کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گرخوش کند لب تو دهانم ببوسه یی

    خرم شود زلعل تو جانم ببوسه یی

    خواهم زجور تو گله کردن بپادشاه

    گر عاقلی بگیر دهانم ببوسه یی

    درحسرت کنار تو جانم بلب رسید

    زین ورطه لطف کن برهانم ببوسه یی

    ای جان مکن گرانی ویکبار بر لب آی

    باشد که من ترا برسانم ببوسه یی

    گفتم که جان من بستان بوسه یی بده

    گفتی هزار جان نستانم ببوسه یی

    گرآن لب و دهان که تو داری مرا بود

    ملک دو کون را بستانم ببوسه یی

    دیدی که من زبان شکایت خوهم گشاد

    کردی فسون و بست زبانم ببوسه یی

    زنده کنند مرده بآب دهان من

    گربا تو کام خویش برانم ببوسه یی

    یکبار دیگرم بکنار و لبت رسان

    ای برده حاصل دو جهانم ببوسه یی

    گویی لب من ازشکر و قند خوشترست

    من لذت لب تو چه دانم ببوسه یی

    درکار عشق جان و دلی داشتم چوسیف

    اینم بعشوه یی شد وآنم ببوسه یی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha