کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوشا سراب که، پا از عدم برون نگذاشت
    قدم چو موج، درین بحر نیلگون نگذاشت
    از آن جرس زته دل همیشه نالان است
    که پا زحلقه دلبستگی برون نگذاشت
    بس است بر جگر عقل داغ این معنی
    که پا به دام علایق کسی از جنون نگذاشت
    خرام ناز، بسردی رسد، که از تمکین
    چو شمع ریشه اش از خویش پا برون نگذاشت
    چنان گذشت زدل آن نگاه یغمایی
    که غیر حسرت آن چشم پرفسون نگذاشت
    سری کشید بهر کوچه گرچه واعظ ما
    ولی قدم ز سرکوی او برون نگذاشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha