کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بگشادی رو که رنگی بستست بر رخ تو

    حسن آنچنانکه خود را گل بر بهار بسته

    خسرو بقصد جانم آهنگ کرده ومن

    امید در تو شیرین فرهاد وار بسته

    من چون گدا که نانم از تست حاصل و تو

    سگ را گشاده وآنگه در استوار بسته

    گر در دهانم آید جز ذکر تو حدیثی

    گردد زبان نطقم بی اختیار بسته

    ای لطف حق زخوبی صد در گشاده بر تو

    بر سیف در چه داری در روز بار بسته

    اکنون که شد دل من در عشق یار بسته

    یارب در وصالش برمن مدار بسته

    تا صید او شدستم زنجیر می درانم

    همچون سگی که باشد وقت شکار بسته

    بگشاد دی بپیشم آن زلف چون رسن را

    من تنگدل بماندم زآن دم چو بار بسته

    وامروز بهر کشتن بربست هر دودستم

    دیدم بروز ماتم دست نگار بسته

    زآن ساعتی که عاشق بویی شنوده از تو

    ای ازرخ تو رنگی گل برعذار بسته

    پیوند نسبت خود از غیر تو بریده

    تا بر تو خویشتن را برگل چو خار بسته

    بیهوده گوی داند همچون درآیم آنکس

    کو اشتری ندارد با این قطار بسته

    تا تو بحسن خود را بازار تیز کردی

    شد آفتاب ومه رادکان کار بسته

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha