به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۲۳۴: آزاده بهمراهی کس بند نگردد

790عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

آزاده بهمراهی کس بند نگردد
خاصیت سرو است که پیوند نگردد
با همت والا زر دنیا نشود جمع
باران که بکهسار رسد، بند نگردد
در خانه دل یاد خدا پانگذارد
تا رفته ز فکر زن و فرزند نگردد
دیوانه بود هرکه دهد تن به علایق
زنجیر پلی گرد خردمند نگردد
صد غمزه بهر گوشه آن چشم فتاده است
واعظ به نگاهی ز تو خرسند نگردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۳۳: ز پرگویی زبان کس را وبال دین و جا ...2شمارهٔ ۲۳۴: آزاده بهمراهی کس بند نگردد 3شمارهٔ ۲۳۵: ز یاران رنجش هم، مانع دیدار میگرد ...4شمارهٔ ۲۳۶: چگونه سوی تن از شرم باز میگردد 5شمارهٔ ۲۳۷: زبان حال عاشق، آن زمان غماز میگرد ...6شمارهٔ ۲۳۸: کی از اسباب نیکی بدگهر فرخنده میگ ...7شمارهٔ ۲۳۹: چشم دل منعم سیر، ز اسباب نمیگردد 8شمارهٔ ۲۴۰: دل منعم، ملول از گفتگوی زر نمیگرد ...9شمارهٔ ۲۴۱: میان خلق، با خلق آشنا کامل نمیگرد ...10شمارهٔ ۲۴۲: کدام روز آن، نگار بدخو، بجنگ دلها ...11شمارهٔ ۲۴۳: هرکس به سخا زنده بود، مرگ ندارد 12شمارهٔ ۲۴۴: چون بهله بصید دلم آن مست برآرد 13شمارهٔ ۲۴۵: بسرمه نرگس او الفت دگر دارد 14شمارهٔ ۲۴۶: گرچه درد دل ما شرح و بیانی دارد 15شمارهٔ ۲۴۷: تاب رخش، ماه و آفتاب ندارد 16شمارهٔ ۲۴۸: فضای خاطرم از غم از آن غبار ندارد 17شمارهٔ ۲۴۹: آغاز محبت دگر انجام ندارد 18شمارهٔ ۲۵۰: بگو به شرم، ز چشمم ترا نگاه ندارد 19شمارهٔ ۲۵۱: جهان خاک کرم خیزی ندارد 20شمارهٔ ۲۵۲: بی غم عالم، دمی بر اهل دولت نگذرد 21شمارهٔ ۲۵۳: زما بخشم جهان دو رنگ میگذرد 22شمارهٔ ۲۵۴: نتوانست ز بس ضعف بدندان جا کرد 23شمارهٔ ۲۵۵: آتش حسنش، کمان عشق را طیار کرد 24شمارهٔ ۲۵۶: چشم شوخم در رخ او خیرگی بسیار کرد 25شمارهٔ ۲۵۷: زهر مرگ دوستان در مغزم از بس کار ...26شمارهٔ ۲۵۸: ای که زینت طلبی جسم ترا لاغر کرد 27شمارهٔ ۲۵۹: صرصر آهم چراغ روز را خاموش کرد 28شمارهٔ ۲۶۰: گلی تو، گل! نظر اما نمیتوانم کرد 29شمارهٔ ۲۶۱: حبذا زور جنون، مغلوب زنجیرم نکرد 30شمارهٔ ۲۶۲: پیری در خواهش بدل ریش برآورد 31شمارهٔ ۲۶۳: نخل امیدت ببار آه سحر میآورد 32شمارهٔ ۲۶۴: بی نیازی ساقی از مینا برون میآورد 33شمارهٔ ۲۶۵: در هر سخن، سخنور صد تاب میخورد 34شمارهٔ ۲۶۶: میان عشق و ننگ و نام، الفت در نمی ...35شمارهٔ ۲۶۷: بدرویشان فسون جاه و دولت در نمیگی ...36شمارهٔ ۲۶۸: میرود فکر جهانم، که ز کار اندازد 37شمارهٔ ۲۶۹: چو حرف دانه خالش، قلم مذکور میساز ...38شمارهٔ ۲۷۰: مرا ذکر تو با این کهنگی ها تازه م ...39شمارهٔ ۲۷۱: نه کوه آن سرین تنها برآن موی کمر ...40شمارهٔ ۲۷۲: با دل خسته، چو بیرحمی او بستیزد 41شمارهٔ ۲۷۳: دشمن چو ریزشی دید، زو شور و شر نخ ...42شمارهٔ ۲۷۴: دلخوردنی ز مال، به اهل غنا رسد 43شمارهٔ ۲۷۵: مرد از راه شکست خود بعزت میرسد 44شمارهٔ ۲۷۶: از جگر خوناب اشکم خوش به سامان می ...45شمارهٔ ۲۷۷: به جبهه چین ز غم روزیت خطا باشد 46شمارهٔ ۲۷۸: ز بی برگان دل روشن ضمیران باصفا ب ...47شمارهٔ ۲۷۹: ز دستبرد حوادث گرت خبر باشد 48شمارهٔ ۲۸۰: بشوق آن گل عارض، مرا با خار خوش ب ...49شمارهٔ ۲۸۱: نه جوهر کسب ملک و مال اسباب جهان ...50شمارهٔ ۲۸۲: پردگی نیست عطا، گر همه پنهان باشد 51شمارهٔ ۲۸۳: الهی تا جهان باشد، شه ما کامران ب ...52شمارهٔ ۲۸۴: همین توقعم از تنگ آن دهن باشد 53شمارهٔ ۲۸۵: ز پیری، چون مرا قد همچو شمع سرنگو ...54شمارهٔ ۲۸۶: بریدن از جهان، سرمایه ارزندگی باش ...55شمارهٔ ۲۸۷: ما را ز آشنایان، غیر از جفا نباشد 56شمارهٔ ۲۸۸: آن را که به دل هیچ به جز یار نباش ...57شمارهٔ ۲۸۹: شوری اگر بسر هست، دستار گو نباشد 58شمارهٔ ۲۹۰: با دست او چو رنگ حنا دستیار شد 59شمارهٔ ۲۹۱: گره در ابروان، از گرمی خویش چو اخ ...60شمارهٔ ۲۹۲: صحرا ز باد دستی آهم فقیر شد 61شمارهٔ ۲۹۳: همچنان کز آب سرو بوستان قد میکشد 62شمارهٔ ۲۹۴: زحمت ایام، راحتجو فزونتر میکشد 63شمارهٔ ۲۹۵: پیری آمد بر تنم هر موی خنجر میکشد 64شمارهٔ ۲۹۶: سراپای وجودم، بسکه گم در عشق جانا ...65شمارهٔ ۲۹۷: بخود دم تا فرو بردم، سخن شد 66شمارهٔ ۲۹۸: آنکه خود را سبب هستی ما میداند 67شمارهٔ ۲۹۹: مرا از نعمت دیدار، دل سیری نمیدان ...68شمارهٔ ۳۰۰: بسکه کاهیدم ز غم، با خرده جان تن ...69شمارهٔ ۳۰۱: یار در نکته سرایی نه ز کس میماند 70شمارهٔ ۳۰۲: آنانکه از شراب تو مدهوش گشته اند 71شمارهٔ ۳۰۳: هر گه آن مه، رخ بنماید از پی دفع ...72شمارهٔ ۳۰۴: تن بمحنت ده، اگر خواهی که گردی سر ...73شمارهٔ ۳۰۵: با همه زشتی، بدام عشق خویشی پای ب ...74شمارهٔ ۳۰۶: می پرستان چهره ها از تاب می افروخ ...75شمارهٔ ۳۰۷: اهل دنیا، بسکه در دل حسرت زر داشت ...76شمارهٔ ۳۰۸: حرفی اگر بعاشق بیتاب میزند 77شمارهٔ ۳۰۹: عارف اگر چه بیغم دل دم نمیزند 78شمارهٔ ۳۱۰: این حریفان که گهی زاهد و گه اوباش ...79شمارهٔ ۳۱۱: فرداست اینکه زمره شاهنشهان کشند 80شمارهٔ ۳۱۲: یاران ز خودستایی، پیوسته در خروشن ...81شمارهٔ ۳۱۳: ز بس نگار من از خویش هم حجاب کند 82شمارهٔ ۳۱۴: حلقه بر هر دری این زمزمه را ساز ک ...83شمارهٔ ۳۱۵: چون به محفل رخ فرو زد، رنگ صهبا ب ...84شمارهٔ ۳۱۶: از سعی تیشه، چون دل فرهاد نشکند؟85شمارهٔ ۳۱۷: تند خویی مرد را بیقدر در عالم کند 86شمارهٔ ۳۱۸: نوبهار آمد، خردگو فکر زنجیرم کند 87شمارهٔ ۳۱۹: غنچه سالی خون خورد، تا چهره یی گل ...88شمارهٔ ۳۲۰: آشنایی بتو عیب است که بیگانه کند!89شمارهٔ ۳۲۱: هست سالک با خدا، گر کار دنیا میکن ...90شمارهٔ ۳۲۲: گفت و گوی آن دهن، اندیشه بیجا میک ...91شمارهٔ ۳۲۳: فارغ از خود هر که میگردد، فراغت م ...92شمارهٔ ۳۲۴: زآن چشم، دل به یک دو نظر صلح میکن ...93شمارهٔ ۳۲۵: امروز کس کجا ز سخن یاد میکند؟94شمارهٔ ۳۲۶: کی دگر دیوانه ما با قبا سر میکند؟95شمارهٔ ۳۲۷: میشود جان تازه، چون دوری ازین تن ...96شمارهٔ ۳۲۸: پیش تو شکوه عزم تظلم نمیکند 97شمارهٔ ۳۲۹: در زبان خبطی سخن را از بها می افگ ...98شمارهٔ ۳۳۰: خوبان بغازه چون رخ خود لاله گون ک ...99شمارهٔ ۳۳۱: نیست دندان آنکه پیران از دهان می ...100شمارهٔ ۳۳۲: دردمندان، بسکه رم از خودنمایی میک ...101شمارهٔ ۳۳۳: گردید حرص افزون، آن را که مال افز ...102شمارهٔ ۳۳۴: سخن سیم و زر و خانه و اسباب بود 103شمارهٔ ۳۳۵: مهر و کین از بهر حق، در خلق عالم ...104شمارهٔ ۳۳۶: بر ما سخن سرد عزیزان نه گران بود 105شمارهٔ ۳۳۷: آنچه از آه ستمکش، بستم کیش رود 106شمارهٔ ۳۳۸: همچنان کز خطش آن خال نهان پیدا شو ...107شمارهٔ ۳۳۹: کی دلت خوشحال با اندیشه دنیا شود؟ ...108شمارهٔ ۳۴۰: تا نسازی با جفا، کی مشکلت آسان شو ...109شمارهٔ ۳۴۱: قد چون خمید، جمله حواست زبون شود 110شمارهٔ ۳۴۲: چو شرح حال شهیدان او رساله شود 111شمارهٔ ۳۴۳: بدگهر، نیک بدینار و بدرهم نشود 112شمارهٔ ۳۴۴: رویش چو آتشین ز می ناب میشود 113شمارهٔ ۳۴۵: چون بلند افتاد همت، تخت عزت میشود 114شمارهٔ ۳۴۶: از ضعیفی، ناله ام حاجت رواتر میشو ...115شمارهٔ ۳۴۷: گر چنین بر ما کمان ناز پرکش میشود 116شمارهٔ ۳۴۸: ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل میش ...117شمارهٔ ۳۴۹: سنبل از تاب خم موی تو، درهم میشود 118شمارهٔ ۳۵۰: با صبوری کارهای مشکل آسان میشود 119شمارهٔ ۳۵۱: ای که پرچین جبهه ات، از حرف مردن ...120شمارهٔ ۳۵۲: کارها در آب و خاک فقر وارون میشود 121شمارهٔ ۳۵۳: تنها ز لفظ، شعر تو دلبر نمیشود 122شمارهٔ ۳۵۴: از چشم تنگ مردم، چشمم عصا نخواهد 123شمارهٔ ۳۵۵: عشق او جان خسته میخواهد 124شمارهٔ ۳۵۶: عجب دانم، از زخم بسمل برآید!125شمارهٔ ۳۵۷: ز عکست آینه، چون آب در خروش آید 126شمارهٔ ۳۵۸: ز خوی تند، همان تندخو بجان آید 127شمارهٔ ۳۵۹: خرد بگیر سر خود، که یار میآید 128شمارهٔ ۳۶۰: ره مقصود طی کردن، نه از تقصیر میآ ...129شمارهٔ ۳۶۱: خیر باشد، نگهش سخت بتک میآید 130شمارهٔ ۳۶۲: دوستان، مژده که ماه رمضان میآید 131شمارهٔ ۳۶۳: فریب عام، از هر رند بازاری نمی آی ...132شمارهٔ ۳۶۴: غم او ساخت دلم تنگ و، هم او بگشای ...133شمارهٔ ۳۶۵: تن نزار من، از چاکهای جامه نماید 134شمارهٔ ۳۶۶: هرگز بجهان کار کجان راست نیاید 135شمارهٔ ۳۶۷: عهد شباب بگذشت، وقت شتاب گردید 136شمارهٔ ۳۶۸: تا هوای سرمه گشتن ز استخوانم سر ک ...137شمارهٔ ۳۶۹: درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!138شمارهٔ ۳۷۰: جز حرف زر و سیم، دلت هیچ نگوید 139شمارهٔ ۳۷۱: از حرص گشته کام جهان پیش ما لذیذ 140شمارهٔ ۳۷۲: گر بود در پیش مهمان، نعمت الوان ل ...141شمارهٔ ۳۷۳: دل که باشد نشیمن غم یار 142شمارهٔ ۳۷۴: با چنان وحشت ز شوق رحمت آمرزگار 143شمارهٔ ۳۷۵: گزندگیست، چو خاری که خفت آرد بار 144شمارهٔ ۳۷۶: گوشه گیران را بره درگه سلطان چه ک ...145شمارهٔ ۳۷۷: گر نپرسد حالم آن نامهربان غمخوار ...146شمارهٔ ۳۷۸: روشن همیشه شمع دل از سوز آه دار 147شمارهٔ ۳۷۹: در چشم عقل هرکه بود سر حساب تر 148شمارهٔ ۳۸۰: میکند لطفی، ز بیرحمی بسی خونخوار ...149شمارهٔ ۳۸۱: مرا گلگشت معنی باشد از سیر چمن خو ...150شمارهٔ ۳۸۲: خلق می بینند فیض از تنگدستان بیشت ...151شمارهٔ ۳۸۳: میشود زین بندگیها، شرمساری بیشتر 152شمارهٔ ۳۸۴: مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر 153شمارهٔ ۳۸۵: کشد کلفت ز دنیا کم، بود هرکس بتمک ...154شمارهٔ ۳۸۶: کند پند ملایم در گرانجانان اثر به ...155شمارهٔ ۳۸۷: الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بن ...156شمارهٔ ۳۸۸: منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟157شمارهٔ ۳۸۹: به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر 158شمارهٔ ۳۹۰: کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر 159شمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یا ...160شمارهٔ ۳۹۲: پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا ...161شمارهٔ ۳۹۳: چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقید ...162شمارهٔ ۳۹۴: گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اول ...163شمارهٔ ۳۹۵: غنچه سان این همه بر خویش مبال از ...164شمارهٔ ۳۹۶: قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا ...165شمارهٔ ۳۹۷: گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با ک ...166شمارهٔ ۳۹۸: بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز 167شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 168شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...169شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...170شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...171شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...172شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 173شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 174شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 175شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 176شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 177شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 178شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...179شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...180شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 181شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 182شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 183شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...184شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...185شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 186شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 187شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...188شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 189شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...190شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 191شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 192شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...193شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 194شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 195شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...196شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...197شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...198شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 199شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...200شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 201شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...202شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...203شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 204شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 205شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 206شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...207شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...208شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 209شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...210شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 211شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...212شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 213شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 214شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...215شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 216شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...217شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!218شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...219شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 220شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 221شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 222شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 223شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...224شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 225شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 226شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...227شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...228شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...229شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 230شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 231شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...232شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 233شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 234شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 235شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...236شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 237شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...238شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 239شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...240شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...241شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...242شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...243شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!244شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...245شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...246شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...247شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 248شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 249شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...250شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 251شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 252شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 253شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...254شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 255شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...256شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 257شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 258شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...259شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 260شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 261شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...262شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 263شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...264شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...265شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...266شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 267شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...268شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...269شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 270شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 271شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 272شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 273شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 274شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 275شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...276شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 277شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 278شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...279شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...280شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 281شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 282شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 283شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...284شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...285شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟286شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...287شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...288شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 289شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...290شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 291شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 292شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 293شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 294شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...295شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...296شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...297شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 298شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...299شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 300شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...301شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...302شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...303شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...304شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟305شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...306شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...307شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...308شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 309شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 310شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 311شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...312شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 313شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 314شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 315شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...316شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...317شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...318شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 319شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 320شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...321شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...322شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 323شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 324شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 325شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...326شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 327شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 328شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 329شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...330شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 331شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 332شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...333شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 334شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 335شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...336شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 337شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...338شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 339شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 340شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 341شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 342شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...343شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...344شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...345شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...346شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 347شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 348شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 349شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...350شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...351شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...352شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...353شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...354شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 355شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...356شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 357شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...358شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 359شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...360شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 361شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟362شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...363شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...364شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...365شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 366شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...367شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...368شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 369شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 370شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 371شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...372شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...373شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:374شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 375شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 376شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...377شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...378شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...379شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 380شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 381شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 382شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 383شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 384شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...385شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!386شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...387شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 388شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...389شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟390شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...391شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...392شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...393شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 394شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...395شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 396شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 397شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 398شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...399شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...400شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...401شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...402شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...403شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ