به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۲۴۶: گرچه درد دل ما شرح و بیانی دارد

780عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گرچه درد دل ما شرح و بیانی دارد
خامشی نیز عجب تیغ زبانی دارد
روزی اهل کرم، تازه رسد روز بروز
سفره دانست که دایم لب نانی دارد
مسلک عشق ندارد خطر گمشدگی
همچو سختی ره ما سنگ نشانی دارد
عینک دورنما بایدش از قطع نظر
در نظر هر که تماشای جهانی دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۴۵: بسرمه نرگس او الفت دگر دارد 2شمارهٔ ۲۴۶: گرچه درد دل ما شرح و بیانی دارد 3شمارهٔ ۲۴۷: تاب رخش، ماه و آفتاب ندارد 4شمارهٔ ۲۴۸: فضای خاطرم از غم از آن غبار ندارد 5شمارهٔ ۲۴۹: آغاز محبت دگر انجام ندارد 6شمارهٔ ۲۵۰: بگو به شرم، ز چشمم ترا نگاه ندارد 7شمارهٔ ۲۵۱: جهان خاک کرم خیزی ندارد 8شمارهٔ ۲۵۲: بی غم عالم، دمی بر اهل دولت نگذرد 9شمارهٔ ۲۵۳: زما بخشم جهان دو رنگ میگذرد 10شمارهٔ ۲۵۴: نتوانست ز بس ضعف بدندان جا کرد 11شمارهٔ ۲۵۵: آتش حسنش، کمان عشق را طیار کرد 12شمارهٔ ۲۵۶: چشم شوخم در رخ او خیرگی بسیار کرد 13شمارهٔ ۲۵۷: زهر مرگ دوستان در مغزم از بس کار ...14شمارهٔ ۲۵۸: ای که زینت طلبی جسم ترا لاغر کرد 15شمارهٔ ۲۵۹: صرصر آهم چراغ روز را خاموش کرد 16شمارهٔ ۲۶۰: گلی تو، گل! نظر اما نمیتوانم کرد 17شمارهٔ ۲۶۱: حبذا زور جنون، مغلوب زنجیرم نکرد 18شمارهٔ ۲۶۲: پیری در خواهش بدل ریش برآورد 19شمارهٔ ۲۶۳: نخل امیدت ببار آه سحر میآورد 20شمارهٔ ۲۶۴: بی نیازی ساقی از مینا برون میآورد 21شمارهٔ ۲۶۵: در هر سخن، سخنور صد تاب میخورد 22شمارهٔ ۲۶۶: میان عشق و ننگ و نام، الفت در نمی ...23شمارهٔ ۲۶۷: بدرویشان فسون جاه و دولت در نمیگی ...24شمارهٔ ۲۶۸: میرود فکر جهانم، که ز کار اندازد 25شمارهٔ ۲۶۹: چو حرف دانه خالش، قلم مذکور میساز ...26شمارهٔ ۲۷۰: مرا ذکر تو با این کهنگی ها تازه م ...27شمارهٔ ۲۷۱: نه کوه آن سرین تنها برآن موی کمر ...28شمارهٔ ۲۷۲: با دل خسته، چو بیرحمی او بستیزد 29شمارهٔ ۲۷۳: دشمن چو ریزشی دید، زو شور و شر نخ ...30شمارهٔ ۲۷۴: دلخوردنی ز مال، به اهل غنا رسد 31شمارهٔ ۲۷۵: مرد از راه شکست خود بعزت میرسد 32شمارهٔ ۲۷۶: از جگر خوناب اشکم خوش به سامان می ...33شمارهٔ ۲۷۷: به جبهه چین ز غم روزیت خطا باشد 34شمارهٔ ۲۷۸: ز بی برگان دل روشن ضمیران باصفا ب ...35شمارهٔ ۲۷۹: ز دستبرد حوادث گرت خبر باشد 36شمارهٔ ۲۸۰: بشوق آن گل عارض، مرا با خار خوش ب ...37شمارهٔ ۲۸۱: نه جوهر کسب ملک و مال اسباب جهان ...38شمارهٔ ۲۸۲: پردگی نیست عطا، گر همه پنهان باشد 39شمارهٔ ۲۸۳: الهی تا جهان باشد، شه ما کامران ب ...40شمارهٔ ۲۸۴: همین توقعم از تنگ آن دهن باشد 41شمارهٔ ۲۸۵: ز پیری، چون مرا قد همچو شمع سرنگو ...42شمارهٔ ۲۸۶: بریدن از جهان، سرمایه ارزندگی باش ...43شمارهٔ ۲۸۷: ما را ز آشنایان، غیر از جفا نباشد 44شمارهٔ ۲۸۸: آن را که به دل هیچ به جز یار نباش ...45شمارهٔ ۲۸۹: شوری اگر بسر هست، دستار گو نباشد 46شمارهٔ ۲۹۰: با دست او چو رنگ حنا دستیار شد 47شمارهٔ ۲۹۱: گره در ابروان، از گرمی خویش چو اخ ...48شمارهٔ ۲۹۲: صحرا ز باد دستی آهم فقیر شد 49شمارهٔ ۲۹۳: همچنان کز آب سرو بوستان قد میکشد 50شمارهٔ ۲۹۴: زحمت ایام، راحتجو فزونتر میکشد 51شمارهٔ ۲۹۵: پیری آمد بر تنم هر موی خنجر میکشد 52شمارهٔ ۲۹۶: سراپای وجودم، بسکه گم در عشق جانا ...53شمارهٔ ۲۹۷: بخود دم تا فرو بردم، سخن شد 54شمارهٔ ۲۹۸: آنکه خود را سبب هستی ما میداند 55شمارهٔ ۲۹۹: مرا از نعمت دیدار، دل سیری نمیدان ...56شمارهٔ ۳۰۰: بسکه کاهیدم ز غم، با خرده جان تن ...57شمارهٔ ۳۰۱: یار در نکته سرایی نه ز کس میماند 58شمارهٔ ۳۰۲: آنانکه از شراب تو مدهوش گشته اند 59شمارهٔ ۳۰۳: هر گه آن مه، رخ بنماید از پی دفع ...60شمارهٔ ۳۰۴: تن بمحنت ده، اگر خواهی که گردی سر ...61شمارهٔ ۳۰۵: با همه زشتی، بدام عشق خویشی پای ب ...62شمارهٔ ۳۰۶: می پرستان چهره ها از تاب می افروخ ...63شمارهٔ ۳۰۷: اهل دنیا، بسکه در دل حسرت زر داشت ...64شمارهٔ ۳۰۸: حرفی اگر بعاشق بیتاب میزند 65شمارهٔ ۳۰۹: عارف اگر چه بیغم دل دم نمیزند 66شمارهٔ ۳۱۰: این حریفان که گهی زاهد و گه اوباش ...67شمارهٔ ۳۱۱: فرداست اینکه زمره شاهنشهان کشند 68شمارهٔ ۳۱۲: یاران ز خودستایی، پیوسته در خروشن ...69شمارهٔ ۳۱۳: ز بس نگار من از خویش هم حجاب کند 70شمارهٔ ۳۱۴: حلقه بر هر دری این زمزمه را ساز ک ...71شمارهٔ ۳۱۵: چون به محفل رخ فرو زد، رنگ صهبا ب ...72شمارهٔ ۳۱۶: از سعی تیشه، چون دل فرهاد نشکند؟73شمارهٔ ۳۱۷: تند خویی مرد را بیقدر در عالم کند 74شمارهٔ ۳۱۸: نوبهار آمد، خردگو فکر زنجیرم کند 75شمارهٔ ۳۱۹: غنچه سالی خون خورد، تا چهره یی گل ...76شمارهٔ ۳۲۰: آشنایی بتو عیب است که بیگانه کند!77شمارهٔ ۳۲۱: هست سالک با خدا، گر کار دنیا میکن ...78شمارهٔ ۳۲۲: گفت و گوی آن دهن، اندیشه بیجا میک ...79شمارهٔ ۳۲۳: فارغ از خود هر که میگردد، فراغت م ...80شمارهٔ ۳۲۴: زآن چشم، دل به یک دو نظر صلح میکن ...81شمارهٔ ۳۲۵: امروز کس کجا ز سخن یاد میکند؟82شمارهٔ ۳۲۶: کی دگر دیوانه ما با قبا سر میکند؟83شمارهٔ ۳۲۷: میشود جان تازه، چون دوری ازین تن ...84شمارهٔ ۳۲۸: پیش تو شکوه عزم تظلم نمیکند 85شمارهٔ ۳۲۹: در زبان خبطی سخن را از بها می افگ ...86شمارهٔ ۳۳۰: خوبان بغازه چون رخ خود لاله گون ک ...87شمارهٔ ۳۳۱: نیست دندان آنکه پیران از دهان می ...88شمارهٔ ۳۳۲: دردمندان، بسکه رم از خودنمایی میک ...89شمارهٔ ۳۳۳: گردید حرص افزون، آن را که مال افز ...90شمارهٔ ۳۳۴: سخن سیم و زر و خانه و اسباب بود 91شمارهٔ ۳۳۵: مهر و کین از بهر حق، در خلق عالم ...92شمارهٔ ۳۳۶: بر ما سخن سرد عزیزان نه گران بود 93شمارهٔ ۳۳۷: آنچه از آه ستمکش، بستم کیش رود 94شمارهٔ ۳۳۸: همچنان کز خطش آن خال نهان پیدا شو ...95شمارهٔ ۳۳۹: کی دلت خوشحال با اندیشه دنیا شود؟ ...96شمارهٔ ۳۴۰: تا نسازی با جفا، کی مشکلت آسان شو ...97شمارهٔ ۳۴۱: قد چون خمید، جمله حواست زبون شود 98شمارهٔ ۳۴۲: چو شرح حال شهیدان او رساله شود 99شمارهٔ ۳۴۳: بدگهر، نیک بدینار و بدرهم نشود 100شمارهٔ ۳۴۴: رویش چو آتشین ز می ناب میشود 101شمارهٔ ۳۴۵: چون بلند افتاد همت، تخت عزت میشود 102شمارهٔ ۳۴۶: از ضعیفی، ناله ام حاجت رواتر میشو ...103شمارهٔ ۳۴۷: گر چنین بر ما کمان ناز پرکش میشود 104شمارهٔ ۳۴۸: ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل میش ...105شمارهٔ ۳۴۹: سنبل از تاب خم موی تو، درهم میشود 106شمارهٔ ۳۵۰: با صبوری کارهای مشکل آسان میشود 107شمارهٔ ۳۵۱: ای که پرچین جبهه ات، از حرف مردن ...108شمارهٔ ۳۵۲: کارها در آب و خاک فقر وارون میشود 109شمارهٔ ۳۵۳: تنها ز لفظ، شعر تو دلبر نمیشود 110شمارهٔ ۳۵۴: از چشم تنگ مردم، چشمم عصا نخواهد 111شمارهٔ ۳۵۵: عشق او جان خسته میخواهد 112شمارهٔ ۳۵۶: عجب دانم، از زخم بسمل برآید!113شمارهٔ ۳۵۷: ز عکست آینه، چون آب در خروش آید 114شمارهٔ ۳۵۸: ز خوی تند، همان تندخو بجان آید 115شمارهٔ ۳۵۹: خرد بگیر سر خود، که یار میآید 116شمارهٔ ۳۶۰: ره مقصود طی کردن، نه از تقصیر میآ ...117شمارهٔ ۳۶۱: خیر باشد، نگهش سخت بتک میآید 118شمارهٔ ۳۶۲: دوستان، مژده که ماه رمضان میآید 119شمارهٔ ۳۶۳: فریب عام، از هر رند بازاری نمی آی ...120شمارهٔ ۳۶۴: غم او ساخت دلم تنگ و، هم او بگشای ...121شمارهٔ ۳۶۵: تن نزار من، از چاکهای جامه نماید 122شمارهٔ ۳۶۶: هرگز بجهان کار کجان راست نیاید 123شمارهٔ ۳۶۷: عهد شباب بگذشت، وقت شتاب گردید 124شمارهٔ ۳۶۸: تا هوای سرمه گشتن ز استخوانم سر ک ...125شمارهٔ ۳۶۹: درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!126شمارهٔ ۳۷۰: جز حرف زر و سیم، دلت هیچ نگوید 127شمارهٔ ۳۷۱: از حرص گشته کام جهان پیش ما لذیذ 128شمارهٔ ۳۷۲: گر بود در پیش مهمان، نعمت الوان ل ...129شمارهٔ ۳۷۳: دل که باشد نشیمن غم یار 130شمارهٔ ۳۷۴: با چنان وحشت ز شوق رحمت آمرزگار 131شمارهٔ ۳۷۵: گزندگیست، چو خاری که خفت آرد بار 132شمارهٔ ۳۷۶: گوشه گیران را بره درگه سلطان چه ک ...133شمارهٔ ۳۷۷: گر نپرسد حالم آن نامهربان غمخوار ...134شمارهٔ ۳۷۸: روشن همیشه شمع دل از سوز آه دار 135شمارهٔ ۳۷۹: در چشم عقل هرکه بود سر حساب تر 136شمارهٔ ۳۸۰: میکند لطفی، ز بیرحمی بسی خونخوار ...137شمارهٔ ۳۸۱: مرا گلگشت معنی باشد از سیر چمن خو ...138شمارهٔ ۳۸۲: خلق می بینند فیض از تنگدستان بیشت ...139شمارهٔ ۳۸۳: میشود زین بندگیها، شرمساری بیشتر 140شمارهٔ ۳۸۴: مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر 141شمارهٔ ۳۸۵: کشد کلفت ز دنیا کم، بود هرکس بتمک ...142شمارهٔ ۳۸۶: کند پند ملایم در گرانجانان اثر به ...143شمارهٔ ۳۸۷: الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بن ...144شمارهٔ ۳۸۸: منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟145شمارهٔ ۳۸۹: به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر 146شمارهٔ ۳۹۰: کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر 147شمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یا ...148شمارهٔ ۳۹۲: پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا ...149شمارهٔ ۳۹۳: چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقید ...150شمارهٔ ۳۹۴: گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اول ...151شمارهٔ ۳۹۵: غنچه سان این همه بر خویش مبال از ...152شمارهٔ ۳۹۶: قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا ...153شمارهٔ ۳۹۷: گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با ک ...154شمارهٔ ۳۹۸: بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز 155شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 156شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...157شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...158شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...159شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...160شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 161شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 162شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 163شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 164شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 165شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 166شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...167شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...168شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 169شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 170شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 171شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...172شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...173شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 174شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 175شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...176شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 177شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...178شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 179شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 180شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...181شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 182شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 183شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...184شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...185شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...186شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 187شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...188شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 189شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...190شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...191شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 192شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 193شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 194شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...195شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...196شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 197شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...198شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 199شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...200شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 201شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 202شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...203شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 204شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...205شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!206شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...207شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 208شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 209شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 210شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 211شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...212شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 213شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 214شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...215شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...216شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...217شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 218شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 219شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...220شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 221شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 222شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 223شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...224شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 225شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...226شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 227شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...228شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...229شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...230شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...231شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!232شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...233شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...234شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...235شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 236شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 237شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...238شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 239شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 240شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 241شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...242شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 243شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...244شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 245شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 246شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...247شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 248شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 249شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...250شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 251شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...252شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...253شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...254شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 255شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...256شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...257شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 258شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 259شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 260شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 261شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 262شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 263شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...264شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 265شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 266شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...267شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...268شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 269شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 270شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 271شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...272شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...273شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟274شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...275شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...276شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 277شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...278شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 279شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 280شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 281شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 282شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...283شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...284شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...285شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 286شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...287شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 288شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...289شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...290شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...291شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...292شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟293شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...294شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...295شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...296شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 297شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 298شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 299شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...300شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 301شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 302شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 303شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...304شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...305شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...306شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 307شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 308شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...309شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...310شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 311شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 312شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 313شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...314شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 315شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 316شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 317شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...318شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 319شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 320شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...321شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 322شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 323شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...324شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 325شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...326شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 327شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 328شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 329شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 330شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...331شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...332شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...333شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...334شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 335شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 336شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 337شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...338شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...339شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...340شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...341شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...342شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 343شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...344شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 345شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...346شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 347شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...348شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 349شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟350شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...351شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...352شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...353شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 354شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...355شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...356شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 357شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 358شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 359شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...360شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...361شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:362شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 363شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 364شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...365شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...366شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...367شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 368شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 369شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 370شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 371شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 372شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...373شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!374شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...375شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 376شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...377شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟378شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...379شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...380شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...381شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 382شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...383شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 384شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 385شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 386شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...387شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...388شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...389شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...390شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...391شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ