کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زهر مرگ دوستان در مغزم از بس کار کرد
    در تنم هر استخوانی، کار نیش مار کرد
    بس که شد از هر طرف آوازه مرگی بلند
    قیل و قال آن، ز خواب غفلتم بیدار کرد
    سهل شد راه عدم از دیدن مرگ کسان
    کثرت این کاروان، ره را به ما هموار کرد
    در نظر دارالشفائی شد مرا روی زمین
    آسمان در خاک از بس نرگس بیمار کرد
    از پس قطع رگ جانم قطار رهروان
    جاده راه عدم را، تیغ جوهر دار کرد
    از پی هم دوستان رفتند از من همچو موج
    روزگار آخر باین سوهان مرا هموار کرد
    من که میمردم برای یکدم آب زندگی
    رفتن یاران مرا از عمر خود بیزار کرد
    لخت لخت آمد جگر از دیده من زین فراق
    طرفه زهری روزگار آخر مرا در کار کرد
    جز رضا دادن بحکم دوست واعظ چاره نیست
    زین شکایت گونه ها میباید استغفار کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha