کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عینک شود چو شیشه دل عقل پیر را
    بیند به یک قماش پلاس و حریر را
    کشتی نشین فقر در این بحر فتنه خیز
    نیکو گرفته دامن موج حصیر را
    جاهل کند بکوکب اقبال خویش ناز
    نادان چراغ کرده گمان چشم شیر را
    بیجاست ای بزرگ به ما خودنماییت
    بسیار دیده ایم امیر و وزیر را
    آسودگی اگر طلبی، برتری مجوی
    راحت در آسیاست همین سنگ زیر را
    درویش را به درگه حق ربط دیگرست
    با مسجد است نسبت دیگر حصیر را
    بیگانگان ز یاری هم خویش می شوند
    عینک به جای پرده چشم است پیر را
    واعظ عجب که پای نهد یاد حق در آن
    تا از غبار غیر نروبی ضمیر را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha