کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای جمال تو رشک حورالعین

    روح را کوی تست خلد برین

    تا پدید آمد آفتاب رخت

    شرمسارست آسمان ز زمین

    گرچه زلف تو داده یاری کفر

    روی خوب تو کرده پشتی دین

    وصل ما خود کی اتفاق افتد

    تو توانگر بحسن و من مسکین

    دور خوبی چو روزگار گلست

    تکیه بر نیکویی مکن چندین

    در فراقت همی کنم بسخن

    این دل بی قرار را تسکین

    همچو خسرو که کرد روزی چند

    بشکر دفع غصه شیرین

    گر بگریم من از فراقت زار

    ور بنالم من از جفات حزین

    دل تهی می کنم ز غصه تو

    هست اشکم بهانه یی رنگین

    عاشق تو بخلق دل ندهد

    میل نکند ملک بعجل سمین

    چند گویی که هست جان و دلم

    از جفای رقیب او غمگین

    سر جور شکر فروشت نیست

    ای مگس خیز و با شکر منشین

    عشق در جان سیف فرغانیست

    چون در اجزای خاک ماء معین

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha