کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوبان رعیت اند وتویی پادشاهشان

    ایشان همه ستاره و روی تو ماهشان

    بی آفتاب روی تو همرنگ شب بود

    روز سپید خلق ز چشم سیاهشان

    ایشان بتیر غمزه صف عقل بشکنند

    اکنون که گشت روی تو پشت سپاهشان

    بالای این چه مرتبه باشد دگر که هست

    خورشید و ماه جمع بزیر کلاهشان

    یوسف رخند و هر که چو یعقوب مستمند

    پوشیده چشم نیست درافتد بچاهشان

    در دعوی هوای تو عشاق صادقند

    زیرا که هست شاهد رویت گواهشان

    جان باختند با تو که بر نطع دلبری

    خوبان پیاده اند ورخ تست شاهشان

    خال تو دیده اند و بزلف تو داده دل

    آن دانه در فگند درین دامگاهشان

    عشاق سوی کوی تو ره می نیافتند

    روی تو شعله یی زد و بنمود راهشان

    فردا که خلق را بعملها جزا دهند

    حیران شوند و کس نبود عذر خواهشان

    گر هست عاشقان ترا صد چو سیف جرم

    ایزد بروی خوب تو بخشد گناهشان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha