کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل چسان پنهان کند در سینه آه خویش را
    دانه چون بر خویشتن دزدد گیاه خویش را
    بسکه شب کردم چو صیقل با قد خم اضطراب
    ساختم آیینه سنگ تکیه گاه خویش را
    در بزرگی باید افگندن ز سر تاج غرور
    میوه در بالیدن اندازد کلاه خویش را
    تهمت رحمی بخود مگذار و خون من بریز
    میتوان با خون من شستن گناه خویش را
    جاده نتواند بگرد جلوه شوقم رسید
    زین سبب گم میکنم هر لحظه راه خویش را
    بسکه شب دادم ز غم خاکستر دل را بباد
    از نفس آیینه کردم صبحگاه خویش را
    بسکه باشد دل صلاح اندیش و من اظهار دوست
    می کشم از دست دل طومار آه خویش را
    روسیه گردد ز خورشید و، کند واعظ سفید
    ز آفتاب لطف حق روی سیاه خویش را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha