کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو نیست غیر تو کس آفتاب با سایه

    تو سایه بر سر من افگن ای هما سایه

    دلم بوصل طمع کرد گفتم اینت محال

    که جمع می نشود آفتاب با سایه

    میان روی تو و آفتاب تابان هست

    همان تفاوت کز آفتاب تا سایه

    مرا بسایه تو حاجتست واین دولت

    خوهم ولی نبود آفتاب را سایه

    بتو پناه برم ازهمه که بر سر خاک

    درخت وار نمی افگند گیا سایه

    توانگری وجمال ترا چه نقصانست

    بلطف اگر فگنی برچو من گدا سایه

    از آسمان برکت جذب کرد روی زمین

    چو بر وی افتاد از عدل پادشا سایه

    تو پادشاهی وهمچون گدا نیندازد

    سگ فقیر تو بر نان اغنیا سایه

    فقیر تو نکند اعتماد بر جزتو

    چو آدمی نزند تکیه بر عصا سایه

    شراب عشق تو درما چنان اثر کردست

    که مستی آرد زیر درخت ما سایه

    بسوی خرگه جانان گریزم ای گردون

    که نیست بهر امان خیمه ترا سایه

    قتیل تیغ فنا جامه بقا پوشد

    چو بر وی افتد ازآن سرو در قبا سایه

    چو عشق در دلم آمد زمن نماند اثر

    چو دید طلعت خورشید شد زجا سایه

    نرنجد ار بزنی تیغ بر سر عاشق

    ننالد ارچه چوخاکست زیر پا سایه

    ثنای او نتوان گفت سیف فرغانی

    چگونه گوید خورشید را ثنا سایه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha