کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عاشقم بر تو و بر صورت جان پرور تو

    من ازین معنی کردم دل و جان در سر تو

    همچو بازان نخورم گوشت ز دست شاهان

    استخوان می طلبم همچو سگان از در تو

    ای علم کرده ز خورشید سپاه حسنت

    مه استاره حشم یک نفر از لشکر تو

    دل اشکسته که چون پسته گشادست دهان

    قوت جان می طلبد از لب چون شکر تو

    تا بمعنی نظرم بر خط و رویت افتاد

    عاشقم بر قلم قدرت صورت گر تو

    گردنم کز پی پای تو کشد بار سری

    طوق دارد ببقای ابد از خنجر تو

    پرده بردار که از پشت زمین هر ذره

    آفتابی شود از روی ضیاگستر تو

    بر ز آغوش و بر تو بخورم گر یکشب

    بخت بیدار بخواباندم اندر بر تو

    ترک خرگاه جهانی و برآرد شب و روز

    مه و خورشید سر از خیمه چون چادر تو

    حسن کو جلوه خود میکند اندر مه و خور

    هر نفس صورت او جان خوهد از پیکر تو

    گر بدانم که دلت را بسماعست نشاط

    از رگ جان کنم ابریشم خنیاگر تو

    سیف فرغانی پندار که شعر تو زرست

    گر ببازار رود هیچ نیارد زر تو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha