کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای (که) تو جان جهانی و جهان جانی

    گر بجان و بجهانت بخرند ارزانی

    عشق تو مژده ور جان بحیات ابدی

    وصل تو لذت باقی ز جهان فانی

    خوب رویان جهان کسب جمال از تو کنند

    آفتاب ار نبود مه نشود نورانی

    زآسمان گر بزمین در نگری چون خورشید

    غیر مه هیچ نباشد که بدو می مانی

    ماه در معرض روی تو برآید چه عجب

    شب روان را چو عسس سخت بود پیشانی

    ظاهر آنست که در باغ جمال کس نیست

    خوبتر زین گل حسنی که تواش بستانی

    از سلاطین جهان همت من دارد عار

    گر تو یک روز گدای در خویشم خوانی

    شرمسارست توانگر ز زرافشانی خود

    چون گدای تو کند دست بجان افشانی

    از چنین داد و ستد سود چه باشد چو بمن

    ندهی بوسه، وگر من بدهم نستانی

    خسته تیغ غمت را ببلا بیم مکن

    کشته را چند بشمشیر همی ترسانی

    سیف فرغانی از عشق بپرهیز و منه

    پا در آن کار که بیرون شد از آن نتوانی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha