159شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 160شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 161شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 162شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...163شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 164شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...165شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 166شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...167شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...168شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...169شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...170شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!171شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...172شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...173شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...174شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 175شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 176شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...177شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 178شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 179شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 180شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...181شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 182شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...183شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 184شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 185شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...186شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 187شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 188شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...189شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 190شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...191شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...192شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...193شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 194شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...195شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...196شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 197شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 198شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 199شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 200شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 201شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 202شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...203شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 204شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 205شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...206شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...207شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 208شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 209شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 210شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...211شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...212شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟213شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...214شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...215شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 216شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...217شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 218شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 219شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 220شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 221شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...222شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...223شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...224شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 225شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...226شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 227شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...228شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...229شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...230شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...231شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟232شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...233شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...234شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...235شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 236شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 237شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 238شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...239شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 240شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 241شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 242شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...243شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...244شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...245شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 246شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 247شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...248شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...249شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 250شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 251شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 252شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...253شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 254شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 255شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 256شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...257شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 258شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 259شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...260شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 261شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 262شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...263شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 264شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...265شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 266شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 267شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 268شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 269شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...270شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...271شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...272شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...273شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 274شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 275شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 276شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...277شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...278شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...279شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...280شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...281شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 282شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...283شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 284شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...285شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 286شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...287شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 288شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟289شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...290شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...291شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...292شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 293شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...294شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...295شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 296شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 297شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 298شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...299شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...300شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:301شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 302شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 303شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...304شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...305شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...306شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 307شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 308شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 309شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 310شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 311شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...312شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!313شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...314شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 315شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...316شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟317شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...318شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...319شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...320شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 321شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...322شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 323شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 324شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 325شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...326شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...327شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...328شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...329شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...330شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ