به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۲۳۰: عرق بر خویش چون از تاب آن گلبرگ تر پیچد

760عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

عرق بر خویش چون از تاب آن گلبرگ تر پیچد
سرشک از غیرتم در دیده، چون آب گهر پیچد
نقاب افگنده برخوان شرح حال بیزبانان را
که میترسم زبان نامه هم در یکدگر پیچد
نبیند کشتی ما روی آسایش در این دریا
مگر وقتی که چون گرداب خود را بر خطر پیچد
تویی فرمانروای کشور دلها کنون واعظ
دلی نتواند از تأخیر افغان تو سر پیچد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۲۹: بدل اندیشه جانانم از شوکت نمی گنج ...2شمارهٔ ۲۳۰: عرق بر خویش چون از تاب آن گلبرگ ت ...3شمارهٔ ۲۳۱: فضای دل خلاص از خار خار غم کجا گر ...4شمارهٔ ۲۳۲: بکش تیغ ای ستمگر تا جهانی جان بکف ...5شمارهٔ ۲۳۳: ز پرگویی زبان کس را وبال دین و جا ...6شمارهٔ ۲۳۴: آزاده بهمراهی کس بند نگردد 7شمارهٔ ۲۳۵: ز یاران رنجش هم، مانع دیدار میگرد ...8شمارهٔ ۲۳۶: چگونه سوی تن از شرم باز میگردد 9شمارهٔ ۲۳۷: زبان حال عاشق، آن زمان غماز میگرد ...10شمارهٔ ۲۳۸: کی از اسباب نیکی بدگهر فرخنده میگ ...11شمارهٔ ۲۳۹: چشم دل منعم سیر، ز اسباب نمیگردد 12شمارهٔ ۲۴۰: دل منعم، ملول از گفتگوی زر نمیگرد ...13شمارهٔ ۲۴۱: میان خلق، با خلق آشنا کامل نمیگرد ...14شمارهٔ ۲۴۲: کدام روز آن، نگار بدخو، بجنگ دلها ...15شمارهٔ ۲۴۳: هرکس به سخا زنده بود، مرگ ندارد 16شمارهٔ ۲۴۴: چون بهله بصید دلم آن مست برآرد 17شمارهٔ ۲۴۵: بسرمه نرگس او الفت دگر دارد 18شمارهٔ ۲۴۶: گرچه درد دل ما شرح و بیانی دارد 19شمارهٔ ۲۴۷: تاب رخش، ماه و آفتاب ندارد 20شمارهٔ ۲۴۸: فضای خاطرم از غم از آن غبار ندارد 21شمارهٔ ۲۴۹: آغاز محبت دگر انجام ندارد 22شمارهٔ ۲۵۰: بگو به شرم، ز چشمم ترا نگاه ندارد 23شمارهٔ ۲۵۱: جهان خاک کرم خیزی ندارد 24شمارهٔ ۲۵۲: بی غم عالم، دمی بر اهل دولت نگذرد 25شمارهٔ ۲۵۳: زما بخشم جهان دو رنگ میگذرد 26شمارهٔ ۲۵۴: نتوانست ز بس ضعف بدندان جا کرد 27شمارهٔ ۲۵۵: آتش حسنش، کمان عشق را طیار کرد 28شمارهٔ ۲۵۶: چشم شوخم در رخ او خیرگی بسیار کرد 29شمارهٔ ۲۵۷: زهر مرگ دوستان در مغزم از بس کار ...30شمارهٔ ۲۵۸: ای که زینت طلبی جسم ترا لاغر کرد 31شمارهٔ ۲۵۹: صرصر آهم چراغ روز را خاموش کرد 32شمارهٔ ۲۶۰: گلی تو، گل! نظر اما نمیتوانم کرد 33شمارهٔ ۲۶۱: حبذا زور جنون، مغلوب زنجیرم نکرد 34شمارهٔ ۲۶۲: پیری در خواهش بدل ریش برآورد 35شمارهٔ ۲۶۳: نخل امیدت ببار آه سحر میآورد 36شمارهٔ ۲۶۴: بی نیازی ساقی از مینا برون میآورد 37شمارهٔ ۲۶۵: در هر سخن، سخنور صد تاب میخورد 38شمارهٔ ۲۶۶: میان عشق و ننگ و نام، الفت در نمی ...39شمارهٔ ۲۶۷: بدرویشان فسون جاه و دولت در نمیگی ...40شمارهٔ ۲۶۸: میرود فکر جهانم، که ز کار اندازد 41شمارهٔ ۲۶۹: چو حرف دانه خالش، قلم مذکور میساز ...42شمارهٔ ۲۷۰: مرا ذکر تو با این کهنگی ها تازه م ...43شمارهٔ ۲۷۱: نه کوه آن سرین تنها برآن موی کمر ...44شمارهٔ ۲۷۲: با دل خسته، چو بیرحمی او بستیزد 45شمارهٔ ۲۷۳: دشمن چو ریزشی دید، زو شور و شر نخ ...46شمارهٔ ۲۷۴: دلخوردنی ز مال، به اهل غنا رسد 47شمارهٔ ۲۷۵: مرد از راه شکست خود بعزت میرسد 48شمارهٔ ۲۷۶: از جگر خوناب اشکم خوش به سامان می ...49شمارهٔ ۲۷۷: به جبهه چین ز غم روزیت خطا باشد 50شمارهٔ ۲۷۸: ز بی برگان دل روشن ضمیران باصفا ب ...51شمارهٔ ۲۷۹: ز دستبرد حوادث گرت خبر باشد 52شمارهٔ ۲۸۰: بشوق آن گل عارض، مرا با خار خوش ب ...53شمارهٔ ۲۸۱: نه جوهر کسب ملک و مال اسباب جهان ...54شمارهٔ ۲۸۲: پردگی نیست عطا، گر همه پنهان باشد 55شمارهٔ ۲۸۳: الهی تا جهان باشد، شه ما کامران ب ...56شمارهٔ ۲۸۴: همین توقعم از تنگ آن دهن باشد 57شمارهٔ ۲۸۵: ز پیری، چون مرا قد همچو شمع سرنگو ...58شمارهٔ ۲۸۶: بریدن از جهان، سرمایه ارزندگی باش ...59شمارهٔ ۲۸۷: ما را ز آشنایان، غیر از جفا نباشد 60شمارهٔ ۲۸۸: آن را که به دل هیچ به جز یار نباش ...61شمارهٔ ۲۸۹: شوری اگر بسر هست، دستار گو نباشد 62شمارهٔ ۲۹۰: با دست او چو رنگ حنا دستیار شد 63شمارهٔ ۲۹۱: گره در ابروان، از گرمی خویش چو اخ ...64شمارهٔ ۲۹۲: صحرا ز باد دستی آهم فقیر شد 65شمارهٔ ۲۹۳: همچنان کز آب سرو بوستان قد میکشد 66شمارهٔ ۲۹۴: زحمت ایام، راحتجو فزونتر میکشد 67شمارهٔ ۲۹۵: پیری آمد بر تنم هر موی خنجر میکشد 68شمارهٔ ۲۹۶: سراپای وجودم، بسکه گم در عشق جانا ...69شمارهٔ ۲۹۷: بخود دم تا فرو بردم، سخن شد 70شمارهٔ ۲۹۸: آنکه خود را سبب هستی ما میداند 71شمارهٔ ۲۹۹: مرا از نعمت دیدار، دل سیری نمیدان ...72شمارهٔ ۳۰۰: بسکه کاهیدم ز غم، با خرده جان تن ...73شمارهٔ ۳۰۱: یار در نکته سرایی نه ز کس میماند 74شمارهٔ ۳۰۲: آنانکه از شراب تو مدهوش گشته اند 75شمارهٔ ۳۰۳: هر گه آن مه، رخ بنماید از پی دفع ...76شمارهٔ ۳۰۴: تن بمحنت ده، اگر خواهی که گردی سر ...77شمارهٔ ۳۰۵: با همه زشتی، بدام عشق خویشی پای ب ...78شمارهٔ ۳۰۶: می پرستان چهره ها از تاب می افروخ ...79شمارهٔ ۳۰۷: اهل دنیا، بسکه در دل حسرت زر داشت ...80شمارهٔ ۳۰۸: حرفی اگر بعاشق بیتاب میزند 81شمارهٔ ۳۰۹: عارف اگر چه بیغم دل دم نمیزند 82شمارهٔ ۳۱۰: این حریفان که گهی زاهد و گه اوباش ...83شمارهٔ ۳۱۱: فرداست اینکه زمره شاهنشهان کشند 84شمارهٔ ۳۱۲: یاران ز خودستایی، پیوسته در خروشن ...85شمارهٔ ۳۱۳: ز بس نگار من از خویش هم حجاب کند 86شمارهٔ ۳۱۴: حلقه بر هر دری این زمزمه را ساز ک ...87شمارهٔ ۳۱۵: چون به محفل رخ فرو زد، رنگ صهبا ب ...88شمارهٔ ۳۱۶: از سعی تیشه، چون دل فرهاد نشکند؟89شمارهٔ ۳۱۷: تند خویی مرد را بیقدر در عالم کند 90شمارهٔ ۳۱۸: نوبهار آمد، خردگو فکر زنجیرم کند 91شمارهٔ ۳۱۹: غنچه سالی خون خورد، تا چهره یی گل ...92شمارهٔ ۳۲۰: آشنایی بتو عیب است که بیگانه کند!93شمارهٔ ۳۲۱: هست سالک با خدا، گر کار دنیا میکن ...94شمارهٔ ۳۲۲: گفت و گوی آن دهن، اندیشه بیجا میک ...95شمارهٔ ۳۲۳: فارغ از خود هر که میگردد، فراغت م ...96شمارهٔ ۳۲۴: زآن چشم، دل به یک دو نظر صلح میکن ...97شمارهٔ ۳۲۵: امروز کس کجا ز سخن یاد میکند؟98شمارهٔ ۳۲۶: کی دگر دیوانه ما با قبا سر میکند؟99شمارهٔ ۳۲۷: میشود جان تازه، چون دوری ازین تن ...100شمارهٔ ۳۲۸: پیش تو شکوه عزم تظلم نمیکند 101شمارهٔ ۳۲۹: در زبان خبطی سخن را از بها می افگ ...102شمارهٔ ۳۳۰: خوبان بغازه چون رخ خود لاله گون ک ...103شمارهٔ ۳۳۱: نیست دندان آنکه پیران از دهان می ...104شمارهٔ ۳۳۲: دردمندان، بسکه رم از خودنمایی میک ...105شمارهٔ ۳۳۳: گردید حرص افزون، آن را که مال افز ...106شمارهٔ ۳۳۴: سخن سیم و زر و خانه و اسباب بود 107شمارهٔ ۳۳۵: مهر و کین از بهر حق، در خلق عالم ...108شمارهٔ ۳۳۶: بر ما سخن سرد عزیزان نه گران بود 109شمارهٔ ۳۳۷: آنچه از آه ستمکش، بستم کیش رود 110شمارهٔ ۳۳۸: همچنان کز خطش آن خال نهان پیدا شو ...111شمارهٔ ۳۳۹: کی دلت خوشحال با اندیشه دنیا شود؟ ...112شمارهٔ ۳۴۰: تا نسازی با جفا، کی مشکلت آسان شو ...113شمارهٔ ۳۴۱: قد چون خمید، جمله حواست زبون شود 114شمارهٔ ۳۴۲: چو شرح حال شهیدان او رساله شود 115شمارهٔ ۳۴۳: بدگهر، نیک بدینار و بدرهم نشود 116شمارهٔ ۳۴۴: رویش چو آتشین ز می ناب میشود 117شمارهٔ ۳۴۵: چون بلند افتاد همت، تخت عزت میشود 118شمارهٔ ۳۴۶: از ضعیفی، ناله ام حاجت رواتر میشو ...119شمارهٔ ۳۴۷: گر چنین بر ما کمان ناز پرکش میشود 120شمارهٔ ۳۴۸: ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل میش ...121شمارهٔ ۳۴۹: سنبل از تاب خم موی تو، درهم میشود 122شمارهٔ ۳۵۰: با صبوری کارهای مشکل آسان میشود 123شمارهٔ ۳۵۱: ای که پرچین جبهه ات، از حرف مردن ...124شمارهٔ ۳۵۲: کارها در آب و خاک فقر وارون میشود 125شمارهٔ ۳۵۳: تنها ز لفظ، شعر تو دلبر نمیشود 126شمارهٔ ۳۵۴: از چشم تنگ مردم، چشمم عصا نخواهد 127شمارهٔ ۳۵۵: عشق او جان خسته میخواهد 128شمارهٔ ۳۵۶: عجب دانم، از زخم بسمل برآید!129شمارهٔ ۳۵۷: ز عکست آینه، چون آب در خروش آید 130شمارهٔ ۳۵۸: ز خوی تند، همان تندخو بجان آید 131شمارهٔ ۳۵۹: خرد بگیر سر خود، که یار میآید 132شمارهٔ ۳۶۰: ره مقصود طی کردن، نه از تقصیر میآ ...133شمارهٔ ۳۶۱: خیر باشد، نگهش سخت بتک میآید 134شمارهٔ ۳۶۲: دوستان، مژده که ماه رمضان میآید 135شمارهٔ ۳۶۳: فریب عام، از هر رند بازاری نمی آی ...136شمارهٔ ۳۶۴: غم او ساخت دلم تنگ و، هم او بگشای ...137شمارهٔ ۳۶۵: تن نزار من، از چاکهای جامه نماید 138شمارهٔ ۳۶۶: هرگز بجهان کار کجان راست نیاید 139شمارهٔ ۳۶۷: عهد شباب بگذشت، وقت شتاب گردید 140شمارهٔ ۳۶۸: تا هوای سرمه گشتن ز استخوانم سر ک ...141شمارهٔ ۳۶۹: درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!142شمارهٔ ۳۷۰: جز حرف زر و سیم، دلت هیچ نگوید 143شمارهٔ ۳۷۱: از حرص گشته کام جهان پیش ما لذیذ 144شمارهٔ ۳۷۲: گر بود در پیش مهمان، نعمت الوان ل ...145شمارهٔ ۳۷۳: دل که باشد نشیمن غم یار 146شمارهٔ ۳۷۴: با چنان وحشت ز شوق رحمت آمرزگار 147شمارهٔ ۳۷۵: گزندگیست، چو خاری که خفت آرد بار 148شمارهٔ ۳۷۶: گوشه گیران را بره درگه سلطان چه ک ...149شمارهٔ ۳۷۷: گر نپرسد حالم آن نامهربان غمخوار ...150شمارهٔ ۳۷۸: روشن همیشه شمع دل از سوز آه دار 151شمارهٔ ۳۷۹: در چشم عقل هرکه بود سر حساب تر 152شمارهٔ ۳۸۰: میکند لطفی، ز بیرحمی بسی خونخوار ...153شمارهٔ ۳۸۱: مرا گلگشت معنی باشد از سیر چمن خو ...154شمارهٔ ۳۸۲: خلق می بینند فیض از تنگدستان بیشت ...155شمارهٔ ۳۸۳: میشود زین بندگیها، شرمساری بیشتر 156شمارهٔ ۳۸۴: مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر 157شمارهٔ ۳۸۵: کشد کلفت ز دنیا کم، بود هرکس بتمک ...158شمارهٔ ۳۸۶: کند پند ملایم در گرانجانان اثر به ...159شمارهٔ ۳۸۷: الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بن ...160شمارهٔ ۳۸۸: منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟161شمارهٔ ۳۸۹: به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر 162شمارهٔ ۳۹۰: کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر 163شمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یا ...164شمارهٔ ۳۹۲: پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا ...165شمارهٔ ۳۹۳: چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقید ...166شمارهٔ ۳۹۴: گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اول ...167شمارهٔ ۳۹۵: غنچه سان این همه بر خویش مبال از ...168شمارهٔ ۳۹۶: قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا ...169شمارهٔ ۳۹۷: گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با ک ...170شمارهٔ ۳۹۸: بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز 171شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 172شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...173شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...174شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...175شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...176شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 177شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 178شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 179شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 180شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 181شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 182شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...183شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...184شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 185شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 186شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 187شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...188شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...189شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 190شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 191شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...192شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 193شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...194شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 195شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 196شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...197شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 198شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 199شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...200شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...201شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...202شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 203شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...204شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 205شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...206شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...207شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 208شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 209شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 210شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...211شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...212شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 213شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...214شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 215شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...216شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 217شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 218شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...219شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 220شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...221شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!222شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...223شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 224شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 225شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 226شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 227شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...228شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 229شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 230شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...231شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...232شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...233شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 234شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 235شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...236شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 237شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 238شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 239شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...240شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 241شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...242شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 243شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...244شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...245شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...246شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...247شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!248شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...249شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...250شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...251شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 252شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 253شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...254شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 255شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 256شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 257شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...258شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 259شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...260شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 261شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 262شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...263شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 264شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 265شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...266شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 267شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...268شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...269شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...270شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 271شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...272شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...273شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 274شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 275شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 276شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 277شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 278شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 279شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...280شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 281شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 282شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...283شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...284شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 285شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 286شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 287شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...288شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...289شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟290شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...291شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...292شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 293شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...294شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 295شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 296شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 297شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 298شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...299شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...300شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...301شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 302شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...303شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 304شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...305شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...306شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...307شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...308شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟309شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...310شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...311شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...312شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 313شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 314شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 315شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...316شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 317شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 318شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 319شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...320شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...321شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...322شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 323شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 324شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...325شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...326شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 327شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 328شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 329شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...330شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 331شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 332شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 333شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...334شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 335شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 336شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...337شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 338شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 339شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...340شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 341شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...342شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 343شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 344شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 345شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 346شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...347شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...348شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...349شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...350شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 351شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 352شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 353شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...354شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...355شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...356شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...357شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...358شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 359شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...360شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 361شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...362شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 363شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...364شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 365شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟366شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...367شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...368شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...369شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 370شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...371شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...372شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 373شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 374شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 375شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...376شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...377شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:378شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 379شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 380شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...381شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...382شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...383شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 384شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 385شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 386شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 387شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 388شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...389شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!390شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...391شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 392شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...393شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟394شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...395شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...396شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...397شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 398شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...399شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 400شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 401شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 402شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...403شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...404شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...405شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...406شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...407شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ