کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مرا گفت دل چون چنین یار داری

    چوبلبل همی گو که گلزار داری

    نه در ملک من چون تویی دوست دارم

    نه درحسن تو چون خودی یار داری

    چوچشم تو بینم بروی تو گویم

    که ای ماه چونی زبیمار داری

    منم بی تو دل تنگ وبر تو بیک جو(؟)

    که از من ملالت بخروار داری

    زگلزار وصلت کرا رنگ باشد

    که چندین رقیبان چون خار داری

    من و نیم جانی و وصلت چه گویی

    توانگرتر ازمن خریدار داری؟

    مرا ازپی روز وصل خود ای مه

    همه شب چو استاره بیدار داری

    بمن کی رسد نوبت وصلت آخر

    که چون من هزاران طلب کار داری

    ترا چون زمن بهتری فخر نبود

    چگویم گراز چون منی عار داری

    اگر چه چو لیلی عزیزی نشاید

    که مجنون خود را چنین خوار داری

    کمین عاشقت سیف فرغانی وتو

    ازو کمتر امروز بسیار داری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha