به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۱۳۷: تلاش برتری از حد، خلاف فرهنگ است

800عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تلاش برتری از حد، خلاف فرهنگ است
برون ز پرده چو شد نغمه، خارج آهنگ است
کم است وجه معاش تو، از زیاده روی
تو گر بزرگ نباشی، زمانه کی تنگ است؟
ز حرف نرم، دل دشمنان بدست آید
چو چرب گشت زبان، قلعه گیر بی جنگ است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۳۶: برد ز مجلس ما فیض آنکه خاموش است 2شمارهٔ ۱۳۷: تلاش برتری از حد، خلاف فرهنگ است 3شمارهٔ ۱۳۸: در دلت آن نه رشته امل است 4شمارهٔ ۱۳۹: گردباد از خودنمایی، روز وشب پا در ...5شمارهٔ ۱۴۰: روزگار جامه دیبا و فرش مخمل است 6شمارهٔ ۱۴۱: صفای چهره گلگون او سراب دل است 7شمارهٔ ۱۴۲: تا عکس گل روی تو در چشم تر ماست 8شمارهٔ ۱۴۳: فکر زلفش، در ره دیوانگی شبگیر ماس ...9شمارهٔ ۱۴۴: با گدا خلق کن، دست سخایی درم است 10شمارهٔ ۱۴۵: هست خفت گرمی یاران بهر کو آدم است 11شمارهٔ ۱۴۶: بهار گلشن آن روی چون سمن، شرم است 12شمارهٔ ۱۴۷: خانه بردوشیم ما، کنج وطن کی جای م ...13شمارهٔ ۱۴۸: زکام اینکه فرو ریزدم، نه دندان اس ...14شمارهٔ ۱۴۹: ز اهل جود، چه منت؟ دهنده یزدان اس ...15شمارهٔ ۱۵۰: این درهم و دینار، که چشم تو بر آن ...16شمارهٔ ۱۵۱: غازه را آتش از آن چهره دگر در جان ...17شمارهٔ ۱۵۲: قالیت، گرنه کار کرمان است 18شمارهٔ ۱۵۳: بهار ما، نفس سرد و، چشم گریان است 19شمارهٔ ۱۵۴: بی فکر تو، ناپاک دل از لوث جهان ا ...20شمارهٔ ۱۵۵: آه، شمعی ز شبستان سحرخیزان است 21شمارهٔ ۱۵۶: در ره حق، گام اول ترک هستی دادن ا ...22شمارهٔ ۱۵۷: سرگشتگی نصیب دل خسته من است 23شمارهٔ ۱۵۸: فکر آن موی میانم، بسکه در کاهیدن ...24شمارهٔ ۱۵۹: از خواجه ضبط و، مال ز فرزند یا زن ...25شمارهٔ ۱۶۰: بعد مردن، نشان ما سخن است 26شمارهٔ ۱۶۱: مایه عزت، ز مردم روی پنهان کردن ا ...27شمارهٔ ۱۶۲: پیری رسید و، قامت از آن در خمیدن ...28شمارهٔ ۱۶۳: میدود هر سو سخن،صاحب سخن گر ساکن ...29شمارهٔ ۱۶۴: عشق معشوقیست کوی او دل تنگ من است 30شمارهٔ ۱۶۵: کوه کن از طرفی، وز طرفی مجنون است 31شمارهٔ ۱۶۶: دل تو آهن و رو سنگ و خواب سنگین ا ...32شمارهٔ ۱۶۷: در طریق زندگانی هر قدم چندین گو ا ...33شمارهٔ ۱۶۸: طرف از شکستگان جهان کس نبسته است 34شمارهٔ ۱۶۹: چون دو ابروی سیاهت که بهم پیوسته ...35شمارهٔ ۱۷۰: خود هیچ و، نقاب از خط شبرنگ گرفته ...36شمارهٔ ۱۷۱: لوح دنیا از خط مهر و محبت ساده اس ...37شمارهٔ ۱۷۲: جانشین سفره، اکنون قالی کرمان شده ...38شمارهٔ ۱۷۳: مرد روشندل، ز نقص خویشتن شرمنده ا ...39شمارهٔ ۱۷۴: مایه جمعیت خاطر، نه سامان بوده اس ...40شمارهٔ ۱۷۵: بسکه ضعفم از نگاه او بخود بالیده ...41شمارهٔ ۱۷۶: خود کوه لنگری و، دلت سنگ خاره است 42شمارهٔ ۱۷۷: پیری رسید و، از همه وقت کناره است 43شمارهٔ ۱۷۸: بربند میان، وقت کنارت ز میانهاست 44شمارهٔ ۱۷۹: دو رنگی، شیوه اهل زمانه است 45شمارهٔ ۱۸۰: تا کی غم معاش خورم؟ وقت بندگی است 46شمارهٔ ۱۸۱: چو خیزی از سر شهرت سریر سلطانی اس ...47شمارهٔ ۱۸۲: دیدم ملک و مال جهان را، ندیدنی اس ...48شمارهٔ ۱۸۳: زآن شوخ دید تا دل ناسور پشت دست 49شمارهٔ ۱۸۴: ز بسکه قوت جذب نگاه با آن روست 50شمارهٔ ۱۸۵: درها همه بسته است، گشاده است در د ...51شمارهٔ ۱۸۶: خاطرت چون رم کند از هر دو عالم،را ...52شمارهٔ ۱۸۷: واعظ دل شده هرجا که بود بنده اوست 53شمارهٔ ۱۸۸: گفتمش: آن آتش است؟ گفت که: نی،روس ...54شمارهٔ ۱۸۹: چشم بگشا سرو آزادم، ببین احوال چی ...55شمارهٔ ۱۹۰: درد رنجوران تو، درمان چه میداند ک ...56شمارهٔ ۱۹۱: در پای دلت هر غم بی فایده بندیست 57شمارهٔ ۱۹۲: سوی قبرستان گذاری کن، که خوش بوم ...58شمارهٔ ۱۹۳: رم کن از الفت، که تنهایی عجب یار ...59شمارهٔ ۱۹۴: آنکه هرلحظه نمرد از غم رویت، چون ...60شمارهٔ ۱۹۵: آید چو مرگ هستی پیرو جوان یکیست 61شمارهٔ ۱۹۶: خرام ناز تو، معمار شهر ویرانیست 62شمارهٔ ۱۹۷: در چهره بی شرم، نشانی ز صفا نیست 63شمارهٔ ۱۹۸: فکر سامان جهان، کار من رنجور نیست 64شمارهٔ ۱۹۹: کریم اوست که منت در آب و نانش نیس ...65شمارهٔ ۲۰۰: درد ما از پختگی، زحمت ده هر گوش ن ...66شمارهٔ ۲۰۱: عیش گیتی باد تند پر غباری بیش نیس ...67شمارهٔ ۲۰۲: دمی بشمع کرامت، چو تندی خو نیست 68شمارهٔ ۲۰۳: خاطر بلهوس او چه وفا خواهد داشت 69شمارهٔ ۲۰۴: خوشا سراب که، پا از عدم برون نگذا ...70شمارهٔ ۲۰۵: در طریق بندگی از خویش میباید گذشت 71شمارهٔ ۲۰۶: شب ز دردم، جمله دریا حق گذشت 72شمارهٔ ۲۰۷: خامه از برگشته بختی تا به آن دلبر ...73شمارهٔ ۲۰۸: سوی یار از همه پرداخته میباید رفت 74شمارهٔ ۲۰۹: گریه خونین ترا از ناله های ما گرف ...75شمارهٔ ۲۱۰: مفت آیین سخا را کی توان دامن گرفت ...76شمارهٔ ۲۱۱: در چشم شناسای ره و رسم امانت 77شمارهٔ ۲۱۲: به غیر معنی رنگین، مجو ز ما میراث 78شمارهٔ ۲۱۳: واعظ مکن نصیحت خود صرف ما عبث 79شمارهٔ ۲۱۴: زندگی شد همه نابود، پی بود عبث 80شمارهٔ ۲۱۵: بآب سبزه، به جان تن، بود چه سان م ...81شمارهٔ ۲۱۶: عقل اگر داری مکن هرگز تمنا تخت و ...82شمارهٔ ۲۱۷: رنگ سرخ آدمی را میکند زرد احتیاج 83شمارهٔ ۲۱۸: ای خواجه بخیل که هرگز ندیده است 84شمارهٔ ۲۱۹: دیو خویان راست، باهم روز شب دیوان ...85شمارهٔ ۲۲۰: چندین بزینت بدن ای خودنما مپیچ 86شمارهٔ ۲۲۱: فصل شباب رفت و، نیامد بکار هیچ 87شمارهٔ ۲۲۲: دل واکن هر پیر و جوانست دم صبح 88شمارهٔ ۲۲۳: بشکفان چون غنچه، چشم از خواب در ب ...89شمارهٔ ۲۲۴: نه من نمیروم آن شوخ را ببر گستاخ 90شمارهٔ ۲۲۵: پرید رنگ من، از می چو گشت جانان س ...91شمارهٔ ۲۲۶: نیست از بد گوهران، نرمی کم از دشن ...92شمارهٔ ۲۲۷: سخن تا پخته نبود کی پسند خاص و عا ...93شمارهٔ ۲۲۸: ز گلشن چون براه آن سرو قد لاله رو ...94شمارهٔ ۲۲۹: بدل اندیشه جانانم از شوکت نمی گنج ...95شمارهٔ ۲۳۰: عرق بر خویش چون از تاب آن گلبرگ ت ...96شمارهٔ ۲۳۱: فضای دل خلاص از خار خار غم کجا گر ...97شمارهٔ ۲۳۲: بکش تیغ ای ستمگر تا جهانی جان بکف ...98شمارهٔ ۲۳۳: ز پرگویی زبان کس را وبال دین و جا ...99شمارهٔ ۲۳۴: آزاده بهمراهی کس بند نگردد 100شمارهٔ ۲۳۵: ز یاران رنجش هم، مانع دیدار میگرد ...101شمارهٔ ۲۳۶: چگونه سوی تن از شرم باز میگردد 102شمارهٔ ۲۳۷: زبان حال عاشق، آن زمان غماز میگرد ...103شمارهٔ ۲۳۸: کی از اسباب نیکی بدگهر فرخنده میگ ...104شمارهٔ ۲۳۹: چشم دل منعم سیر، ز اسباب نمیگردد 105شمارهٔ ۲۴۰: دل منعم، ملول از گفتگوی زر نمیگرد ...106شمارهٔ ۲۴۱: میان خلق، با خلق آشنا کامل نمیگرد ...107شمارهٔ ۲۴۲: کدام روز آن، نگار بدخو، بجنگ دلها ...108شمارهٔ ۲۴۳: هرکس به سخا زنده بود، مرگ ندارد 109شمارهٔ ۲۴۴: چون بهله بصید دلم آن مست برآرد 110شمارهٔ ۲۴۵: بسرمه نرگس او الفت دگر دارد 111شمارهٔ ۲۴۶: گرچه درد دل ما شرح و بیانی دارد 112شمارهٔ ۲۴۷: تاب رخش، ماه و آفتاب ندارد 113شمارهٔ ۲۴۸: فضای خاطرم از غم از آن غبار ندارد 114شمارهٔ ۲۴۹: آغاز محبت دگر انجام ندارد 115شمارهٔ ۲۵۰: بگو به شرم، ز چشمم ترا نگاه ندارد 116شمارهٔ ۲۵۱: جهان خاک کرم خیزی ندارد 117شمارهٔ ۲۵۲: بی غم عالم، دمی بر اهل دولت نگذرد 118شمارهٔ ۲۵۳: زما بخشم جهان دو رنگ میگذرد 119شمارهٔ ۲۵۴: نتوانست ز بس ضعف بدندان جا کرد 120شمارهٔ ۲۵۵: آتش حسنش، کمان عشق را طیار کرد 121شمارهٔ ۲۵۶: چشم شوخم در رخ او خیرگی بسیار کرد 122شمارهٔ ۲۵۷: زهر مرگ دوستان در مغزم از بس کار ...123شمارهٔ ۲۵۸: ای که زینت طلبی جسم ترا لاغر کرد 124شمارهٔ ۲۵۹: صرصر آهم چراغ روز را خاموش کرد 125شمارهٔ ۲۶۰: گلی تو، گل! نظر اما نمیتوانم کرد 126شمارهٔ ۲۶۱: حبذا زور جنون، مغلوب زنجیرم نکرد 127شمارهٔ ۲۶۲: پیری در خواهش بدل ریش برآورد 128شمارهٔ ۲۶۳: نخل امیدت ببار آه سحر میآورد 129شمارهٔ ۲۶۴: بی نیازی ساقی از مینا برون میآورد 130شمارهٔ ۲۶۵: در هر سخن، سخنور صد تاب میخورد 131شمارهٔ ۲۶۶: میان عشق و ننگ و نام، الفت در نمی ...132شمارهٔ ۲۶۷: بدرویشان فسون جاه و دولت در نمیگی ...133شمارهٔ ۲۶۸: میرود فکر جهانم، که ز کار اندازد 134شمارهٔ ۲۶۹: چو حرف دانه خالش، قلم مذکور میساز ...135شمارهٔ ۲۷۰: مرا ذکر تو با این کهنگی ها تازه م ...136شمارهٔ ۲۷۱: نه کوه آن سرین تنها برآن موی کمر ...137شمارهٔ ۲۷۲: با دل خسته، چو بیرحمی او بستیزد 138شمارهٔ ۲۷۳: دشمن چو ریزشی دید، زو شور و شر نخ ...139شمارهٔ ۲۷۴: دلخوردنی ز مال، به اهل غنا رسد 140شمارهٔ ۲۷۵: مرد از راه شکست خود بعزت میرسد 141شمارهٔ ۲۷۶: از جگر خوناب اشکم خوش به سامان می ...142شمارهٔ ۲۷۷: به جبهه چین ز غم روزیت خطا باشد 143شمارهٔ ۲۷۸: ز بی برگان دل روشن ضمیران باصفا ب ...144شمارهٔ ۲۷۹: ز دستبرد حوادث گرت خبر باشد 145شمارهٔ ۲۸۰: بشوق آن گل عارض، مرا با خار خوش ب ...146شمارهٔ ۲۸۱: نه جوهر کسب ملک و مال اسباب جهان ...147شمارهٔ ۲۸۲: پردگی نیست عطا، گر همه پنهان باشد 148شمارهٔ ۲۸۳: الهی تا جهان باشد، شه ما کامران ب ...149شمارهٔ ۲۸۴: همین توقعم از تنگ آن دهن باشد 150شمارهٔ ۲۸۵: ز پیری، چون مرا قد همچو شمع سرنگو ...151شمارهٔ ۲۸۶: بریدن از جهان، سرمایه ارزندگی باش ...152شمارهٔ ۲۸۷: ما را ز آشنایان، غیر از جفا نباشد 153شمارهٔ ۲۸۸: آن را که به دل هیچ به جز یار نباش ...154شمارهٔ ۲۸۹: شوری اگر بسر هست، دستار گو نباشد 155شمارهٔ ۲۹۰: با دست او چو رنگ حنا دستیار شد 156شمارهٔ ۲۹۱: گره در ابروان، از گرمی خویش چو اخ ...157شمارهٔ ۲۹۲: صحرا ز باد دستی آهم فقیر شد 158شمارهٔ ۲۹۳: همچنان کز آب سرو بوستان قد میکشد 159شمارهٔ ۲۹۴: زحمت ایام، راحتجو فزونتر میکشد 160شمارهٔ ۲۹۵: پیری آمد بر تنم هر موی خنجر میکشد 161شمارهٔ ۲۹۶: سراپای وجودم، بسکه گم در عشق جانا ...162شمارهٔ ۲۹۷: بخود دم تا فرو بردم، سخن شد 163شمارهٔ ۲۹۸: آنکه خود را سبب هستی ما میداند 164شمارهٔ ۲۹۹: مرا از نعمت دیدار، دل سیری نمیدان ...165شمارهٔ ۳۰۰: بسکه کاهیدم ز غم، با خرده جان تن ...166شمارهٔ ۳۰۱: یار در نکته سرایی نه ز کس میماند 167شمارهٔ ۳۰۲: آنانکه از شراب تو مدهوش گشته اند 168شمارهٔ ۳۰۳: هر گه آن مه، رخ بنماید از پی دفع ...169شمارهٔ ۳۰۴: تن بمحنت ده، اگر خواهی که گردی سر ...170شمارهٔ ۳۰۵: با همه زشتی، بدام عشق خویشی پای ب ...171شمارهٔ ۳۰۶: می پرستان چهره ها از تاب می افروخ ...172شمارهٔ ۳۰۷: اهل دنیا، بسکه در دل حسرت زر داشت ...173شمارهٔ ۳۰۸: حرفی اگر بعاشق بیتاب میزند 174شمارهٔ ۳۰۹: عارف اگر چه بیغم دل دم نمیزند 175شمارهٔ ۳۱۰: این حریفان که گهی زاهد و گه اوباش ...176شمارهٔ ۳۱۱: فرداست اینکه زمره شاهنشهان کشند 177شمارهٔ ۳۱۲: یاران ز خودستایی، پیوسته در خروشن ...178شمارهٔ ۳۱۳: ز بس نگار من از خویش هم حجاب کند 179شمارهٔ ۳۱۴: حلقه بر هر دری این زمزمه را ساز ک ...180شمارهٔ ۳۱۵: چون به محفل رخ فرو زد، رنگ صهبا ب ...181شمارهٔ ۳۱۶: از سعی تیشه، چون دل فرهاد نشکند؟182شمارهٔ ۳۱۷: تند خویی مرد را بیقدر در عالم کند 183شمارهٔ ۳۱۸: نوبهار آمد، خردگو فکر زنجیرم کند 184شمارهٔ ۳۱۹: غنچه سالی خون خورد، تا چهره یی گل ...185شمارهٔ ۳۲۰: آشنایی بتو عیب است که بیگانه کند!186شمارهٔ ۳۲۱: هست سالک با خدا، گر کار دنیا میکن ...187شمارهٔ ۳۲۲: گفت و گوی آن دهن، اندیشه بیجا میک ...188شمارهٔ ۳۲۳: فارغ از خود هر که میگردد، فراغت م ...189شمارهٔ ۳۲۴: زآن چشم، دل به یک دو نظر صلح میکن ...190شمارهٔ ۳۲۵: امروز کس کجا ز سخن یاد میکند؟191شمارهٔ ۳۲۶: کی دگر دیوانه ما با قبا سر میکند؟192شمارهٔ ۳۲۷: میشود جان تازه، چون دوری ازین تن ...193شمارهٔ ۳۲۸: پیش تو شکوه عزم تظلم نمیکند 194شمارهٔ ۳۲۹: در زبان خبطی سخن را از بها می افگ ...195شمارهٔ ۳۳۰: خوبان بغازه چون رخ خود لاله گون ک ...196شمارهٔ ۳۳۱: نیست دندان آنکه پیران از دهان می ...197شمارهٔ ۳۳۲: دردمندان، بسکه رم از خودنمایی میک ...198شمارهٔ ۳۳۳: گردید حرص افزون، آن را که مال افز ...199شمارهٔ ۳۳۴: سخن سیم و زر و خانه و اسباب بود 200شمارهٔ ۳۳۵: مهر و کین از بهر حق، در خلق عالم ...201شمارهٔ ۳۳۶: بر ما سخن سرد عزیزان نه گران بود 202شمارهٔ ۳۳۷: آنچه از آه ستمکش، بستم کیش رود 203شمارهٔ ۳۳۸: همچنان کز خطش آن خال نهان پیدا شو ...204شمارهٔ ۳۳۹: کی دلت خوشحال با اندیشه دنیا شود؟ ...205شمارهٔ ۳۴۰: تا نسازی با جفا، کی مشکلت آسان شو ...206شمارهٔ ۳۴۱: قد چون خمید، جمله حواست زبون شود 207شمارهٔ ۳۴۲: چو شرح حال شهیدان او رساله شود 208شمارهٔ ۳۴۳: بدگهر، نیک بدینار و بدرهم نشود 209شمارهٔ ۳۴۴: رویش چو آتشین ز می ناب میشود 210شمارهٔ ۳۴۵: چون بلند افتاد همت، تخت عزت میشود 211شمارهٔ ۳۴۶: از ضعیفی، ناله ام حاجت رواتر میشو ...212شمارهٔ ۳۴۷: گر چنین بر ما کمان ناز پرکش میشود 213شمارهٔ ۳۴۸: ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل میش ...214شمارهٔ ۳۴۹: سنبل از تاب خم موی تو، درهم میشود 215شمارهٔ ۳۵۰: با صبوری کارهای مشکل آسان میشود 216شمارهٔ ۳۵۱: ای که پرچین جبهه ات، از حرف مردن ...217شمارهٔ ۳۵۲: کارها در آب و خاک فقر وارون میشود 218شمارهٔ ۳۵۳: تنها ز لفظ، شعر تو دلبر نمیشود 219شمارهٔ ۳۵۴: از چشم تنگ مردم، چشمم عصا نخواهد 220شمارهٔ ۳۵۵: عشق او جان خسته میخواهد 221شمارهٔ ۳۵۶: عجب دانم، از زخم بسمل برآید!222شمارهٔ ۳۵۷: ز عکست آینه، چون آب در خروش آید 223شمارهٔ ۳۵۸: ز خوی تند، همان تندخو بجان آید 224شمارهٔ ۳۵۹: خرد بگیر سر خود، که یار میآید 225شمارهٔ ۳۶۰: ره مقصود طی کردن، نه از تقصیر میآ ...226شمارهٔ ۳۶۱: خیر باشد، نگهش سخت بتک میآید 227شمارهٔ ۳۶۲: دوستان، مژده که ماه رمضان میآید 228شمارهٔ ۳۶۳: فریب عام، از هر رند بازاری نمی آی ...229شمارهٔ ۳۶۴: غم او ساخت دلم تنگ و، هم او بگشای ...230شمارهٔ ۳۶۵: تن نزار من، از چاکهای جامه نماید 231شمارهٔ ۳۶۶: هرگز بجهان کار کجان راست نیاید 232شمارهٔ ۳۶۷: عهد شباب بگذشت، وقت شتاب گردید 233شمارهٔ ۳۶۸: تا هوای سرمه گشتن ز استخوانم سر ک ...234شمارهٔ ۳۶۹: درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!235شمارهٔ ۳۷۰: جز حرف زر و سیم، دلت هیچ نگوید 236شمارهٔ ۳۷۱: از حرص گشته کام جهان پیش ما لذیذ 237شمارهٔ ۳۷۲: گر بود در پیش مهمان، نعمت الوان ل ...238شمارهٔ ۳۷۳: دل که باشد نشیمن غم یار 239شمارهٔ ۳۷۴: با چنان وحشت ز شوق رحمت آمرزگار 240شمارهٔ ۳۷۵: گزندگیست، چو خاری که خفت آرد بار 241شمارهٔ ۳۷۶: گوشه گیران را بره درگه سلطان چه ک ...242شمارهٔ ۳۷۷: گر نپرسد حالم آن نامهربان غمخوار ...243شمارهٔ ۳۷۸: روشن همیشه شمع دل از سوز آه دار 244شمارهٔ ۳۷۹: در چشم عقل هرکه بود سر حساب تر 245شمارهٔ ۳۸۰: میکند لطفی، ز بیرحمی بسی خونخوار ...246شمارهٔ ۳۸۱: مرا گلگشت معنی باشد از سیر چمن خو ...247شمارهٔ ۳۸۲: خلق می بینند فیض از تنگدستان بیشت ...248شمارهٔ ۳۸۳: میشود زین بندگیها، شرمساری بیشتر 249شمارهٔ ۳۸۴: مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر 250شمارهٔ ۳۸۵: کشد کلفت ز دنیا کم، بود هرکس بتمک ...251شمارهٔ ۳۸۶: کند پند ملایم در گرانجانان اثر به ...252شمارهٔ ۳۸۷: الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بن ...253شمارهٔ ۳۸۸: منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟254شمارهٔ ۳۸۹: به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر 255شمارهٔ ۳۹۰: کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر 256شمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یا ...257شمارهٔ ۳۹۲: پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا ...258شمارهٔ ۳۹۳: چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقید ...259شمارهٔ ۳۹۴: گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اول ...260شمارهٔ ۳۹۵: غنچه سان این همه بر خویش مبال از ...261شمارهٔ ۳۹۶: قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا ...262شمارهٔ ۳۹۷: گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با ک ...263شمارهٔ ۳۹۸: بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز 264شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 265شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...266شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...267شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...268شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...269شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 270شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 271شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 272شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 273شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 274شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 275شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...276شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...277شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 278شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 279شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 280شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...281شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...282شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 283شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 284شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...285شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 286شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...287شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 288شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 289شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...290شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 291شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 292شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...293شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...294شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...295شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 296شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...297شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 298شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...299شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...300شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 301شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 302شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 303شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...304شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...305شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 306شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...307شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 308شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...309شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 310شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 311شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...312شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 313شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...314شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!315شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...316شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 317شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 318شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 319شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 320شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...321شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 322شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 323شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...324شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...325شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...326شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 327شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 328شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...329شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 330شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 331شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 332شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...333شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 334شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...335شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 336شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...337شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...338شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...339شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...340شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!341شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...342شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...343شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...344شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 345شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 346شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...347شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 348شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 349شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 350شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...351شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 352شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...353شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 354شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 355شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...356شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 357شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 358شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...359شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 360شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...361شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...362شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...363شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 364شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...365شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...366شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 367شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 368شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 369شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 370شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 371شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 372شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...373شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 374شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 375شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...376شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...377شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 378شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 379شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 380شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...381شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...382شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟383شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...384شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...385شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 386شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...387شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 388شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 389شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 390شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 391شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...392شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...393شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...394شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 395شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...396شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 397شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...398شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...399شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...400شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...401شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟402شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...403شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...404شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...405شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 406شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 407شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 408شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...409شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 410شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 411شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 412شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...413شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...414شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...415شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 416شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 417شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...418شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...419شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 420شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 421شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 422شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...423شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 424شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 425شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 426شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...427شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 428شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 429شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...430شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 431شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 432شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...433شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 434شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...435شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 436شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 437شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 438شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 439شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...440شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...441شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...442شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...443شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 444شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 445شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 446شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...447شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...448شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...449شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...450شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...451شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 452شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...453شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 454شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...455شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 456شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...457شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 458شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟459شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...460شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...461شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...462شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 463شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...464شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...465شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 466شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 467شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 468شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...469شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...470شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:471شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 472شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 473شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...474شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...475شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...476شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 477شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 478شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 479شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 480شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 481شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...482شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!483شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...484شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 485شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...486شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟487شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...488شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...489شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...490شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 491شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...492شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 493شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 494شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 495شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...496شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...497شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...498شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...499شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...500شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ