به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۳۳: گشته از سوز شرر زان سینه گلخن سنگ را

810عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گشته از سوز شرر زان سینه گلخن سنگ را
کاتش افگنده است در دل، ناله من سنگ را
میکند سامان اسباب جنونم نوبهار
بهر طفلان سیل می آرد بدامن سنگ را
سازش گردون بدو نان یک دو روزی بیش نیست
زود اندازد چو بردارد فلاخن سنگ را
روزگار آخر ستمگر را ستمکش می کند
شیشه میسازد مکافات شکستن، سنگ را
سخت جانان را ز مال خود،نباشد بهره یی
از شرر هرگز نگردد خانه روشن سنگ را
هست در هر عقده سختی نهان صد مصلحت
هر شرر باشد چراغی زیر دامن سنگ را
اشک گرمم آبیاری کرده کوه و دشت را
گشته زان تخم شرر در سینه خرمن سنگ را
ما درشتان را به نرمی، زیر دست خود کنیم
می کشد در بر چو آب آیینه من سنگ را
آفتاب من تجلی گر کند واعظ به کوه
میگدازد از رگ خود در فلاخن سنگ را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۲: در دیده تاب نیست دگر طفل اشک را 2شمارهٔ ۳۳: گشته از سوز شرر زان سینه گلخن سنگ ...3شمارهٔ ۳۴: بزرگان می کنند از کیسه غیر این تجم ...4شمارهٔ ۳۵: نیست غیر از خط بطلان دفتر ایام را 5شمارهٔ ۳۶: گل چو او خواهد شود، بنگر خیال خام ...6شمارهٔ ۳۷: از بسکه سست گشته تن مبتلا مرا 7شمارهٔ ۳۸: ز پاس آشنایی، بهره نبود خلق عالم ر ...8شمارهٔ ۳۹: اگر نه، از گل محنت سرشته اند مرا؟9شمارهٔ ۴۰: در نظر دایم گرآن زلف دو تا باید مر ...10شمارهٔ ۴۱: زان لعل لب سخن شده رنگین ز بس مرا 11شمارهٔ ۴۲: نیست غیر از وصل آبی آتش جوش مرا 12شمارهٔ ۴۳: دولتی نیست به از تیغ تو بیباک مرا 13شمارهٔ ۴۴: چو وصف لعل تو شیرین کند کلام مرا 14شمارهٔ ۴۵: دلخراشی کرد از بس در شب هجران مرا 15شمارهٔ ۴۶: جوهر از تیغ زبان شد،ریخت تا دندان ...16شمارهٔ ۴۷: گداخت آتش عشق تو مغز جان مرا 17شمارهٔ ۴۸: نیست غمخوار چو لیلی، دل محزون مرا 18شمارهٔ ۴۹: برده از بس فکر آن شوخ کمان ابرو مر ...19شمارهٔ ۵۰: نبسته جز بدی من، کمر بکینه مرا 20شمارهٔ ۵۱: در میان خلق عالم، کشت تنهایی مرا 21شمارهٔ ۵۲: شد دماغ از سنبل او بسکه سودایی مرا 22شمارهٔ ۵۳: بستیم ز لب، در به رخ آفات زمان را 23شمارهٔ ۵۴: وعده کردی که بگیری به نگاهی جان را 24شمارهٔ ۵۵: غمی در دل کند ماتم سرا صحرا و گلشن ...25شمارهٔ ۵۶: گرفتم در نظر، هر جا شدم، آن قد موز ...26شمارهٔ ۵۷: اگر در خواب بینم لنگر آن کوه تمکین ...27شمارهٔ ۵۸: اگر لذت شناس درد سازی جان شیرین را 28شمارهٔ ۵۹: بلا نتیجه بود، عیشهای نوشین را 29شمارهٔ ۶۰: به خونریزی همانا داد فرمان چشم جاد ...30شمارهٔ ۶۱: قرب حق جویی؟ رضا جو باش خلق الله ر ...31شمارهٔ ۶۲: کرد ظاهر از نقاب آن روی گلگون کرده ...32شمارهٔ ۶۳: در وحشت دو کون بجو آن یگانه را 33شمارهٔ ۶۴: دوست می سازد تواضع دشمن دیرینه را 34شمارهٔ ۶۵: گر به رنگش لاله یی باشد به دامن کو ...35شمارهٔ ۶۶: به پیری، از چه رو می افگنی کار جوا ...36شمارهٔ ۶۷: زخم کاری، می برازد بر دل پردرد ما 37شمارهٔ ۶۸: عرق ناکرده پاک، از محفل ما شد نگار ...38شمارهٔ ۶۹: قد خم شد و افتاد جهان از نظر ما 39شمارهٔ ۷۰: سر بزینت کی فرود آرد تن رنجور ما؟40شمارهٔ ۷۱: منزل کناره کرده، ز راه عبور ما 41شمارهٔ ۷۲: بسکه گردیدند همراهان ما دلگیر ما 42شمارهٔ ۷۳: غیر افغان، برنخیزد نغمه یی ز آواز ...43شمارهٔ ۷۴: هرگه آن گلزار خوبی، یاد می آرد ز م ...44شمارهٔ ۷۵: شیشه دلها شکستن، نیست کار سنگ ما 45شمارهٔ ۷۶: بالید از رخ تو دل پر ملال ما 46شمارهٔ ۷۷: خامه بیجا میکند، عرض شکست حال ما 47شمارهٔ ۷۸: شده با نیک و بد آیینه دل خوش گل ما 48شمارهٔ ۷۹: سامان حرف و صوت ندارد بیان ما 49شمارهٔ ۸۰: با عدو، بر خویش پیچیدن بود جولان م ...50شمارهٔ ۸۱: سرکرد وصف خوبی رویت، زبان ما 51شمارهٔ ۸۲: نبود صفت لعل تو، حد سخن ما 52شمارهٔ ۸۳: خاکساری شده سرمایه آسودن ما 53شمارهٔ ۸۴: تنگ از بسکه شد زمانه ما 54شمارهٔ ۸۵: تو صاف باش و، مزن حرف دردنوشی ما 55شمارهٔ ۸۶: در جهان گشته سمر حرف پریشانی ما 56شمارهٔ ۸۷: دلا از خواب بگشا چشم و، سر کن آه و ...57شمارهٔ ۸۸: ای ز آب روی تو شرمنده استغفارها 58شمارهٔ ۸۹: از زبان کلک نقاشان، شنیدم بارها 59شمارهٔ ۹۰: برای نان کشی تا چند از دونان تفوقه ...60شمارهٔ ۹۱: تا چند ای ستمگر تاراج مال و جانها؟61شمارهٔ ۹۲: ز شوق گفتگویش، نیست هوشی در شنیدنه ...62شمارهٔ ۹۳: ای بار داده کعبه کویت براهها 63شمارهٔ ۹۴: با حوادث برنمی آیند مال و جاهها 64شمارهٔ ۹۵: تخته آیینه مهر تواند این سینه ها 65شمارهٔ ۹۶: بسکه سودا آورد بازار و شهر و خانه ...66شمارهٔ ۹۷: به پیری آنچنان گردیده ام از ناتوان ...67شمارهٔ ۹۸: ز طوفان خروشم، رعشه پیدا میکند دری ...68شمارهٔ ۹۹: اوراق روز و شب همه طی شد به صد شتا ...69شمارهٔ ۱۰۰: خرمی بی غم نمی باشد درین باغ خراب 70شمارهٔ ۱۰۱: پاسبان گنج ایمانی، مرو ای دل به خ ...71شمارهٔ ۱۰۲: چه پیش خلق گشایی دهان برای طلب؟72شمارهٔ ۱۰۳: توان پرید بر اوج شرف ببال ادب 73شمارهٔ ۱۰۴: غنچه یی، باشد خموشی از گلستان ادب 74شمارهٔ ۱۰۵: برخاست چون شباب و، بجایش نشست شیب 75شمارهٔ ۱۰۶: در عهد ماست بسکه دل شادمان غریب 76شمارهٔ ۱۰۷: یک نظر غافل نمیگردند از پاس حیات 77شمارهٔ ۱۰۸: رفت عهد شباب و، دندان ریخت 78شمارهٔ ۱۰۹: به پیری و جوانی در طلب، زشتست تقص ...79شمارهٔ ۱۱۰: نکهت از زلف کجش سودائی سر در هواس ...80شمارهٔ ۱۱۱: در چنگ خصم پاک گهر ایمن از بلاست 81شمارهٔ ۱۱۲: با نازکی حسن تو، کی تاب حجاب است 82شمارهٔ ۱۱۳: ز روزگار وفا خواهی؟ از تو این عجب ...83شمارهٔ ۱۱۴: اگر نه دیده بینایی تو معیوب است 84شمارهٔ ۱۱۵: دور از تو، همدمم غم و اندوه و محن ...85شمارهٔ ۱۱۶: عالمی چون شهر کوران از غبار کثرت ...86شمارهٔ ۱۱۷: جمشید کو؟ سکندر گیتی ستان کجاست؟87شمارهٔ ۱۱۸: درا بخاطرم ای خرمی، که جا اینجاست 88شمارهٔ ۱۱۹: دماغ اهل فنا، از مکاره آزاد است 89شمارهٔ ۱۲۰: کجا عاقل بهستی دل نهاده است 90شمارهٔ ۱۲۱: سر سبزی دل، به زهر درد است 91شمارهٔ ۱۲۲: زان لبم، چاره یک شکر خند است 92شمارهٔ ۱۲۳: هر قدر نیکی بود پوشیده تر، نیکوتر ...93شمارهٔ ۱۲۴: کدخدایی یک قلم، رنج و غم و درد سر ...94شمارهٔ ۱۲۵: رفت پیری چو ز حد، مرگ گوارنده تر ...95شمارهٔ ۱۲۶: بر عدو پشت نکردن سپر است 96شمارهٔ ۱۲۷: دل با توکلست، گرم کیسه بی زر است 97شمارهٔ ۱۲۸: از بهر دو نان، منت دونان چه ضرور ...98شمارهٔ ۱۲۹: مرد خدا که پیشت، پامال چون حصیر ا ...99شمارهٔ ۱۳۰: نه همین صبح از غمم پیر است 100شمارهٔ ۱۳۱: نه شوق منصب هندم، نه ذوق جاگیر اس ...101شمارهٔ ۱۳۲: سجده پیش هر بتی کفر است،یک جانان ...102شمارهٔ ۱۳۳: دگر بجای رخ ساده، لوح ساده بس است 103شمارهٔ ۱۳۴: باز امشب ناوک آن غمزه بر ما پرکش ...104شمارهٔ ۱۳۵: رفیق راه طلب، راه را رفیق خوش است 105شمارهٔ ۱۳۶: برد ز مجلس ما فیض آنکه خاموش است 106شمارهٔ ۱۳۷: تلاش برتری از حد، خلاف فرهنگ است 107شمارهٔ ۱۳۸: در دلت آن نه رشته امل است 108شمارهٔ ۱۳۹: گردباد از خودنمایی، روز وشب پا در ...109شمارهٔ ۱۴۰: روزگار جامه دیبا و فرش مخمل است 110شمارهٔ ۱۴۱: صفای چهره گلگون او سراب دل است 111شمارهٔ ۱۴۲: تا عکس گل روی تو در چشم تر ماست 112شمارهٔ ۱۴۳: فکر زلفش، در ره دیوانگی شبگیر ماس ...113شمارهٔ ۱۴۴: با گدا خلق کن، دست سخایی درم است 114شمارهٔ ۱۴۵: هست خفت گرمی یاران بهر کو آدم است 115شمارهٔ ۱۴۶: بهار گلشن آن روی چون سمن، شرم است 116شمارهٔ ۱۴۷: خانه بردوشیم ما، کنج وطن کی جای م ...117شمارهٔ ۱۴۸: زکام اینکه فرو ریزدم، نه دندان اس ...118شمارهٔ ۱۴۹: ز اهل جود، چه منت؟ دهنده یزدان اس ...119شمارهٔ ۱۵۰: این درهم و دینار، که چشم تو بر آن ...120شمارهٔ ۱۵۱: غازه را آتش از آن چهره دگر در جان ...121شمارهٔ ۱۵۲: قالیت، گرنه کار کرمان است 122شمارهٔ ۱۵۳: بهار ما، نفس سرد و، چشم گریان است 123شمارهٔ ۱۵۴: بی فکر تو، ناپاک دل از لوث جهان ا ...124شمارهٔ ۱۵۵: آه، شمعی ز شبستان سحرخیزان است 125شمارهٔ ۱۵۶: در ره حق، گام اول ترک هستی دادن ا ...126شمارهٔ ۱۵۷: سرگشتگی نصیب دل خسته من است 127شمارهٔ ۱۵۸: فکر آن موی میانم، بسکه در کاهیدن ...128شمارهٔ ۱۵۹: از خواجه ضبط و، مال ز فرزند یا زن ...129شمارهٔ ۱۶۰: بعد مردن، نشان ما سخن است 130شمارهٔ ۱۶۱: مایه عزت، ز مردم روی پنهان کردن ا ...131شمارهٔ ۱۶۲: پیری رسید و، قامت از آن در خمیدن ...132شمارهٔ ۱۶۳: میدود هر سو سخن،صاحب سخن گر ساکن ...133شمارهٔ ۱۶۴: عشق معشوقیست کوی او دل تنگ من است 134شمارهٔ ۱۶۵: کوه کن از طرفی، وز طرفی مجنون است 135شمارهٔ ۱۶۶: دل تو آهن و رو سنگ و خواب سنگین ا ...136شمارهٔ ۱۶۷: در طریق زندگانی هر قدم چندین گو ا ...137شمارهٔ ۱۶۸: طرف از شکستگان جهان کس نبسته است 138شمارهٔ ۱۶۹: چون دو ابروی سیاهت که بهم پیوسته ...139شمارهٔ ۱۷۰: خود هیچ و، نقاب از خط شبرنگ گرفته ...140شمارهٔ ۱۷۱: لوح دنیا از خط مهر و محبت ساده اس ...141شمارهٔ ۱۷۲: جانشین سفره، اکنون قالی کرمان شده ...142شمارهٔ ۱۷۳: مرد روشندل، ز نقص خویشتن شرمنده ا ...143شمارهٔ ۱۷۴: مایه جمعیت خاطر، نه سامان بوده اس ...144شمارهٔ ۱۷۵: بسکه ضعفم از نگاه او بخود بالیده ...145شمارهٔ ۱۷۶: خود کوه لنگری و، دلت سنگ خاره است 146شمارهٔ ۱۷۷: پیری رسید و، از همه وقت کناره است 147شمارهٔ ۱۷۸: بربند میان، وقت کنارت ز میانهاست 148شمارهٔ ۱۷۹: دو رنگی، شیوه اهل زمانه است 149شمارهٔ ۱۸۰: تا کی غم معاش خورم؟ وقت بندگی است 150شمارهٔ ۱۸۱: چو خیزی از سر شهرت سریر سلطانی اس ...151شمارهٔ ۱۸۲: دیدم ملک و مال جهان را، ندیدنی اس ...152شمارهٔ ۱۸۳: زآن شوخ دید تا دل ناسور پشت دست 153شمارهٔ ۱۸۴: ز بسکه قوت جذب نگاه با آن روست 154شمارهٔ ۱۸۵: درها همه بسته است، گشاده است در د ...155شمارهٔ ۱۸۶: خاطرت چون رم کند از هر دو عالم،را ...156شمارهٔ ۱۸۷: واعظ دل شده هرجا که بود بنده اوست 157شمارهٔ ۱۸۸: گفتمش: آن آتش است؟ گفت که: نی،روس ...158شمارهٔ ۱۸۹: چشم بگشا سرو آزادم، ببین احوال چی ...159شمارهٔ ۱۹۰: درد رنجوران تو، درمان چه میداند ک ...160شمارهٔ ۱۹۱: در پای دلت هر غم بی فایده بندیست 161شمارهٔ ۱۹۲: سوی قبرستان گذاری کن، که خوش بوم ...162شمارهٔ ۱۹۳: رم کن از الفت، که تنهایی عجب یار ...163شمارهٔ ۱۹۴: آنکه هرلحظه نمرد از غم رویت، چون ...164شمارهٔ ۱۹۵: آید چو مرگ هستی پیرو جوان یکیست 165شمارهٔ ۱۹۶: خرام ناز تو، معمار شهر ویرانیست 166شمارهٔ ۱۹۷: در چهره بی شرم، نشانی ز صفا نیست 167شمارهٔ ۱۹۸: فکر سامان جهان، کار من رنجور نیست 168شمارهٔ ۱۹۹: کریم اوست که منت در آب و نانش نیس ...169شمارهٔ ۲۰۰: درد ما از پختگی، زحمت ده هر گوش ن ...170شمارهٔ ۲۰۱: عیش گیتی باد تند پر غباری بیش نیس ...171شمارهٔ ۲۰۲: دمی بشمع کرامت، چو تندی خو نیست 172شمارهٔ ۲۰۳: خاطر بلهوس او چه وفا خواهد داشت 173شمارهٔ ۲۰۴: خوشا سراب که، پا از عدم برون نگذا ...174شمارهٔ ۲۰۵: در طریق بندگی از خویش میباید گذشت 175شمارهٔ ۲۰۶: شب ز دردم، جمله دریا حق گذشت 176شمارهٔ ۲۰۷: خامه از برگشته بختی تا به آن دلبر ...177شمارهٔ ۲۰۸: سوی یار از همه پرداخته میباید رفت 178شمارهٔ ۲۰۹: گریه خونین ترا از ناله های ما گرف ...179شمارهٔ ۲۱۰: مفت آیین سخا را کی توان دامن گرفت ...180شمارهٔ ۲۱۱: در چشم شناسای ره و رسم امانت 181شمارهٔ ۲۱۲: به غیر معنی رنگین، مجو ز ما میراث 182شمارهٔ ۲۱۳: واعظ مکن نصیحت خود صرف ما عبث 183شمارهٔ ۲۱۴: زندگی شد همه نابود، پی بود عبث 184شمارهٔ ۲۱۵: بآب سبزه، به جان تن، بود چه سان م ...185شمارهٔ ۲۱۶: عقل اگر داری مکن هرگز تمنا تخت و ...186شمارهٔ ۲۱۷: رنگ سرخ آدمی را میکند زرد احتیاج 187شمارهٔ ۲۱۸: ای خواجه بخیل که هرگز ندیده است 188شمارهٔ ۲۱۹: دیو خویان راست، باهم روز شب دیوان ...189شمارهٔ ۲۲۰: چندین بزینت بدن ای خودنما مپیچ 190شمارهٔ ۲۲۱: فصل شباب رفت و، نیامد بکار هیچ 191شمارهٔ ۲۲۲: دل واکن هر پیر و جوانست دم صبح 192شمارهٔ ۲۲۳: بشکفان چون غنچه، چشم از خواب در ب ...193شمارهٔ ۲۲۴: نه من نمیروم آن شوخ را ببر گستاخ 194شمارهٔ ۲۲۵: پرید رنگ من، از می چو گشت جانان س ...195شمارهٔ ۲۲۶: نیست از بد گوهران، نرمی کم از دشن ...196شمارهٔ ۲۲۷: سخن تا پخته نبود کی پسند خاص و عا ...197شمارهٔ ۲۲۸: ز گلشن چون براه آن سرو قد لاله رو ...198شمارهٔ ۲۲۹: بدل اندیشه جانانم از شوکت نمی گنج ...199شمارهٔ ۲۳۰: عرق بر خویش چون از تاب آن گلبرگ ت ...200شمارهٔ ۲۳۱: فضای دل خلاص از خار خار غم کجا گر ...201شمارهٔ ۲۳۲: بکش تیغ ای ستمگر تا جهانی جان بکف ...202شمارهٔ ۲۳۳: ز پرگویی زبان کس را وبال دین و جا ...203شمارهٔ ۲۳۴: آزاده بهمراهی کس بند نگردد 204شمارهٔ ۲۳۵: ز یاران رنجش هم، مانع دیدار میگرد ...205شمارهٔ ۲۳۶: چگونه سوی تن از شرم باز میگردد 206شمارهٔ ۲۳۷: زبان حال عاشق، آن زمان غماز میگرد ...207شمارهٔ ۲۳۸: کی از اسباب نیکی بدگهر فرخنده میگ ...208شمارهٔ ۲۳۹: چشم دل منعم سیر، ز اسباب نمیگردد 209شمارهٔ ۲۴۰: دل منعم، ملول از گفتگوی زر نمیگرد ...210شمارهٔ ۲۴۱: میان خلق، با خلق آشنا کامل نمیگرد ...211شمارهٔ ۲۴۲: کدام روز آن، نگار بدخو، بجنگ دلها ...212شمارهٔ ۲۴۳: هرکس به سخا زنده بود، مرگ ندارد 213شمارهٔ ۲۴۴: چون بهله بصید دلم آن مست برآرد 214شمارهٔ ۲۴۵: بسرمه نرگس او الفت دگر دارد 215شمارهٔ ۲۴۶: گرچه درد دل ما شرح و بیانی دارد 216شمارهٔ ۲۴۷: تاب رخش، ماه و آفتاب ندارد 217شمارهٔ ۲۴۸: فضای خاطرم از غم از آن غبار ندارد 218شمارهٔ ۲۴۹: آغاز محبت دگر انجام ندارد 219شمارهٔ ۲۵۰: بگو به شرم، ز چشمم ترا نگاه ندارد 220شمارهٔ ۲۵۱: جهان خاک کرم خیزی ندارد 221شمارهٔ ۲۵۲: بی غم عالم، دمی بر اهل دولت نگذرد 222شمارهٔ ۲۵۳: زما بخشم جهان دو رنگ میگذرد 223شمارهٔ ۲۵۴: نتوانست ز بس ضعف بدندان جا کرد 224شمارهٔ ۲۵۵: آتش حسنش، کمان عشق را طیار کرد 225شمارهٔ ۲۵۶: چشم شوخم در رخ او خیرگی بسیار کرد 226شمارهٔ ۲۵۷: زهر مرگ دوستان در مغزم از بس کار ...227شمارهٔ ۲۵۸: ای که زینت طلبی جسم ترا لاغر کرد 228شمارهٔ ۲۵۹: صرصر آهم چراغ روز را خاموش کرد 229شمارهٔ ۲۶۰: گلی تو، گل! نظر اما نمیتوانم کرد 230شمارهٔ ۲۶۱: حبذا زور جنون، مغلوب زنجیرم نکرد 231شمارهٔ ۲۶۲: پیری در خواهش بدل ریش برآورد 232شمارهٔ ۲۶۳: نخل امیدت ببار آه سحر میآورد 233شمارهٔ ۲۶۴: بی نیازی ساقی از مینا برون میآورد 234شمارهٔ ۲۶۵: در هر سخن، سخنور صد تاب میخورد 235شمارهٔ ۲۶۶: میان عشق و ننگ و نام، الفت در نمی ...236شمارهٔ ۲۶۷: بدرویشان فسون جاه و دولت در نمیگی ...237شمارهٔ ۲۶۸: میرود فکر جهانم، که ز کار اندازد 238شمارهٔ ۲۶۹: چو حرف دانه خالش، قلم مذکور میساز ...239شمارهٔ ۲۷۰: مرا ذکر تو با این کهنگی ها تازه م ...240شمارهٔ ۲۷۱: نه کوه آن سرین تنها برآن موی کمر ...241شمارهٔ ۲۷۲: با دل خسته، چو بیرحمی او بستیزد 242شمارهٔ ۲۷۳: دشمن چو ریزشی دید، زو شور و شر نخ ...243شمارهٔ ۲۷۴: دلخوردنی ز مال، به اهل غنا رسد 244شمارهٔ ۲۷۵: مرد از راه شکست خود بعزت میرسد 245شمارهٔ ۲۷۶: از جگر خوناب اشکم خوش به سامان می ...246شمارهٔ ۲۷۷: به جبهه چین ز غم روزیت خطا باشد 247شمارهٔ ۲۷۸: ز بی برگان دل روشن ضمیران باصفا ب ...248شمارهٔ ۲۷۹: ز دستبرد حوادث گرت خبر باشد 249شمارهٔ ۲۸۰: بشوق آن گل عارض، مرا با خار خوش ب ...250شمارهٔ ۲۸۱: نه جوهر کسب ملک و مال اسباب جهان ...251شمارهٔ ۲۸۲: پردگی نیست عطا، گر همه پنهان باشد 252شمارهٔ ۲۸۳: الهی تا جهان باشد، شه ما کامران ب ...253شمارهٔ ۲۸۴: همین توقعم از تنگ آن دهن باشد 254شمارهٔ ۲۸۵: ز پیری، چون مرا قد همچو شمع سرنگو ...255شمارهٔ ۲۸۶: بریدن از جهان، سرمایه ارزندگی باش ...256شمارهٔ ۲۸۷: ما را ز آشنایان، غیر از جفا نباشد 257شمارهٔ ۲۸۸: آن را که به دل هیچ به جز یار نباش ...258شمارهٔ ۲۸۹: شوری اگر بسر هست، دستار گو نباشد 259شمارهٔ ۲۹۰: با دست او چو رنگ حنا دستیار شد 260شمارهٔ ۲۹۱: گره در ابروان، از گرمی خویش چو اخ ...261شمارهٔ ۲۹۲: صحرا ز باد دستی آهم فقیر شد 262شمارهٔ ۲۹۳: همچنان کز آب سرو بوستان قد میکشد 263شمارهٔ ۲۹۴: زحمت ایام، راحتجو فزونتر میکشد 264شمارهٔ ۲۹۵: پیری آمد بر تنم هر موی خنجر میکشد 265شمارهٔ ۲۹۶: سراپای وجودم، بسکه گم در عشق جانا ...266شمارهٔ ۲۹۷: بخود دم تا فرو بردم، سخن شد 267شمارهٔ ۲۹۸: آنکه خود را سبب هستی ما میداند 268شمارهٔ ۲۹۹: مرا از نعمت دیدار، دل سیری نمیدان ...269شمارهٔ ۳۰۰: بسکه کاهیدم ز غم، با خرده جان تن ...270شمارهٔ ۳۰۱: یار در نکته سرایی نه ز کس میماند 271شمارهٔ ۳۰۲: آنانکه از شراب تو مدهوش گشته اند 272شمارهٔ ۳۰۳: هر گه آن مه، رخ بنماید از پی دفع ...273شمارهٔ ۳۰۴: تن بمحنت ده، اگر خواهی که گردی سر ...274شمارهٔ ۳۰۵: با همه زشتی، بدام عشق خویشی پای ب ...275شمارهٔ ۳۰۶: می پرستان چهره ها از تاب می افروخ ...276شمارهٔ ۳۰۷: اهل دنیا، بسکه در دل حسرت زر داشت ...277شمارهٔ ۳۰۸: حرفی اگر بعاشق بیتاب میزند 278شمارهٔ ۳۰۹: عارف اگر چه بیغم دل دم نمیزند 279شمارهٔ ۳۱۰: این حریفان که گهی زاهد و گه اوباش ...280شمارهٔ ۳۱۱: فرداست اینکه زمره شاهنشهان کشند 281شمارهٔ ۳۱۲: یاران ز خودستایی، پیوسته در خروشن ...282شمارهٔ ۳۱۳: ز بس نگار من از خویش هم حجاب کند 283شمارهٔ ۳۱۴: حلقه بر هر دری این زمزمه را ساز ک ...284شمارهٔ ۳۱۵: چون به محفل رخ فرو زد، رنگ صهبا ب ...285شمارهٔ ۳۱۶: از سعی تیشه، چون دل فرهاد نشکند؟286شمارهٔ ۳۱۷: تند خویی مرد را بیقدر در عالم کند 287شمارهٔ ۳۱۸: نوبهار آمد، خردگو فکر زنجیرم کند 288شمارهٔ ۳۱۹: غنچه سالی خون خورد، تا چهره یی گل ...289شمارهٔ ۳۲۰: آشنایی بتو عیب است که بیگانه کند!290شمارهٔ ۳۲۱: هست سالک با خدا، گر کار دنیا میکن ...291شمارهٔ ۳۲۲: گفت و گوی آن دهن، اندیشه بیجا میک ...292شمارهٔ ۳۲۳: فارغ از خود هر که میگردد، فراغت م ...293شمارهٔ ۳۲۴: زآن چشم، دل به یک دو نظر صلح میکن ...294شمارهٔ ۳۲۵: امروز کس کجا ز سخن یاد میکند؟295شمارهٔ ۳۲۶: کی دگر دیوانه ما با قبا سر میکند؟296شمارهٔ ۳۲۷: میشود جان تازه، چون دوری ازین تن ...297شمارهٔ ۳۲۸: پیش تو شکوه عزم تظلم نمیکند 298شمارهٔ ۳۲۹: در زبان خبطی سخن را از بها می افگ ...299شمارهٔ ۳۳۰: خوبان بغازه چون رخ خود لاله گون ک ...300شمارهٔ ۳۳۱: نیست دندان آنکه پیران از دهان می ...301شمارهٔ ۳۳۲: دردمندان، بسکه رم از خودنمایی میک ...302شمارهٔ ۳۳۳: گردید حرص افزون، آن را که مال افز ...303شمارهٔ ۳۳۴: سخن سیم و زر و خانه و اسباب بود 304شمارهٔ ۳۳۵: مهر و کین از بهر حق، در خلق عالم ...305شمارهٔ ۳۳۶: بر ما سخن سرد عزیزان نه گران بود 306شمارهٔ ۳۳۷: آنچه از آه ستمکش، بستم کیش رود 307شمارهٔ ۳۳۸: همچنان کز خطش آن خال نهان پیدا شو ...308شمارهٔ ۳۳۹: کی دلت خوشحال با اندیشه دنیا شود؟ ...309شمارهٔ ۳۴۰: تا نسازی با جفا، کی مشکلت آسان شو ...310شمارهٔ ۳۴۱: قد چون خمید، جمله حواست زبون شود 311شمارهٔ ۳۴۲: چو شرح حال شهیدان او رساله شود 312شمارهٔ ۳۴۳: بدگهر، نیک بدینار و بدرهم نشود 313شمارهٔ ۳۴۴: رویش چو آتشین ز می ناب میشود 314شمارهٔ ۳۴۵: چون بلند افتاد همت، تخت عزت میشود 315شمارهٔ ۳۴۶: از ضعیفی، ناله ام حاجت رواتر میشو ...316شمارهٔ ۳۴۷: گر چنین بر ما کمان ناز پرکش میشود 317شمارهٔ ۳۴۸: ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل میش ...318شمارهٔ ۳۴۹: سنبل از تاب خم موی تو، درهم میشود 319شمارهٔ ۳۵۰: با صبوری کارهای مشکل آسان میشود 320شمارهٔ ۳۵۱: ای که پرچین جبهه ات، از حرف مردن ...321شمارهٔ ۳۵۲: کارها در آب و خاک فقر وارون میشود 322شمارهٔ ۳۵۳: تنها ز لفظ، شعر تو دلبر نمیشود 323شمارهٔ ۳۵۴: از چشم تنگ مردم، چشمم عصا نخواهد 324شمارهٔ ۳۵۵: عشق او جان خسته میخواهد 325شمارهٔ ۳۵۶: عجب دانم، از زخم بسمل برآید!326شمارهٔ ۳۵۷: ز عکست آینه، چون آب در خروش آید 327شمارهٔ ۳۵۸: ز خوی تند، همان تندخو بجان آید 328شمارهٔ ۳۵۹: خرد بگیر سر خود، که یار میآید 329شمارهٔ ۳۶۰: ره مقصود طی کردن، نه از تقصیر میآ ...330شمارهٔ ۳۶۱: خیر باشد، نگهش سخت بتک میآید 331شمارهٔ ۳۶۲: دوستان، مژده که ماه رمضان میآید 332شمارهٔ ۳۶۳: فریب عام، از هر رند بازاری نمی آی ...333شمارهٔ ۳۶۴: غم او ساخت دلم تنگ و، هم او بگشای ...334شمارهٔ ۳۶۵: تن نزار من، از چاکهای جامه نماید 335شمارهٔ ۳۶۶: هرگز بجهان کار کجان راست نیاید 336شمارهٔ ۳۶۷: عهد شباب بگذشت، وقت شتاب گردید 337شمارهٔ ۳۶۸: تا هوای سرمه گشتن ز استخوانم سر ک ...338شمارهٔ ۳۶۹: درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!339شمارهٔ ۳۷۰: جز حرف زر و سیم، دلت هیچ نگوید 340شمارهٔ ۳۷۱: از حرص گشته کام جهان پیش ما لذیذ 341شمارهٔ ۳۷۲: گر بود در پیش مهمان، نعمت الوان ل ...342شمارهٔ ۳۷۳: دل که باشد نشیمن غم یار 343شمارهٔ ۳۷۴: با چنان وحشت ز شوق رحمت آمرزگار 344شمارهٔ ۳۷۵: گزندگیست، چو خاری که خفت آرد بار 345شمارهٔ ۳۷۶: گوشه گیران را بره درگه سلطان چه ک ...346شمارهٔ ۳۷۷: گر نپرسد حالم آن نامهربان غمخوار ...347شمارهٔ ۳۷۸: روشن همیشه شمع دل از سوز آه دار 348شمارهٔ ۳۷۹: در چشم عقل هرکه بود سر حساب تر 349شمارهٔ ۳۸۰: میکند لطفی، ز بیرحمی بسی خونخوار ...350شمارهٔ ۳۸۱: مرا گلگشت معنی باشد از سیر چمن خو ...351شمارهٔ ۳۸۲: خلق می بینند فیض از تنگدستان بیشت ...352شمارهٔ ۳۸۳: میشود زین بندگیها، شرمساری بیشتر 353شمارهٔ ۳۸۴: مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر 354شمارهٔ ۳۸۵: کشد کلفت ز دنیا کم، بود هرکس بتمک ...355شمارهٔ ۳۸۶: کند پند ملایم در گرانجانان اثر به ...356شمارهٔ ۳۸۷: الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بن ...357شمارهٔ ۳۸۸: منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟358شمارهٔ ۳۸۹: به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر 359شمارهٔ ۳۹۰: کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر 360شمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یا ...361شمارهٔ ۳۹۲: پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا ...362شمارهٔ ۳۹۳: چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقید ...363شمارهٔ ۳۹۴: گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اول ...364شمارهٔ ۳۹۵: غنچه سان این همه بر خویش مبال از ...365شمارهٔ ۳۹۶: قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا ...366شمارهٔ ۳۹۷: گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با ک ...367شمارهٔ ۳۹۸: بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز 368شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 369شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...370شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...371شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...372شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...373شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 374شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 375شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 376شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 377شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 378شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 379شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...380شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...381شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 382شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 383شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 384شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...385شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...386شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 387شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 388شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...389شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 390شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...391شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 392شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 393شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...394شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 395شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 396شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...397شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...398شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...399شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 400شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...401شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 402شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...403شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...404شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 405شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 406شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 407شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...408شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...409شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 410شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...411شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 412شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...413شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 414شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 415شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...416شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 417شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...418شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!419شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...420شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 421شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 422شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 423شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 424شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...425شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 426شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 427شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...428شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...429شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...430شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 431شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 432شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...433شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 434شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 435شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 436شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...437شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 438شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...439شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 440شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...441شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...442شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...443شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...444شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!445شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...446شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...447شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...448شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 449شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 450شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...451شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 452شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 453شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 454شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...455شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 456شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...457شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 458شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 459شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...460شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 461شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 462شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...463شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 464شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...465شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...466شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...467شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 468شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...469شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...470شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 471شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 472شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 473شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 474شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 475شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 476شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...477شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 478شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 479شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...480شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...481شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 482شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 483شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 484شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...485شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...486شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟487شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...488شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...489شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 490شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...491شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 492شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 493شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 494شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 495شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...496شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...497شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...498شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 499شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...500شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 501شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...502شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...503شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...504شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...505شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟506شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...507شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...508شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...509شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 510شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 511شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 512شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...513شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 514شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 515شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 516شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...517شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...518شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...519شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 520شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 521شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...522شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...523شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 524شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 525شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 526شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...527شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 528شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 529شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 530شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...531شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 532شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 533شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...534شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 535شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 536شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...537شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 538شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...539شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 540شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 541شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 542شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 543شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...544شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...545شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...546شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...547شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 548شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 549شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 550شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...551شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...552شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...553شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...554شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...555شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 556شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...557شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 558شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...559شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 560شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...561شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 562شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟563شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...564شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...565شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...566شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 567شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...568شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...569شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 570شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 571شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 572شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...573شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...574شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:575شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 576شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 577شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...578شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...579شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...580شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 581شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 582شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 583شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 584شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 585شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...586شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!587شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...588شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 589شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...590شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟591شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...592شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...593شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...594شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 595شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...596شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 597شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 598شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 599شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...600شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...601شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...602شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...603شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...604شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ