کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی

    آرزوی مه و خور با رخ تو همرنگی

    شرح دل کرد چنان عشق که نتواند اگر؟

    پای بیرون نهد از دایره دل تنگی

    حبشی زلفی و از بندگی عارض تو

    داغ دارست رخ ماه چو روی زنگی

    هر که در دور تو بی عشق برآمد نامش

    گر بدین عار رضا داد زهی بی ننگی

    کاه برگی که بباد تو ز جا برخیزد

    جای آنست که با کوه کند همسنگی

    بسوی خاک درت زآن نتوان رفت سبک

    که زمین بر سر راهست کلوخی سنگی

    با تن خویش ببی کاری اگر کردی صلح

    ای دل شیفته با دولت خود در جنگی

    قطع آن راه کند مرد بپای همت

    سخن از ترک سرت گفتم از آن می لنگی

    سیف فرغانی پا بر سر خود نه در راه

    زآنکه این راه دو گامست و تو صد فرسنگی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha