کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دیدن روی تو را محرم نباشد چشم ما

    دیده از جان ساخت باید دیدن روی ترا

    از رخ و روی تو رنگی تابناک آمد بچشم

    وز سر زلف تو بویی سر بمهر آمد بما

    گر بیاد روی گلرنگ تو درخاکم نهند

    تا بحشر از تربت من لاله گون روید گیا

    نان لطف ای شاه در زنبیل فقرم ار نهی

    همچو من درویش شد چون تو توانگر را گدا

    گوهر عشقت که جان بی دلانش معدنست

    قلب ما را آنچنان آمد که مس را کیمیا

    از هوای تو هرآنکس را که در دل ذره ییست

    روز و شب گو همچو ذره چرخ می زن درهوا

    از صف مردان راه عشق تو هر دم کند

    دفع تیر حادثه همچون سپر تیغ قضا

    عشقت از شیطان کند انسان واز انسان ملک

    آدمی از پشم قالی سازد از نی بوریا

    بر سر کویت چو عاشق پای دار دامن کشد

    دست او اورا چنان باشد که موسی را عصا

    جای عاشق در دو عالم هیچ کس نارد بدست

    کندران عالم که پای اوست آنجا نیست جا

    همچو عاشق را توجه در دو عالم سوی تست

    رو بدرگاه سلیمان کرد هدهد از سبا

    سیف فرغانی برین در عذر گو حاجت بخواه

    نزد او هم عذر مقبولست وهم حاجت روا

    با بت اندر کعبه نتوان رفت وبا سگ در حرم

    بر در جانان اگر از خویشتن رفتی بیا

    سیف فرغانی چو غایب گردد از درگاه تو

    ذره را با مهر کی باشد دگر بار التقا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha