کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای جهان ازتو مزین چو بهشت از حوری

    همه عالم ظلماتست وتو در وی نوری

    گر ببیند رخ خوب تو بماند خیره

    درگل عارض تو نرگس چشم حوری

    دل در اوصاف تو گر چند که دوراندیشست

    همچو اندیشه ترا کی بود از دل دوری

    دل کس جمع نماند چو پریشان گردد

    زلف چون سنبل تو بر بدن کافوری

    بیم آنست که در عهد تو گم نام شود

    مه نام آور و خورشید بدان مشهوری

    وقت ما خوش نشود جز بسماع نامت

    ورچه در مجلس ما زهره بود طنبوری

    لب شیرین تو خواهم که دهان خوش کند

    مگسان شکرت را عسل زنبوری

    وصل تو عافیتست و من بیمار از هجر

    دورم از صحت چون عافیت از رنجوری

    سیف فرغانی ناگاه درآید ز درت

    سگ چو دریافت گشاده نخوهد دستوری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha