کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اندرین شهر دلم سرو روانی دارد

    که ز شکر سخن از پسته دهانی دارد

    چون خرامد نکند هیچ نظر از چپ و راست

    نیست آگه که بهر سو نگرانی دارد

    گر بشب خواب کند زنده نباشد آن کس

    کندر آغوش چنان سرو روانی دارد

    گرچه در دست من از ملک جهان چیزی نیست

    دلبری هست که از حسن جهانی دارد

    تو میانش نتوانی که ببینی لیکن

    کمرش با تو بگوید که میانی دارد

    دلبرا زآن توام نیست بدعوی حاجت

    عاشق روی تو بر چهره نشانی دارد

    مرده اند این همه مردم که توشان می بینی

    زنده آنست که او همچو تو جانی دارد

    چون ببازار هوس دست بسودایی برد

    بنده گر سود کند هیچ زیانی دارد

    گفته ای اسب طلب در پی من تیز مران

    با کسی گوی که در دست عنانی دارد

    خلق شاید که ترا خسرو خوبان گویند

    زآنکه فرهاد تو شیرین سخنانی دارد

    سیف فرغانی کام تو که آلود بزهر

    آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha