کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زهی صیت حسن تو عالم گرفته

    زبار غمت پشت جان خم گرفته

    بپروانه شعله شمع رویت

    چو خورشید اطراف عالم گرفته

    زانفاس عیسی عشق تو هر دم

    دل مرده روحی چو مریم گرفته

    دل خسته من ز نیش غم تو

    جراحت بخود همچو مرهم گرفته

    به شمشیر غم عشق نامهربانت

    مرا ریخته خون و ماتم گرفته

    زسوز دل بنده و آب چشمش

    ثریا حرارت ثری نم گرفته

    هم از فضله روی شوی جمالت

    صبا روی گل را بشبنم گرفته

    چو پوشیده جان جامه قالب آن دم

    غم تو گریبان آدم گرفته

    بیک چنگل جذبه شهباز عشقت

    بسی مرغ چون پورادهم گرفته

    ز روز و ز شب گرمدد بازگیری

    مه وخور شود هر دو با هم گرفته

    عجب نبود ارتا قیامت بماند

    افق را دهان صبح را دم گرفته

    بشادی دل سیف فرغانی ای جان

    بتو داده جان در عوض غم گرفته

    سکندر ممالک بلشکر گشوده

    سلیمان ولایت بخاتم گرفته

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha