به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۲۲۶: نیست از بد گوهران، نرمی کم از دشنام تلخ

820عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

نیست از بد گوهران، نرمی کم از دشنام تلخ
در چشیدن تلخ باشد روغن بادام تلخ
رهنمایی به ز بد گوهر ندارد پیر عقل
نیست از بهر عصا، چوبی به از بادام تلخ
در مذاق کام جویان، از دعا شیرین تراست
بر لب چو شکرش، گر بگذرد دشنام تلخ
نیست خالی التفاتش هم بما از زهر چشم
هر نگاهش چون رگ تلخیست در بادام تلخ
عیش گیتی در دل غمگین ندارد لذتی
نیست شیرینی نمایان از شکر در کام تلخ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۲۵: پرید رنگ من، از می چو گشت جانان س ...2شمارهٔ ۲۲۶: نیست از بد گوهران، نرمی کم از دشن ...3شمارهٔ ۲۲۷: سخن تا پخته نبود کی پسند خاص و عا ...4شمارهٔ ۲۲۸: ز گلشن چون براه آن سرو قد لاله رو ...5شمارهٔ ۲۲۹: بدل اندیشه جانانم از شوکت نمی گنج ...6شمارهٔ ۲۳۰: عرق بر خویش چون از تاب آن گلبرگ ت ...7شمارهٔ ۲۳۱: فضای دل خلاص از خار خار غم کجا گر ...8شمارهٔ ۲۳۲: بکش تیغ ای ستمگر تا جهانی جان بکف ...9شمارهٔ ۲۳۳: ز پرگویی زبان کس را وبال دین و جا ...10شمارهٔ ۲۳۴: آزاده بهمراهی کس بند نگردد 11شمارهٔ ۲۳۵: ز یاران رنجش هم، مانع دیدار میگرد ...12شمارهٔ ۲۳۶: چگونه سوی تن از شرم باز میگردد 13شمارهٔ ۲۳۷: زبان حال عاشق، آن زمان غماز میگرد ...14شمارهٔ ۲۳۸: کی از اسباب نیکی بدگهر فرخنده میگ ...15شمارهٔ ۲۳۹: چشم دل منعم سیر، ز اسباب نمیگردد 16شمارهٔ ۲۴۰: دل منعم، ملول از گفتگوی زر نمیگرد ...17شمارهٔ ۲۴۱: میان خلق، با خلق آشنا کامل نمیگرد ...18شمارهٔ ۲۴۲: کدام روز آن، نگار بدخو، بجنگ دلها ...19شمارهٔ ۲۴۳: هرکس به سخا زنده بود، مرگ ندارد 20شمارهٔ ۲۴۴: چون بهله بصید دلم آن مست برآرد 21شمارهٔ ۲۴۵: بسرمه نرگس او الفت دگر دارد 22شمارهٔ ۲۴۶: گرچه درد دل ما شرح و بیانی دارد 23شمارهٔ ۲۴۷: تاب رخش، ماه و آفتاب ندارد 24شمارهٔ ۲۴۸: فضای خاطرم از غم از آن غبار ندارد 25شمارهٔ ۲۴۹: آغاز محبت دگر انجام ندارد 26شمارهٔ ۲۵۰: بگو به شرم، ز چشمم ترا نگاه ندارد 27شمارهٔ ۲۵۱: جهان خاک کرم خیزی ندارد 28شمارهٔ ۲۵۲: بی غم عالم، دمی بر اهل دولت نگذرد 29شمارهٔ ۲۵۳: زما بخشم جهان دو رنگ میگذرد 30شمارهٔ ۲۵۴: نتوانست ز بس ضعف بدندان جا کرد 31شمارهٔ ۲۵۵: آتش حسنش، کمان عشق را طیار کرد 32شمارهٔ ۲۵۶: چشم شوخم در رخ او خیرگی بسیار کرد 33شمارهٔ ۲۵۷: زهر مرگ دوستان در مغزم از بس کار ...34شمارهٔ ۲۵۸: ای که زینت طلبی جسم ترا لاغر کرد 35شمارهٔ ۲۵۹: صرصر آهم چراغ روز را خاموش کرد 36شمارهٔ ۲۶۰: گلی تو، گل! نظر اما نمیتوانم کرد 37شمارهٔ ۲۶۱: حبذا زور جنون، مغلوب زنجیرم نکرد 38شمارهٔ ۲۶۲: پیری در خواهش بدل ریش برآورد 39شمارهٔ ۲۶۳: نخل امیدت ببار آه سحر میآورد 40شمارهٔ ۲۶۴: بی نیازی ساقی از مینا برون میآورد 41شمارهٔ ۲۶۵: در هر سخن، سخنور صد تاب میخورد 42شمارهٔ ۲۶۶: میان عشق و ننگ و نام، الفت در نمی ...43شمارهٔ ۲۶۷: بدرویشان فسون جاه و دولت در نمیگی ...44شمارهٔ ۲۶۸: میرود فکر جهانم، که ز کار اندازد 45شمارهٔ ۲۶۹: چو حرف دانه خالش، قلم مذکور میساز ...46شمارهٔ ۲۷۰: مرا ذکر تو با این کهنگی ها تازه م ...47شمارهٔ ۲۷۱: نه کوه آن سرین تنها برآن موی کمر ...48شمارهٔ ۲۷۲: با دل خسته، چو بیرحمی او بستیزد 49شمارهٔ ۲۷۳: دشمن چو ریزشی دید، زو شور و شر نخ ...50شمارهٔ ۲۷۴: دلخوردنی ز مال، به اهل غنا رسد 51شمارهٔ ۲۷۵: مرد از راه شکست خود بعزت میرسد 52شمارهٔ ۲۷۶: از جگر خوناب اشکم خوش به سامان می ...53شمارهٔ ۲۷۷: به جبهه چین ز غم روزیت خطا باشد 54شمارهٔ ۲۷۸: ز بی برگان دل روشن ضمیران باصفا ب ...55شمارهٔ ۲۷۹: ز دستبرد حوادث گرت خبر باشد 56شمارهٔ ۲۸۰: بشوق آن گل عارض، مرا با خار خوش ب ...57شمارهٔ ۲۸۱: نه جوهر کسب ملک و مال اسباب جهان ...58شمارهٔ ۲۸۲: پردگی نیست عطا، گر همه پنهان باشد 59شمارهٔ ۲۸۳: الهی تا جهان باشد، شه ما کامران ب ...60شمارهٔ ۲۸۴: همین توقعم از تنگ آن دهن باشد 61شمارهٔ ۲۸۵: ز پیری، چون مرا قد همچو شمع سرنگو ...62شمارهٔ ۲۸۶: بریدن از جهان، سرمایه ارزندگی باش ...63شمارهٔ ۲۸۷: ما را ز آشنایان، غیر از جفا نباشد 64شمارهٔ ۲۸۸: آن را که به دل هیچ به جز یار نباش ...65شمارهٔ ۲۸۹: شوری اگر بسر هست، دستار گو نباشد 66شمارهٔ ۲۹۰: با دست او چو رنگ حنا دستیار شد 67شمارهٔ ۲۹۱: گره در ابروان، از گرمی خویش چو اخ ...68شمارهٔ ۲۹۲: صحرا ز باد دستی آهم فقیر شد 69شمارهٔ ۲۹۳: همچنان کز آب سرو بوستان قد میکشد 70شمارهٔ ۲۹۴: زحمت ایام، راحتجو فزونتر میکشد 71شمارهٔ ۲۹۵: پیری آمد بر تنم هر موی خنجر میکشد 72شمارهٔ ۲۹۶: سراپای وجودم، بسکه گم در عشق جانا ...73شمارهٔ ۲۹۷: بخود دم تا فرو بردم، سخن شد 74شمارهٔ ۲۹۸: آنکه خود را سبب هستی ما میداند 75شمارهٔ ۲۹۹: مرا از نعمت دیدار، دل سیری نمیدان ...76شمارهٔ ۳۰۰: بسکه کاهیدم ز غم، با خرده جان تن ...77شمارهٔ ۳۰۱: یار در نکته سرایی نه ز کس میماند 78شمارهٔ ۳۰۲: آنانکه از شراب تو مدهوش گشته اند 79شمارهٔ ۳۰۳: هر گه آن مه، رخ بنماید از پی دفع ...80شمارهٔ ۳۰۴: تن بمحنت ده، اگر خواهی که گردی سر ...81شمارهٔ ۳۰۵: با همه زشتی، بدام عشق خویشی پای ب ...82شمارهٔ ۳۰۶: می پرستان چهره ها از تاب می افروخ ...83شمارهٔ ۳۰۷: اهل دنیا، بسکه در دل حسرت زر داشت ...84شمارهٔ ۳۰۸: حرفی اگر بعاشق بیتاب میزند 85شمارهٔ ۳۰۹: عارف اگر چه بیغم دل دم نمیزند 86شمارهٔ ۳۱۰: این حریفان که گهی زاهد و گه اوباش ...87شمارهٔ ۳۱۱: فرداست اینکه زمره شاهنشهان کشند 88شمارهٔ ۳۱۲: یاران ز خودستایی، پیوسته در خروشن ...89شمارهٔ ۳۱۳: ز بس نگار من از خویش هم حجاب کند 90شمارهٔ ۳۱۴: حلقه بر هر دری این زمزمه را ساز ک ...91شمارهٔ ۳۱۵: چون به محفل رخ فرو زد، رنگ صهبا ب ...92شمارهٔ ۳۱۶: از سعی تیشه، چون دل فرهاد نشکند؟93شمارهٔ ۳۱۷: تند خویی مرد را بیقدر در عالم کند 94شمارهٔ ۳۱۸: نوبهار آمد، خردگو فکر زنجیرم کند 95شمارهٔ ۳۱۹: غنچه سالی خون خورد، تا چهره یی گل ...96شمارهٔ ۳۲۰: آشنایی بتو عیب است که بیگانه کند!97شمارهٔ ۳۲۱: هست سالک با خدا، گر کار دنیا میکن ...98شمارهٔ ۳۲۲: گفت و گوی آن دهن، اندیشه بیجا میک ...99شمارهٔ ۳۲۳: فارغ از خود هر که میگردد، فراغت م ...100شمارهٔ ۳۲۴: زآن چشم، دل به یک دو نظر صلح میکن ...101شمارهٔ ۳۲۵: امروز کس کجا ز سخن یاد میکند؟102شمارهٔ ۳۲۶: کی دگر دیوانه ما با قبا سر میکند؟103شمارهٔ ۳۲۷: میشود جان تازه، چون دوری ازین تن ...104شمارهٔ ۳۲۸: پیش تو شکوه عزم تظلم نمیکند 105شمارهٔ ۳۲۹: در زبان خبطی سخن را از بها می افگ ...106شمارهٔ ۳۳۰: خوبان بغازه چون رخ خود لاله گون ک ...107شمارهٔ ۳۳۱: نیست دندان آنکه پیران از دهان می ...108شمارهٔ ۳۳۲: دردمندان، بسکه رم از خودنمایی میک ...109شمارهٔ ۳۳۳: گردید حرص افزون، آن را که مال افز ...110شمارهٔ ۳۳۴: سخن سیم و زر و خانه و اسباب بود 111شمارهٔ ۳۳۵: مهر و کین از بهر حق، در خلق عالم ...112شمارهٔ ۳۳۶: بر ما سخن سرد عزیزان نه گران بود 113شمارهٔ ۳۳۷: آنچه از آه ستمکش، بستم کیش رود 114شمارهٔ ۳۳۸: همچنان کز خطش آن خال نهان پیدا شو ...115شمارهٔ ۳۳۹: کی دلت خوشحال با اندیشه دنیا شود؟ ...116شمارهٔ ۳۴۰: تا نسازی با جفا، کی مشکلت آسان شو ...117شمارهٔ ۳۴۱: قد چون خمید، جمله حواست زبون شود 118شمارهٔ ۳۴۲: چو شرح حال شهیدان او رساله شود 119شمارهٔ ۳۴۳: بدگهر، نیک بدینار و بدرهم نشود 120شمارهٔ ۳۴۴: رویش چو آتشین ز می ناب میشود 121شمارهٔ ۳۴۵: چون بلند افتاد همت، تخت عزت میشود 122شمارهٔ ۳۴۶: از ضعیفی، ناله ام حاجت رواتر میشو ...123شمارهٔ ۳۴۷: گر چنین بر ما کمان ناز پرکش میشود 124شمارهٔ ۳۴۸: ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل میش ...125شمارهٔ ۳۴۹: سنبل از تاب خم موی تو، درهم میشود 126شمارهٔ ۳۵۰: با صبوری کارهای مشکل آسان میشود 127شمارهٔ ۳۵۱: ای که پرچین جبهه ات، از حرف مردن ...128شمارهٔ ۳۵۲: کارها در آب و خاک فقر وارون میشود 129شمارهٔ ۳۵۳: تنها ز لفظ، شعر تو دلبر نمیشود 130شمارهٔ ۳۵۴: از چشم تنگ مردم، چشمم عصا نخواهد 131شمارهٔ ۳۵۵: عشق او جان خسته میخواهد 132شمارهٔ ۳۵۶: عجب دانم، از زخم بسمل برآید!133شمارهٔ ۳۵۷: ز عکست آینه، چون آب در خروش آید 134شمارهٔ ۳۵۸: ز خوی تند، همان تندخو بجان آید 135شمارهٔ ۳۵۹: خرد بگیر سر خود، که یار میآید 136شمارهٔ ۳۶۰: ره مقصود طی کردن، نه از تقصیر میآ ...137شمارهٔ ۳۶۱: خیر باشد، نگهش سخت بتک میآید 138شمارهٔ ۳۶۲: دوستان، مژده که ماه رمضان میآید 139شمارهٔ ۳۶۳: فریب عام، از هر رند بازاری نمی آی ...140شمارهٔ ۳۶۴: غم او ساخت دلم تنگ و، هم او بگشای ...141شمارهٔ ۳۶۵: تن نزار من، از چاکهای جامه نماید 142شمارهٔ ۳۶۶: هرگز بجهان کار کجان راست نیاید 143شمارهٔ ۳۶۷: عهد شباب بگذشت، وقت شتاب گردید 144شمارهٔ ۳۶۸: تا هوای سرمه گشتن ز استخوانم سر ک ...145شمارهٔ ۳۶۹: درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!146شمارهٔ ۳۷۰: جز حرف زر و سیم، دلت هیچ نگوید 147شمارهٔ ۳۷۱: از حرص گشته کام جهان پیش ما لذیذ 148شمارهٔ ۳۷۲: گر بود در پیش مهمان، نعمت الوان ل ...149شمارهٔ ۳۷۳: دل که باشد نشیمن غم یار 150شمارهٔ ۳۷۴: با چنان وحشت ز شوق رحمت آمرزگار 151شمارهٔ ۳۷۵: گزندگیست، چو خاری که خفت آرد بار 152شمارهٔ ۳۷۶: گوشه گیران را بره درگه سلطان چه ک ...153شمارهٔ ۳۷۷: گر نپرسد حالم آن نامهربان غمخوار ...154شمارهٔ ۳۷۸: روشن همیشه شمع دل از سوز آه دار 155شمارهٔ ۳۷۹: در چشم عقل هرکه بود سر حساب تر 156شمارهٔ ۳۸۰: میکند لطفی، ز بیرحمی بسی خونخوار ...157شمارهٔ ۳۸۱: مرا گلگشت معنی باشد از سیر چمن خو ...158شمارهٔ ۳۸۲: خلق می بینند فیض از تنگدستان بیشت ...159شمارهٔ ۳۸۳: میشود زین بندگیها، شرمساری بیشتر 160شمارهٔ ۳۸۴: مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر 161شمارهٔ ۳۸۵: کشد کلفت ز دنیا کم، بود هرکس بتمک ...162شمارهٔ ۳۸۶: کند پند ملایم در گرانجانان اثر به ...163شمارهٔ ۳۸۷: الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بن ...164شمارهٔ ۳۸۸: منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟165شمارهٔ ۳۸۹: به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر 166شمارهٔ ۳۹۰: کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر 167شمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یا ...168شمارهٔ ۳۹۲: پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا ...169شمارهٔ ۳۹۳: چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقید ...170شمارهٔ ۳۹۴: گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اول ...171شمارهٔ ۳۹۵: غنچه سان این همه بر خویش مبال از ...172شمارهٔ ۳۹۶: قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا ...173شمارهٔ ۳۹۷: گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با ک ...174شمارهٔ ۳۹۸: بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز 175شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 176شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...177شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...178شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...179شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...180شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 181شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 182شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 183شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 184شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 185شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 186شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...187شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...188شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 189شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 190شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 191شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...192شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...193شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 194شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 195شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...196شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 197شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...198شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 199شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 200شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...201شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 202شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 203شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...204شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...205شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...206شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 207شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...208شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 209شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...210شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...211شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 212شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 213شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 214شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...215شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...216شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 217شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...218شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 219شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...220شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 221شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 222شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...223شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 224شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...225شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!226شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...227شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 228شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 229شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 230شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 231شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...232شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 233شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 234شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...235شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...236شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...237شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 238شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 239شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...240شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 241شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 242شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 243شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...244شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 245شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...246شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 247شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...248شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...249شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...250شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...251شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!252شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...253شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...254شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...255شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 256شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 257شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...258شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 259شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 260شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 261شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...262شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 263شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...264شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 265شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 266شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...267شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 268شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 269شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...270شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 271شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...272شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...273شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...274شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 275شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...276شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...277شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 278شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 279شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 280شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 281شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 282شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 283شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...284شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 285شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 286شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...287شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...288شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 289شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 290شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 291شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...292شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...293شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟294شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...295شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...296شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 297شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...298شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 299شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 300شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 301شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 302شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...303شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...304شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...305شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 306شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...307شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 308شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...309شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...310شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...311شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...312شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟313شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...314شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...315شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...316شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 317شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 318شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 319شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...320شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 321شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 322شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 323شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...324شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...325شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...326شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 327شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 328شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...329شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...330شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 331شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 332شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 333شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...334شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 335شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 336شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 337شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...338شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 339شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 340شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...341شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 342شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 343شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...344شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 345شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...346شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 347شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 348شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 349شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 350شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...351شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...352شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...353شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...354شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 355شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 356شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 357شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...358شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...359شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...360شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...361شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...362شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 363شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...364شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 365شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...366شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 367شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...368شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 369شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟370شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...371شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...372شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...373شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 374شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...375شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...376شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 377شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 378شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 379شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...380شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...381شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:382شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 383شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 384شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...385شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...386شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...387شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 388شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 389شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 390شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 391شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 392شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...393شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!394شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...395شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 396شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...397شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟398شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...399شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...400شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...401شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 402شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...403شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 404شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 405شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 406شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...407شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...408شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...409شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...410شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...411شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ