به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۱۰۱: پاسبان گنج ایمانی، مرو ای دل به خواب

810عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

پاسبان گنج ایمانی، مرو ای دل به خواب
مصحف یاد حقی، خود را مکن باطل به خواب
با گرانباری درین تن پای تا سر غفلتی
رفته یی ای لاشه جان، در میان گل به خواب
در ثمر بستن که میباید بجان استادگی
گشته یی ای نخل آزاد این قدر مایل به خواب
نیم عقلی از سبک عقلی به خود داری گمان
میکنی آن را هم از تن پروری زایل به خواب
هر نگاه اعتبارت، جوی آب زندگیست
حیف باشد چشمه آن را کنی باطل به خواب
این چنین کافتاد در راحت به یک پهلو تنت
روی بیداری مگر بینی تو ای جاهل به خواب
در ره سیلاب خوابیدن، بود از عقل دور
تن مده در رهگذار عمر مستعجل به خواب
مال چون بسیار گردد، کم شود آسودگی
بگذرد چون سیری از حد، تن رود مشکل به خواب
خواب را خواب عدم واعظ تواند شد بدل
نقد عمر بی بدل را چون دهد عاقل به خواب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۰۰: خرمی بی غم نمی باشد درین باغ خراب 2شمارهٔ ۱۰۱: پاسبان گنج ایمانی، مرو ای دل به خ ...3شمارهٔ ۱۰۲: چه پیش خلق گشایی دهان برای طلب؟4شمارهٔ ۱۰۳: توان پرید بر اوج شرف ببال ادب 5شمارهٔ ۱۰۴: غنچه یی، باشد خموشی از گلستان ادب 6شمارهٔ ۱۰۵: برخاست چون شباب و، بجایش نشست شیب 7شمارهٔ ۱۰۶: در عهد ماست بسکه دل شادمان غریب 8شمارهٔ ۱۰۷: یک نظر غافل نمیگردند از پاس حیات 9شمارهٔ ۱۰۸: رفت عهد شباب و، دندان ریخت 10شمارهٔ ۱۰۹: به پیری و جوانی در طلب، زشتست تقص ...11شمارهٔ ۱۱۰: نکهت از زلف کجش سودائی سر در هواس ...12شمارهٔ ۱۱۱: در چنگ خصم پاک گهر ایمن از بلاست 13شمارهٔ ۱۱۲: با نازکی حسن تو، کی تاب حجاب است 14شمارهٔ ۱۱۳: ز روزگار وفا خواهی؟ از تو این عجب ...15شمارهٔ ۱۱۴: اگر نه دیده بینایی تو معیوب است 16شمارهٔ ۱۱۵: دور از تو، همدمم غم و اندوه و محن ...17شمارهٔ ۱۱۶: عالمی چون شهر کوران از غبار کثرت ...18شمارهٔ ۱۱۷: جمشید کو؟ سکندر گیتی ستان کجاست؟19شمارهٔ ۱۱۸: درا بخاطرم ای خرمی، که جا اینجاست 20شمارهٔ ۱۱۹: دماغ اهل فنا، از مکاره آزاد است 21شمارهٔ ۱۲۰: کجا عاقل بهستی دل نهاده است 22شمارهٔ ۱۲۱: سر سبزی دل، به زهر درد است 23شمارهٔ ۱۲۲: زان لبم، چاره یک شکر خند است 24شمارهٔ ۱۲۳: هر قدر نیکی بود پوشیده تر، نیکوتر ...25شمارهٔ ۱۲۴: کدخدایی یک قلم، رنج و غم و درد سر ...26شمارهٔ ۱۲۵: رفت پیری چو ز حد، مرگ گوارنده تر ...27شمارهٔ ۱۲۶: بر عدو پشت نکردن سپر است 28شمارهٔ ۱۲۷: دل با توکلست، گرم کیسه بی زر است 29شمارهٔ ۱۲۸: از بهر دو نان، منت دونان چه ضرور ...30شمارهٔ ۱۲۹: مرد خدا که پیشت، پامال چون حصیر ا ...31شمارهٔ ۱۳۰: نه همین صبح از غمم پیر است 32شمارهٔ ۱۳۱: نه شوق منصب هندم، نه ذوق جاگیر اس ...33شمارهٔ ۱۳۲: سجده پیش هر بتی کفر است،یک جانان ...34شمارهٔ ۱۳۳: دگر بجای رخ ساده، لوح ساده بس است 35شمارهٔ ۱۳۴: باز امشب ناوک آن غمزه بر ما پرکش ...36شمارهٔ ۱۳۵: رفیق راه طلب، راه را رفیق خوش است 37شمارهٔ ۱۳۶: برد ز مجلس ما فیض آنکه خاموش است 38شمارهٔ ۱۳۷: تلاش برتری از حد، خلاف فرهنگ است 39شمارهٔ ۱۳۸: در دلت آن نه رشته امل است 40شمارهٔ ۱۳۹: گردباد از خودنمایی، روز وشب پا در ...41شمارهٔ ۱۴۰: روزگار جامه دیبا و فرش مخمل است 42شمارهٔ ۱۴۱: صفای چهره گلگون او سراب دل است 43شمارهٔ ۱۴۲: تا عکس گل روی تو در چشم تر ماست 44شمارهٔ ۱۴۳: فکر زلفش، در ره دیوانگی شبگیر ماس ...45شمارهٔ ۱۴۴: با گدا خلق کن، دست سخایی درم است 46شمارهٔ ۱۴۵: هست خفت گرمی یاران بهر کو آدم است 47شمارهٔ ۱۴۶: بهار گلشن آن روی چون سمن، شرم است 48شمارهٔ ۱۴۷: خانه بردوشیم ما، کنج وطن کی جای م ...49شمارهٔ ۱۴۸: زکام اینکه فرو ریزدم، نه دندان اس ...50شمارهٔ ۱۴۹: ز اهل جود، چه منت؟ دهنده یزدان اس ...51شمارهٔ ۱۵۰: این درهم و دینار، که چشم تو بر آن ...52شمارهٔ ۱۵۱: غازه را آتش از آن چهره دگر در جان ...53شمارهٔ ۱۵۲: قالیت، گرنه کار کرمان است 54شمارهٔ ۱۵۳: بهار ما، نفس سرد و، چشم گریان است 55شمارهٔ ۱۵۴: بی فکر تو، ناپاک دل از لوث جهان ا ...56شمارهٔ ۱۵۵: آه، شمعی ز شبستان سحرخیزان است 57شمارهٔ ۱۵۶: در ره حق، گام اول ترک هستی دادن ا ...58شمارهٔ ۱۵۷: سرگشتگی نصیب دل خسته من است 59شمارهٔ ۱۵۸: فکر آن موی میانم، بسکه در کاهیدن ...60شمارهٔ ۱۵۹: از خواجه ضبط و، مال ز فرزند یا زن ...61شمارهٔ ۱۶۰: بعد مردن، نشان ما سخن است 62شمارهٔ ۱۶۱: مایه عزت، ز مردم روی پنهان کردن ا ...63شمارهٔ ۱۶۲: پیری رسید و، قامت از آن در خمیدن ...64شمارهٔ ۱۶۳: میدود هر سو سخن،صاحب سخن گر ساکن ...65شمارهٔ ۱۶۴: عشق معشوقیست کوی او دل تنگ من است 66شمارهٔ ۱۶۵: کوه کن از طرفی، وز طرفی مجنون است 67شمارهٔ ۱۶۶: دل تو آهن و رو سنگ و خواب سنگین ا ...68شمارهٔ ۱۶۷: در طریق زندگانی هر قدم چندین گو ا ...69شمارهٔ ۱۶۸: طرف از شکستگان جهان کس نبسته است 70شمارهٔ ۱۶۹: چون دو ابروی سیاهت که بهم پیوسته ...71شمارهٔ ۱۷۰: خود هیچ و، نقاب از خط شبرنگ گرفته ...72شمارهٔ ۱۷۱: لوح دنیا از خط مهر و محبت ساده اس ...73شمارهٔ ۱۷۲: جانشین سفره، اکنون قالی کرمان شده ...74شمارهٔ ۱۷۳: مرد روشندل، ز نقص خویشتن شرمنده ا ...75شمارهٔ ۱۷۴: مایه جمعیت خاطر، نه سامان بوده اس ...76شمارهٔ ۱۷۵: بسکه ضعفم از نگاه او بخود بالیده ...77شمارهٔ ۱۷۶: خود کوه لنگری و، دلت سنگ خاره است 78شمارهٔ ۱۷۷: پیری رسید و، از همه وقت کناره است 79شمارهٔ ۱۷۸: بربند میان، وقت کنارت ز میانهاست 80شمارهٔ ۱۷۹: دو رنگی، شیوه اهل زمانه است 81شمارهٔ ۱۸۰: تا کی غم معاش خورم؟ وقت بندگی است 82شمارهٔ ۱۸۱: چو خیزی از سر شهرت سریر سلطانی اس ...83شمارهٔ ۱۸۲: دیدم ملک و مال جهان را، ندیدنی اس ...84شمارهٔ ۱۸۳: زآن شوخ دید تا دل ناسور پشت دست 85شمارهٔ ۱۸۴: ز بسکه قوت جذب نگاه با آن روست 86شمارهٔ ۱۸۵: درها همه بسته است، گشاده است در د ...87شمارهٔ ۱۸۶: خاطرت چون رم کند از هر دو عالم،را ...88شمارهٔ ۱۸۷: واعظ دل شده هرجا که بود بنده اوست 89شمارهٔ ۱۸۸: گفتمش: آن آتش است؟ گفت که: نی،روس ...90شمارهٔ ۱۸۹: چشم بگشا سرو آزادم، ببین احوال چی ...91شمارهٔ ۱۹۰: درد رنجوران تو، درمان چه میداند ک ...92شمارهٔ ۱۹۱: در پای دلت هر غم بی فایده بندیست 93شمارهٔ ۱۹۲: سوی قبرستان گذاری کن، که خوش بوم ...94شمارهٔ ۱۹۳: رم کن از الفت، که تنهایی عجب یار ...95شمارهٔ ۱۹۴: آنکه هرلحظه نمرد از غم رویت، چون ...96شمارهٔ ۱۹۵: آید چو مرگ هستی پیرو جوان یکیست 97شمارهٔ ۱۹۶: خرام ناز تو، معمار شهر ویرانیست 98شمارهٔ ۱۹۷: در چهره بی شرم، نشانی ز صفا نیست 99شمارهٔ ۱۹۸: فکر سامان جهان، کار من رنجور نیست 100شمارهٔ ۱۹۹: کریم اوست که منت در آب و نانش نیس ...101شمارهٔ ۲۰۰: درد ما از پختگی، زحمت ده هر گوش ن ...102شمارهٔ ۲۰۱: عیش گیتی باد تند پر غباری بیش نیس ...103شمارهٔ ۲۰۲: دمی بشمع کرامت، چو تندی خو نیست 104شمارهٔ ۲۰۳: خاطر بلهوس او چه وفا خواهد داشت 105شمارهٔ ۲۰۴: خوشا سراب که، پا از عدم برون نگذا ...106شمارهٔ ۲۰۵: در طریق بندگی از خویش میباید گذشت 107شمارهٔ ۲۰۶: شب ز دردم، جمله دریا حق گذشت 108شمارهٔ ۲۰۷: خامه از برگشته بختی تا به آن دلبر ...109شمارهٔ ۲۰۸: سوی یار از همه پرداخته میباید رفت 110شمارهٔ ۲۰۹: گریه خونین ترا از ناله های ما گرف ...111شمارهٔ ۲۱۰: مفت آیین سخا را کی توان دامن گرفت ...112شمارهٔ ۲۱۱: در چشم شناسای ره و رسم امانت 113شمارهٔ ۲۱۲: به غیر معنی رنگین، مجو ز ما میراث 114شمارهٔ ۲۱۳: واعظ مکن نصیحت خود صرف ما عبث 115شمارهٔ ۲۱۴: زندگی شد همه نابود، پی بود عبث 116شمارهٔ ۲۱۵: بآب سبزه، به جان تن، بود چه سان م ...117شمارهٔ ۲۱۶: عقل اگر داری مکن هرگز تمنا تخت و ...118شمارهٔ ۲۱۷: رنگ سرخ آدمی را میکند زرد احتیاج 119شمارهٔ ۲۱۸: ای خواجه بخیل که هرگز ندیده است 120شمارهٔ ۲۱۹: دیو خویان راست، باهم روز شب دیوان ...121شمارهٔ ۲۲۰: چندین بزینت بدن ای خودنما مپیچ 122شمارهٔ ۲۲۱: فصل شباب رفت و، نیامد بکار هیچ 123شمارهٔ ۲۲۲: دل واکن هر پیر و جوانست دم صبح 124شمارهٔ ۲۲۳: بشکفان چون غنچه، چشم از خواب در ب ...125شمارهٔ ۲۲۴: نه من نمیروم آن شوخ را ببر گستاخ 126شمارهٔ ۲۲۵: پرید رنگ من، از می چو گشت جانان س ...127شمارهٔ ۲۲۶: نیست از بد گوهران، نرمی کم از دشن ...128شمارهٔ ۲۲۷: سخن تا پخته نبود کی پسند خاص و عا ...129شمارهٔ ۲۲۸: ز گلشن چون براه آن سرو قد لاله رو ...130شمارهٔ ۲۲۹: بدل اندیشه جانانم از شوکت نمی گنج ...131شمارهٔ ۲۳۰: عرق بر خویش چون از تاب آن گلبرگ ت ...132شمارهٔ ۲۳۱: فضای دل خلاص از خار خار غم کجا گر ...133شمارهٔ ۲۳۲: بکش تیغ ای ستمگر تا جهانی جان بکف ...134شمارهٔ ۲۳۳: ز پرگویی زبان کس را وبال دین و جا ...135شمارهٔ ۲۳۴: آزاده بهمراهی کس بند نگردد 136شمارهٔ ۲۳۵: ز یاران رنجش هم، مانع دیدار میگرد ...137شمارهٔ ۲۳۶: چگونه سوی تن از شرم باز میگردد 138شمارهٔ ۲۳۷: زبان حال عاشق، آن زمان غماز میگرد ...139شمارهٔ ۲۳۸: کی از اسباب نیکی بدگهر فرخنده میگ ...140شمارهٔ ۲۳۹: چشم دل منعم سیر، ز اسباب نمیگردد 141شمارهٔ ۲۴۰: دل منعم، ملول از گفتگوی زر نمیگرد ...142شمارهٔ ۲۴۱: میان خلق، با خلق آشنا کامل نمیگرد ...143شمارهٔ ۲۴۲: کدام روز آن، نگار بدخو، بجنگ دلها ...144شمارهٔ ۲۴۳: هرکس به سخا زنده بود، مرگ ندارد 145شمارهٔ ۲۴۴: چون بهله بصید دلم آن مست برآرد 146شمارهٔ ۲۴۵: بسرمه نرگس او الفت دگر دارد 147شمارهٔ ۲۴۶: گرچه درد دل ما شرح و بیانی دارد 148شمارهٔ ۲۴۷: تاب رخش، ماه و آفتاب ندارد 149شمارهٔ ۲۴۸: فضای خاطرم از غم از آن غبار ندارد 150شمارهٔ ۲۴۹: آغاز محبت دگر انجام ندارد 151شمارهٔ ۲۵۰: بگو به شرم، ز چشمم ترا نگاه ندارد 152شمارهٔ ۲۵۱: جهان خاک کرم خیزی ندارد 153شمارهٔ ۲۵۲: بی غم عالم، دمی بر اهل دولت نگذرد 154شمارهٔ ۲۵۳: زما بخشم جهان دو رنگ میگذرد 155شمارهٔ ۲۵۴: نتوانست ز بس ضعف بدندان جا کرد 156شمارهٔ ۲۵۵: آتش حسنش، کمان عشق را طیار کرد 157شمارهٔ ۲۵۶: چشم شوخم در رخ او خیرگی بسیار کرد 158شمارهٔ ۲۵۷: زهر مرگ دوستان در مغزم از بس کار ...159شمارهٔ ۲۵۸: ای که زینت طلبی جسم ترا لاغر کرد 160شمارهٔ ۲۵۹: صرصر آهم چراغ روز را خاموش کرد 161شمارهٔ ۲۶۰: گلی تو، گل! نظر اما نمیتوانم کرد 162شمارهٔ ۲۶۱: حبذا زور جنون، مغلوب زنجیرم نکرد 163شمارهٔ ۲۶۲: پیری در خواهش بدل ریش برآورد 164شمارهٔ ۲۶۳: نخل امیدت ببار آه سحر میآورد 165شمارهٔ ۲۶۴: بی نیازی ساقی از مینا برون میآورد 166شمارهٔ ۲۶۵: در هر سخن، سخنور صد تاب میخورد 167شمارهٔ ۲۶۶: میان عشق و ننگ و نام، الفت در نمی ...168شمارهٔ ۲۶۷: بدرویشان فسون جاه و دولت در نمیگی ...169شمارهٔ ۲۶۸: میرود فکر جهانم، که ز کار اندازد 170شمارهٔ ۲۶۹: چو حرف دانه خالش، قلم مذکور میساز ...171شمارهٔ ۲۷۰: مرا ذکر تو با این کهنگی ها تازه م ...172شمارهٔ ۲۷۱: نه کوه آن سرین تنها برآن موی کمر ...173شمارهٔ ۲۷۲: با دل خسته، چو بیرحمی او بستیزد 174شمارهٔ ۲۷۳: دشمن چو ریزشی دید، زو شور و شر نخ ...175شمارهٔ ۲۷۴: دلخوردنی ز مال، به اهل غنا رسد 176شمارهٔ ۲۷۵: مرد از راه شکست خود بعزت میرسد 177شمارهٔ ۲۷۶: از جگر خوناب اشکم خوش به سامان می ...178شمارهٔ ۲۷۷: به جبهه چین ز غم روزیت خطا باشد 179شمارهٔ ۲۷۸: ز بی برگان دل روشن ضمیران باصفا ب ...180شمارهٔ ۲۷۹: ز دستبرد حوادث گرت خبر باشد 181شمارهٔ ۲۸۰: بشوق آن گل عارض، مرا با خار خوش ب ...182شمارهٔ ۲۸۱: نه جوهر کسب ملک و مال اسباب جهان ...183شمارهٔ ۲۸۲: پردگی نیست عطا، گر همه پنهان باشد 184شمارهٔ ۲۸۳: الهی تا جهان باشد، شه ما کامران ب ...185شمارهٔ ۲۸۴: همین توقعم از تنگ آن دهن باشد 186شمارهٔ ۲۸۵: ز پیری، چون مرا قد همچو شمع سرنگو ...187شمارهٔ ۲۸۶: بریدن از جهان، سرمایه ارزندگی باش ...188شمارهٔ ۲۸۷: ما را ز آشنایان، غیر از جفا نباشد 189شمارهٔ ۲۸۸: آن را که به دل هیچ به جز یار نباش ...190شمارهٔ ۲۸۹: شوری اگر بسر هست، دستار گو نباشد 191شمارهٔ ۲۹۰: با دست او چو رنگ حنا دستیار شد 192شمارهٔ ۲۹۱: گره در ابروان، از گرمی خویش چو اخ ...193شمارهٔ ۲۹۲: صحرا ز باد دستی آهم فقیر شد 194شمارهٔ ۲۹۳: همچنان کز آب سرو بوستان قد میکشد 195شمارهٔ ۲۹۴: زحمت ایام، راحتجو فزونتر میکشد 196شمارهٔ ۲۹۵: پیری آمد بر تنم هر موی خنجر میکشد 197شمارهٔ ۲۹۶: سراپای وجودم، بسکه گم در عشق جانا ...198شمارهٔ ۲۹۷: بخود دم تا فرو بردم، سخن شد 199شمارهٔ ۲۹۸: آنکه خود را سبب هستی ما میداند 200شمارهٔ ۲۹۹: مرا از نعمت دیدار، دل سیری نمیدان ...201شمارهٔ ۳۰۰: بسکه کاهیدم ز غم، با خرده جان تن ...202شمارهٔ ۳۰۱: یار در نکته سرایی نه ز کس میماند 203شمارهٔ ۳۰۲: آنانکه از شراب تو مدهوش گشته اند 204شمارهٔ ۳۰۳: هر گه آن مه، رخ بنماید از پی دفع ...205شمارهٔ ۳۰۴: تن بمحنت ده، اگر خواهی که گردی سر ...206شمارهٔ ۳۰۵: با همه زشتی، بدام عشق خویشی پای ب ...207شمارهٔ ۳۰۶: می پرستان چهره ها از تاب می افروخ ...208شمارهٔ ۳۰۷: اهل دنیا، بسکه در دل حسرت زر داشت ...209شمارهٔ ۳۰۸: حرفی اگر بعاشق بیتاب میزند 210شمارهٔ ۳۰۹: عارف اگر چه بیغم دل دم نمیزند 211شمارهٔ ۳۱۰: این حریفان که گهی زاهد و گه اوباش ...212شمارهٔ ۳۱۱: فرداست اینکه زمره شاهنشهان کشند 213شمارهٔ ۳۱۲: یاران ز خودستایی، پیوسته در خروشن ...214شمارهٔ ۳۱۳: ز بس نگار من از خویش هم حجاب کند 215شمارهٔ ۳۱۴: حلقه بر هر دری این زمزمه را ساز ک ...216شمارهٔ ۳۱۵: چون به محفل رخ فرو زد، رنگ صهبا ب ...217شمارهٔ ۳۱۶: از سعی تیشه، چون دل فرهاد نشکند؟218شمارهٔ ۳۱۷: تند خویی مرد را بیقدر در عالم کند 219شمارهٔ ۳۱۸: نوبهار آمد، خردگو فکر زنجیرم کند 220شمارهٔ ۳۱۹: غنچه سالی خون خورد، تا چهره یی گل ...221شمارهٔ ۳۲۰: آشنایی بتو عیب است که بیگانه کند!222شمارهٔ ۳۲۱: هست سالک با خدا، گر کار دنیا میکن ...223شمارهٔ ۳۲۲: گفت و گوی آن دهن، اندیشه بیجا میک ...224شمارهٔ ۳۲۳: فارغ از خود هر که میگردد، فراغت م ...225شمارهٔ ۳۲۴: زآن چشم، دل به یک دو نظر صلح میکن ...226شمارهٔ ۳۲۵: امروز کس کجا ز سخن یاد میکند؟227شمارهٔ ۳۲۶: کی دگر دیوانه ما با قبا سر میکند؟228شمارهٔ ۳۲۷: میشود جان تازه، چون دوری ازین تن ...229شمارهٔ ۳۲۸: پیش تو شکوه عزم تظلم نمیکند 230شمارهٔ ۳۲۹: در زبان خبطی سخن را از بها می افگ ...231شمارهٔ ۳۳۰: خوبان بغازه چون رخ خود لاله گون ک ...232شمارهٔ ۳۳۱: نیست دندان آنکه پیران از دهان می ...233شمارهٔ ۳۳۲: دردمندان، بسکه رم از خودنمایی میک ...234شمارهٔ ۳۳۳: گردید حرص افزون، آن را که مال افز ...235شمارهٔ ۳۳۴: سخن سیم و زر و خانه و اسباب بود 236شمارهٔ ۳۳۵: مهر و کین از بهر حق، در خلق عالم ...237شمارهٔ ۳۳۶: بر ما سخن سرد عزیزان نه گران بود 238شمارهٔ ۳۳۷: آنچه از آه ستمکش، بستم کیش رود 239شمارهٔ ۳۳۸: همچنان کز خطش آن خال نهان پیدا شو ...240شمارهٔ ۳۳۹: کی دلت خوشحال با اندیشه دنیا شود؟ ...241شمارهٔ ۳۴۰: تا نسازی با جفا، کی مشکلت آسان شو ...242شمارهٔ ۳۴۱: قد چون خمید، جمله حواست زبون شود 243شمارهٔ ۳۴۲: چو شرح حال شهیدان او رساله شود 244شمارهٔ ۳۴۳: بدگهر، نیک بدینار و بدرهم نشود 245شمارهٔ ۳۴۴: رویش چو آتشین ز می ناب میشود 246شمارهٔ ۳۴۵: چون بلند افتاد همت، تخت عزت میشود 247شمارهٔ ۳۴۶: از ضعیفی، ناله ام حاجت رواتر میشو ...248شمارهٔ ۳۴۷: گر چنین بر ما کمان ناز پرکش میشود 249شمارهٔ ۳۴۸: ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل میش ...250شمارهٔ ۳۴۹: سنبل از تاب خم موی تو، درهم میشود 251شمارهٔ ۳۵۰: با صبوری کارهای مشکل آسان میشود 252شمارهٔ ۳۵۱: ای که پرچین جبهه ات، از حرف مردن ...253شمارهٔ ۳۵۲: کارها در آب و خاک فقر وارون میشود 254شمارهٔ ۳۵۳: تنها ز لفظ، شعر تو دلبر نمیشود 255شمارهٔ ۳۵۴: از چشم تنگ مردم، چشمم عصا نخواهد 256شمارهٔ ۳۵۵: عشق او جان خسته میخواهد 257شمارهٔ ۳۵۶: عجب دانم، از زخم بسمل برآید!258شمارهٔ ۳۵۷: ز عکست آینه، چون آب در خروش آید 259شمارهٔ ۳۵۸: ز خوی تند، همان تندخو بجان آید 260شمارهٔ ۳۵۹: خرد بگیر سر خود، که یار میآید 261شمارهٔ ۳۶۰: ره مقصود طی کردن، نه از تقصیر میآ ...262شمارهٔ ۳۶۱: خیر باشد، نگهش سخت بتک میآید 263شمارهٔ ۳۶۲: دوستان، مژده که ماه رمضان میآید 264شمارهٔ ۳۶۳: فریب عام، از هر رند بازاری نمی آی ...265شمارهٔ ۳۶۴: غم او ساخت دلم تنگ و، هم او بگشای ...266شمارهٔ ۳۶۵: تن نزار من، از چاکهای جامه نماید 267شمارهٔ ۳۶۶: هرگز بجهان کار کجان راست نیاید 268شمارهٔ ۳۶۷: عهد شباب بگذشت، وقت شتاب گردید 269شمارهٔ ۳۶۸: تا هوای سرمه گشتن ز استخوانم سر ک ...270شمارهٔ ۳۶۹: درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!271شمارهٔ ۳۷۰: جز حرف زر و سیم، دلت هیچ نگوید 272شمارهٔ ۳۷۱: از حرص گشته کام جهان پیش ما لذیذ 273شمارهٔ ۳۷۲: گر بود در پیش مهمان، نعمت الوان ل ...274شمارهٔ ۳۷۳: دل که باشد نشیمن غم یار 275شمارهٔ ۳۷۴: با چنان وحشت ز شوق رحمت آمرزگار 276شمارهٔ ۳۷۵: گزندگیست، چو خاری که خفت آرد بار 277شمارهٔ ۳۷۶: گوشه گیران را بره درگه سلطان چه ک ...278شمارهٔ ۳۷۷: گر نپرسد حالم آن نامهربان غمخوار ...279شمارهٔ ۳۷۸: روشن همیشه شمع دل از سوز آه دار 280شمارهٔ ۳۷۹: در چشم عقل هرکه بود سر حساب تر 281شمارهٔ ۳۸۰: میکند لطفی، ز بیرحمی بسی خونخوار ...282شمارهٔ ۳۸۱: مرا گلگشت معنی باشد از سیر چمن خو ...283شمارهٔ ۳۸۲: خلق می بینند فیض از تنگدستان بیشت ...284شمارهٔ ۳۸۳: میشود زین بندگیها، شرمساری بیشتر 285شمارهٔ ۳۸۴: مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر 286شمارهٔ ۳۸۵: کشد کلفت ز دنیا کم، بود هرکس بتمک ...287شمارهٔ ۳۸۶: کند پند ملایم در گرانجانان اثر به ...288شمارهٔ ۳۸۷: الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بن ...289شمارهٔ ۳۸۸: منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟290شمارهٔ ۳۸۹: به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر 291شمارهٔ ۳۹۰: کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر 292شمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یا ...293شمارهٔ ۳۹۲: پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا ...294شمارهٔ ۳۹۳: چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقید ...295شمارهٔ ۳۹۴: گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اول ...296شمارهٔ ۳۹۵: غنچه سان این همه بر خویش مبال از ...297شمارهٔ ۳۹۶: قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا ...298شمارهٔ ۳۹۷: گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با ک ...299شمارهٔ ۳۹۸: بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز 300شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 301شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...302شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...303شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...304شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...305شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 306شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 307شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 308شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 309شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 310شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 311شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...312شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...313شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 314شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 315شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 316شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...317شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...318شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 319شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 320شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...321شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 322شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...323شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 324شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 325شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...326شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 327شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 328شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...329شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...330شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...331شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 332شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...333شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 334شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...335شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...336شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 337شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 338شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 339شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...340شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...341شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 342شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...343شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 344شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...345شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 346شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 347شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...348شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 349شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...350شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!351شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...352شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 353شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 354شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 355شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 356شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...357شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 358شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 359شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...360شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...361شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...362شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 363شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 364شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...365شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 366شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 367شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 368شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...369شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 370شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...371شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 372شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...373شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...374شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...375شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...376شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!377شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...378شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...379شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...380شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 381شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 382شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...383شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 384شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 385شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 386شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...387شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 388شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...389شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 390شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 391شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...392شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 393شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 394شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...395شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 396شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...397شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...398شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...399شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 400شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...401شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...402شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 403شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 404شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 405شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 406شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 407شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 408شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...409شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 410شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 411شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...412شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...413شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 414شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 415شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 416شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...417شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...418شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟419شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...420شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...421شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 422شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...423شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 424شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 425شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 426شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 427شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...428شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...429شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...430شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 431شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...432شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 433شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...434شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...435شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...436شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...437شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟438شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...439شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...440شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...441شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 442شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 443شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 444شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...445شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 446شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 447شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 448شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...449شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...450شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...451شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 452شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 453شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...454شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...455شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 456شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 457شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 458شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...459شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 460شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 461شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 462شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...463شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 464شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 465شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...466شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 467شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 468شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...469شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 470شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...471شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 472شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 473شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 474شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 475شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...476شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...477شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...478شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...479شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 480شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 481شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 482شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...483شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...484شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...485شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...486شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...487شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 488شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...489شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 490شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...491شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 492شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...493شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 494شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟495شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...496شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...497شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...498شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 499شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...500شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...501شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 502شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 503شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 504شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...505شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...506شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:507شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 508شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 509شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...510شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...511شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...512شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 513شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 514شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 515شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 516شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 517شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...518شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!519شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...520شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 521شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...522شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟523شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...524شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...525شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...526شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 527شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...528شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 529شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 530شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 531شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...532شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...533شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...534شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...535شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...536شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ