به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۲۷۲: با دل خسته، چو بیرحمی او بستیزد

1870عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

با دل خسته، چو بیرحمی او بستیزد
اثر ناله بهمراهی دل برخیزد
رم چنان داده ز هم عشق سراپای مرا
که بخون جگرم رنگ نمی آمیزد
شکر از زهر کجا صرفه تواند بردن؟
عیش را گو که عبث باغم ما نستیزد!
لقمه افتد ز دهن گر نبود قسمت کس
خورش اره نگر کز بن دندان ریزد
در ره عشق رسی زود بجایی واعظ
گر ز پای دلت این بند علایق خیزد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۷۱: نه کوه آن سرین تنها برآن موی کمر ...2شمارهٔ ۲۷۲: با دل خسته، چو بیرحمی او بستیزد 3شمارهٔ ۲۷۳: دشمن چو ریزشی دید، زو شور و شر نخ ...4شمارهٔ ۲۷۴: دلخوردنی ز مال، به اهل غنا رسد 5شمارهٔ ۲۷۵: مرد از راه شکست خود بعزت میرسد 6شمارهٔ ۲۷۶: از جگر خوناب اشکم خوش به سامان می ...7شمارهٔ ۲۷۷: به جبهه چین ز غم روزیت خطا باشد 8شمارهٔ ۲۷۸: ز بی برگان دل روشن ضمیران باصفا ب ...9شمارهٔ ۲۷۹: ز دستبرد حوادث گرت خبر باشد 10شمارهٔ ۲۸۰: بشوق آن گل عارض، مرا با خار خوش ب ...11شمارهٔ ۲۸۱: نه جوهر کسب ملک و مال اسباب جهان ...12شمارهٔ ۲۸۲: پردگی نیست عطا، گر همه پنهان باشد 13شمارهٔ ۲۸۳: الهی تا جهان باشد، شه ما کامران ب ...14شمارهٔ ۲۸۴: همین توقعم از تنگ آن دهن باشد 15شمارهٔ ۲۸۵: ز پیری، چون مرا قد همچو شمع سرنگو ...16شمارهٔ ۲۸۶: بریدن از جهان، سرمایه ارزندگی باش ...17شمارهٔ ۲۸۷: ما را ز آشنایان، غیر از جفا نباشد 18شمارهٔ ۲۸۸: آن را که به دل هیچ به جز یار نباش ...19شمارهٔ ۲۸۹: شوری اگر بسر هست، دستار گو نباشد 20شمارهٔ ۲۹۰: با دست او چو رنگ حنا دستیار شد 21شمارهٔ ۲۹۱: گره در ابروان، از گرمی خویش چو اخ ...22شمارهٔ ۲۹۲: صحرا ز باد دستی آهم فقیر شد 23شمارهٔ ۲۹۳: همچنان کز آب سرو بوستان قد میکشد 24شمارهٔ ۲۹۴: زحمت ایام، راحتجو فزونتر میکشد 25شمارهٔ ۲۹۵: پیری آمد بر تنم هر موی خنجر میکشد 26شمارهٔ ۲۹۶: سراپای وجودم، بسکه گم در عشق جانا ...27شمارهٔ ۲۹۷: بخود دم تا فرو بردم، سخن شد 28شمارهٔ ۲۹۸: آنکه خود را سبب هستی ما میداند 29شمارهٔ ۲۹۹: مرا از نعمت دیدار، دل سیری نمیدان ...30شمارهٔ ۳۰۰: بسکه کاهیدم ز غم، با خرده جان تن ...31شمارهٔ ۳۰۱: یار در نکته سرایی نه ز کس میماند 32شمارهٔ ۳۰۲: آنانکه از شراب تو مدهوش گشته اند 33شمارهٔ ۳۰۳: هر گه آن مه، رخ بنماید از پی دفع ...34شمارهٔ ۳۰۴: تن بمحنت ده، اگر خواهی که گردی سر ...35شمارهٔ ۳۰۵: با همه زشتی، بدام عشق خویشی پای ب ...36شمارهٔ ۳۰۶: می پرستان چهره ها از تاب می افروخ ...37شمارهٔ ۳۰۷: اهل دنیا، بسکه در دل حسرت زر داشت ...38شمارهٔ ۳۰۸: حرفی اگر بعاشق بیتاب میزند 39شمارهٔ ۳۰۹: عارف اگر چه بیغم دل دم نمیزند 40شمارهٔ ۳۱۰: این حریفان که گهی زاهد و گه اوباش ...41شمارهٔ ۳۱۱: فرداست اینکه زمره شاهنشهان کشند 42شمارهٔ ۳۱۲: یاران ز خودستایی، پیوسته در خروشن ...43شمارهٔ ۳۱۳: ز بس نگار من از خویش هم حجاب کند 44شمارهٔ ۳۱۴: حلقه بر هر دری این زمزمه را ساز ک ...45شمارهٔ ۳۱۵: چون به محفل رخ فرو زد، رنگ صهبا ب ...46شمارهٔ ۳۱۶: از سعی تیشه، چون دل فرهاد نشکند؟47شمارهٔ ۳۱۷: تند خویی مرد را بیقدر در عالم کند 48شمارهٔ ۳۱۸: نوبهار آمد، خردگو فکر زنجیرم کند 49شمارهٔ ۳۱۹: غنچه سالی خون خورد، تا چهره یی گل ...50شمارهٔ ۳۲۰: آشنایی بتو عیب است که بیگانه کند!51شمارهٔ ۳۲۱: هست سالک با خدا، گر کار دنیا میکن ...52شمارهٔ ۳۲۲: گفت و گوی آن دهن، اندیشه بیجا میک ...53شمارهٔ ۳۲۳: فارغ از خود هر که میگردد، فراغت م ...54شمارهٔ ۳۲۴: زآن چشم، دل به یک دو نظر صلح میکن ...55شمارهٔ ۳۲۵: امروز کس کجا ز سخن یاد میکند؟56شمارهٔ ۳۲۶: کی دگر دیوانه ما با قبا سر میکند؟57شمارهٔ ۳۲۷: میشود جان تازه، چون دوری ازین تن ...58شمارهٔ ۳۲۸: پیش تو شکوه عزم تظلم نمیکند 59شمارهٔ ۳۲۹: در زبان خبطی سخن را از بها می افگ ...60شمارهٔ ۳۳۰: خوبان بغازه چون رخ خود لاله گون ک ...61شمارهٔ ۳۳۱: نیست دندان آنکه پیران از دهان می ...62شمارهٔ ۳۳۲: دردمندان، بسکه رم از خودنمایی میک ...63شمارهٔ ۳۳۳: گردید حرص افزون، آن را که مال افز ...64شمارهٔ ۳۳۴: سخن سیم و زر و خانه و اسباب بود 65شمارهٔ ۳۳۵: مهر و کین از بهر حق، در خلق عالم ...66شمارهٔ ۳۳۶: بر ما سخن سرد عزیزان نه گران بود 67شمارهٔ ۳۳۷: آنچه از آه ستمکش، بستم کیش رود 68شمارهٔ ۳۳۸: همچنان کز خطش آن خال نهان پیدا شو ...69شمارهٔ ۳۳۹: کی دلت خوشحال با اندیشه دنیا شود؟ ...70شمارهٔ ۳۴۰: تا نسازی با جفا، کی مشکلت آسان شو ...71شمارهٔ ۳۴۱: قد چون خمید، جمله حواست زبون شود 72شمارهٔ ۳۴۲: چو شرح حال شهیدان او رساله شود 73شمارهٔ ۳۴۳: بدگهر، نیک بدینار و بدرهم نشود 74شمارهٔ ۳۴۴: رویش چو آتشین ز می ناب میشود 75شمارهٔ ۳۴۵: چون بلند افتاد همت، تخت عزت میشود 76شمارهٔ ۳۴۶: از ضعیفی، ناله ام حاجت رواتر میشو ...77شمارهٔ ۳۴۷: گر چنین بر ما کمان ناز پرکش میشود 78شمارهٔ ۳۴۸: ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل میش ...79شمارهٔ ۳۴۹: سنبل از تاب خم موی تو، درهم میشود 80شمارهٔ ۳۵۰: با صبوری کارهای مشکل آسان میشود 81شمارهٔ ۳۵۱: ای که پرچین جبهه ات، از حرف مردن ...82شمارهٔ ۳۵۲: کارها در آب و خاک فقر وارون میشود 83شمارهٔ ۳۵۳: تنها ز لفظ، شعر تو دلبر نمیشود 84شمارهٔ ۳۵۴: از چشم تنگ مردم، چشمم عصا نخواهد 85شمارهٔ ۳۵۵: عشق او جان خسته میخواهد 86شمارهٔ ۳۵۶: عجب دانم، از زخم بسمل برآید!87شمارهٔ ۳۵۷: ز عکست آینه، چون آب در خروش آید 88شمارهٔ ۳۵۸: ز خوی تند، همان تندخو بجان آید 89شمارهٔ ۳۵۹: خرد بگیر سر خود، که یار میآید 90شمارهٔ ۳۶۰: ره مقصود طی کردن، نه از تقصیر میآ ...91شمارهٔ ۳۶۱: خیر باشد، نگهش سخت بتک میآید 92شمارهٔ ۳۶۲: دوستان، مژده که ماه رمضان میآید 93شمارهٔ ۳۶۳: فریب عام، از هر رند بازاری نمی آی ...94شمارهٔ ۳۶۴: غم او ساخت دلم تنگ و، هم او بگشای ...95شمارهٔ ۳۶۵: تن نزار من، از چاکهای جامه نماید 96شمارهٔ ۳۶۶: هرگز بجهان کار کجان راست نیاید 97شمارهٔ ۳۶۷: عهد شباب بگذشت، وقت شتاب گردید 98شمارهٔ ۳۶۸: تا هوای سرمه گشتن ز استخوانم سر ک ...99شمارهٔ ۳۶۹: درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!100شمارهٔ ۳۷۰: جز حرف زر و سیم، دلت هیچ نگوید 101شمارهٔ ۳۷۱: از حرص گشته کام جهان پیش ما لذیذ 102شمارهٔ ۳۷۲: گر بود در پیش مهمان، نعمت الوان ل ...103شمارهٔ ۳۷۳: دل که باشد نشیمن غم یار 104شمارهٔ ۳۷۴: با چنان وحشت ز شوق رحمت آمرزگار 105شمارهٔ ۳۷۵: گزندگیست، چو خاری که خفت آرد بار 106شمارهٔ ۳۷۶: گوشه گیران را بره درگه سلطان چه ک ...107شمارهٔ ۳۷۷: گر نپرسد حالم آن نامهربان غمخوار ...108شمارهٔ ۳۷۸: روشن همیشه شمع دل از سوز آه دار 109شمارهٔ ۳۷۹: در چشم عقل هرکه بود سر حساب تر 110شمارهٔ ۳۸۰: میکند لطفی، ز بیرحمی بسی خونخوار ...111شمارهٔ ۳۸۱: مرا گلگشت معنی باشد از سیر چمن خو ...112شمارهٔ ۳۸۲: خلق می بینند فیض از تنگدستان بیشت ...113شمارهٔ ۳۸۳: میشود زین بندگیها، شرمساری بیشتر 114شمارهٔ ۳۸۴: مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر 115شمارهٔ ۳۸۵: کشد کلفت ز دنیا کم، بود هرکس بتمک ...116شمارهٔ ۳۸۶: کند پند ملایم در گرانجانان اثر به ...117شمارهٔ ۳۸۷: الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بن ...118شمارهٔ ۳۸۸: منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟119شمارهٔ ۳۸۹: به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر 120شمارهٔ ۳۹۰: کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر 121شمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یا ...122شمارهٔ ۳۹۲: پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا ...123شمارهٔ ۳۹۳: چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقید ...124شمارهٔ ۳۹۴: گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اول ...125شمارهٔ ۳۹۵: غنچه سان این همه بر خویش مبال از ...126شمارهٔ ۳۹۶: قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا ...127شمارهٔ ۳۹۷: گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با ک ...128شمارهٔ ۳۹۸: بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز 129شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 130شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...131شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...132شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...133شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...134شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 135شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 136شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 137شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 138شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 139شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 140شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...141شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...142شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 143شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 144شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 145شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...146شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...147شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 148شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 149شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...150شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 151شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...152شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 153شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 154شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...155شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 156شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 157شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...158شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...159شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...160شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 161شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...162شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 163شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...164شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...165شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 166شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 167شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 168شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...169شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...170شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 171شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...172شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 173شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...174شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 175شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 176شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...177شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 178شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...179شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!180شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...181شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 182شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 183شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 184شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 185شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...186شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 187شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 188شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...189شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...190شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...191شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 192شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 193شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...194شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 195شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 196شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 197شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...198شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 199شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...200شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 201شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...202شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...203شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...204شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...205شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!206شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...207شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...208شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...209شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 210شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 211شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...212شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 213شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 214شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 215شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...216شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 217شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...218شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 219شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 220شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...221شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 222شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 223شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...224شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 225شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...226شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...227شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...228شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 229شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...230شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...231شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 232شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 233شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 234شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 235شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 236شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 237شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...238شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 239شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 240شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...241شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...242شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 243شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 244شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 245شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...246شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...247شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟248شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...249شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...250شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 251شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...252شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 253شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 254شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 255شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 256شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...257شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...258شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...259شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 260شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...261شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 262شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...263شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...264شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...265شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...266شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟267شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...268شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...269شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...270شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 271شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 272شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 273شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...274شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 275شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 276شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 277شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...278شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...279شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...280شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 281شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 282شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...283شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...284شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 285شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 286شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 287شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...288شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 289شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 290شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 291شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...292شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 293شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 294شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...295شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 296شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 297شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...298شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 299شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...300شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 301شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 302شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 303شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 304شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...305شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...306شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...307شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...308شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 309شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 310شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 311شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...312شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...313شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...314شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...315شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...316شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 317شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...318شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 319شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...320شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 321شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...322شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 323شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟324شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...325شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...326شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...327شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 328شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...329شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...330شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 331شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 332شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 333شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...334شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...335شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:336شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 337شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 338شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...339شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...340شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...341شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 342شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 343شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 344شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 345شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 346شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...347شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!348شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...349شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 350شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...351شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟352شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...353شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...354شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...355شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 356شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...357شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 358شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 359شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 360شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...361شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...362شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...363شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...364شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...365شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ