کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بهار است و از اشکم گل به دامن میکند صحرا
    ز جوش لاله یا خون گریه بر من میکند صحرا
    نیفتد تا براه عاقلی از بیخودی مجنون
    به هر سو آتشی از لاله روشن میکند صحرا
    لباس بی لباسی برقد دیوانه میدوزد
    که از جو رشته و از خار سوزن میکند صحرا
    ز یک روزن که باشد در سرا روشن شود محفل
    سراسر این جهان را بر تو روزن می کند صحرا
    مخور غم خرمیها هست از پی تیره روزی را
    چراغ گل زدود ابر روشن میکند صحرا
    نه خاراست آنکه در پا میخلد هرگام مجنون را
    زدل خار غمش بیرون بسوزن میکند صحرا
    ازین بی آبرو مردم رمیدن زنده ام دارد
    کند با ماهیان بحر آنچه بامن میکند صحرا
    چرا مجنون نگردد روز و شب بر گرد او واعظ
    غبارش پاک از خاطر به دامن می کند صحرا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha