کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رفت عهد شباب و، دندان ریخت
    رگ ابری گذشت و، باران ریخت
    شد جوانی، نماند در سر شور
    رعشه پیری این نمکدان ریخت
    تنگدل چند از غم رفتن؟
    برگ خود گل بروی خندان ریخت
    سست شد پا، ز سیل رفتن عمر
    کاخ تن، عاقبت ز بنیان ریخت
    روزگارم، به نازکی پرورد
    چون گلم، عاقبت ز دامان ریخت
    بود مانند گریه شادی
    در جوانی چو عقد دندان ریخت
    جز گل خاریم، نشد حاصل
    ز آبرویی که پیش دونان ریخت
    شعر نتوان بهر جمادی خواند
    گوهر خود بخاک نتوان ریخت
    کلک واعظ نریخت لعل خوشاب
    خون دل بود، کو ز مژگان ریخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha