به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سیف فرغانی

سیف فرغانیغزلیاتشمارهٔ ۴۴۶: ای دل ای دل مهرآن مه ورز وایمان تازه کن

1140عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای دل ای دل مهرآن مه ورز وایمان تازه کن

سر بنه در پای جانان عهد وپیمان تازه کن

عالم غیبت شهادت میشود از روی دوست

کهنه شد چون کفر دینت خیز وایمان تازه کن

خاک پایش گر نیابی رو زگرد دامنش

پاره یی برگیر ومشک اندر گریبان تازه کن

از دهانش گر نشانی می توانی یافتن

در کنارش گیرو لب بر لب نه وجان تازه کن

روی او خندان شود هرگه که توگریان شوی

ای سحاب درفشان گل را بباران تازه کن

ابر گریانی واشکت می روذ بر روی خاک

گوگلی ازآب چشمت روی خندان تازه کن

رسم مردان دادن جانست اندر راه عشق

دست جان افشان تو داری رسم مردان تازه کن

ای شهنشه با رعیت مگذر از آیین عدل

وی توانگر باگدایان رسم احسان تازه کن

پشت اسلامست رویت پرده از رخ برفگن

کفر کافر زایل ودین مسلمان تازه کن

همچو بلبل خامشم اندر زمستان فراق

از نسیم وصل بازم چون گلستان تازه کن

چون دلم بی عشق بینی شمع رویت برفروز

بهر این افسرده آتش در زمستان تازه کن

سیف فرغانی چواو سلطان ملک حسن شد

تو بدین توقیع نو منشور سلطان تازه کن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۴۵: ای شکرلب نظری سوی من مسکین کن 2شمارهٔ ۴۴۶: ای دل ای دل مهرآن مه ورز وایمان ت ...3شمارهٔ ۴۴۷: همه جان و دلست دلبر من 4شمارهٔ ۴۴۸: الا ای بچهره گلستان من 5شمارهٔ ۴۴۹: ای لب لعلت شکرستان من 6شمارهٔ ۴۵۰: ترا اگر چه فراغت بود ز یاری من 7شمارهٔ ۴۵۱: کجایی ای سر کوی تو از جهان بیرون 8شمارهٔ ۴۵۲: ایا چو فصل بهار از رخت جهانرا زین 9شمارهٔ ۴۵۳: ای جمال تو رشک حورالعین 10شمارهٔ ۴۵۴: از تو تا کی حال ما باشد چنین 11شمارهٔ ۴۵۵: برنگ خود نیم زآن رو وزآن مو 12شمارهٔ ۴۵۶: من چو از جان شده ام عاشق آن روی ن ...13شمارهٔ ۴۵۷: مرا کرد بیچاره در کار او 14شمارهٔ ۴۵۸: مرغ دلم صید کرد غمزه چون تیر او 15شمارهٔ ۴۵۹: چو هیچ می نکنی التفات با ما تو 16شمارهٔ ۴۶۰: کسی کو عشق بازد بارخ تو 17شمارهٔ ۴۶۱: عاشقم بر تو و بر صورت جان پرور تو 18شمارهٔ ۴۶۲: ایا گرفته مه وآفتاب نور از تو 19شمارهٔ ۴۶۳: ای فغان بی دلان از چشم شوخ شنگ تو 20شمارهٔ ۴۶۴: خط نورست بر آن تخته پیشانی تو 21شمارهٔ ۴۶۵: ای مشک و عنبر شمه یی از بوی تو 22شمارهٔ ۴۶۶: شرم دارد آفتاب ازروی تو 23شمارهٔ ۴۶۷: ای زمان همچون مکان گشته حجاب روی ...24شمارهٔ ۴۶۸: ای زماه ومهر برده گوی دعوی روی تو 25شمارهٔ ۴۶۹: بیناست چشم جان من از دیدن آن ماه ...26شمارهٔ ۴۷۰: دلا با عشق کن پیمان و می رو 27شمارهٔ ۴۷۱: ای صبا قصه عشاق بر یار بگو 28شمارهٔ ۴۷۲: ای بگرد خرمن تو خوشه چین خورشید و ...29شمارهٔ ۴۷۳: ای که اندر چشم مستت فتنه دارد خوا ...30شمارهٔ ۴۷۴: ای مهر ومه رعیت وروی تو پادشاه 31شمارهٔ ۴۷۵: ای رقعه حسن را رخت شاه 32شمارهٔ ۴۷۶: چه دلبری که رخ تست در گلستان ماه 33شمارهٔ ۴۷۷: ای بزیر زلف تو سایه نشین خورشید و ...34شمارهٔ ۴۷۸: ای لطف تو بسی مرا کار ساخته 35شمارهٔ ۴۷۹: ای زمعنی مر ترا صورت چو جان آراست ...36شمارهٔ ۴۸۰: ای زروی خوب تو پشت زمین آراسته 37شمارهٔ ۴۸۱: بگشادی رو که رنگی بستست بر رخ تو 38شمارهٔ ۴۸۲: ای پسته دهانت نرخ شکر شکسته 39شمارهٔ ۴۸۳: ای همچو من بسی را عشق تو زار کشته 40شمارهٔ ۴۸۴: زهی صیت حسن تو عالم گرفته 41شمارهٔ ۴۸۵: بدیدم بر در یار ایستاده 42شمارهٔ ۴۸۶: مرا زعشق تو باریست بر دل افتاده 43شمارهٔ ۴۸۷: ای در سخن دهانت تنگ شکر گشاده 44شمارهٔ ۴۸۸: ای در لب لعل تو شکر تعبیه کرده 45شمارهٔ ۴۸۹: ایا رخت زگریبان قمر برآورده 46شمارهٔ ۴۹۰: ای ازلب تو مجلس ما پر شکر شده 47شمارهٔ ۴۹۱: نبات خطت گرد لب رسته چیست 48شمارهٔ ۴۹۲: ای خرد با عشق تو تنگ آمده 49شمارهٔ ۴۹۳: تویی از اهل معنی بازمانده 50شمارهٔ ۴۹۴: شکر لبی که مرا جان دهد بهر خنده 51شمارهٔ ۴۹۵: خداوندا نگارم را بمن ده 52شمارهٔ ۴۹۶: تو می روی و مرا نقش تست در دیده 53شمارهٔ ۴۹۷: ای نکو رو مشو از اهل نظر پوشیده 54شمارهٔ ۴۹۸: ای چو جان صورت خود را ز نظر پوشید ...55شمارهٔ ۴۹۹: ای بنور رخ تو روی قمر پوشیده 56شمارهٔ ۵۰۰: ای پیش تو ماه آسمان خیره 57شمارهٔ ۵۰۱: ای دل تنگ مرا از غم تو جان تازه 58شمارهٔ ۵۰۲: تا نمودی روی و دیدم گرد چشمت آن م ...59شمارهٔ ۵۰۳: از پسته تنگ خود آن یار شکر بوسه 60شمارهٔ ۵۰۴: چو کرد زلف تو پیرامن قمر حلقه 61شمارهٔ ۵۰۵: چو نیست غیر تو کس آفتاب با سایه 62شمارهٔ ۵۰۶: ای عشق تو داده روح را می 63شمارهٔ ۵۰۷: بخود نظر کن اگر می خوهی که جان بی ...64شمارهٔ ۵۰۸: تا بعقل ورای خود در راه تو ننهیم ...65شمارهٔ ۵۰۹: ایا خلاصه خوبان کراست درهمه دنیی 66شمارهٔ ۵۱۰: ای توانگر در خود برمن مسکین بگشای 67شمارهٔ ۵۱۱: ای بکویت عاشقان رانور رویت رهنمای 68شمارهٔ ۵۱۲: دوست جز دل نمی پذیرد جای 69شمارهٔ ۵۱۳: ای سازگار با همه با من نساختی 70شمارهٔ ۵۱۴: ای درسر من از لب میگون تو مستی 71شمارهٔ ۵۱۵: ای همه هستی مبر در خود گمان نیستی 72شمارهٔ ۵۱۶: روز و شب از صحبت ما بر حذر بودی ا ...73شمارهٔ ۵۱۷: دلستانا از جهان رسم وفا برداشتی 74شمارهٔ ۵۱۸: ای رفته دور از برما چون نیامدی 75شمارهٔ ۵۱۹: بچشم مست خود آن را که کرده ای نظر ...76شمارهٔ ۵۲۰: ای رخ تو شاه ملک دلبری 77شمارهٔ ۵۲۱: عشق اسلامست و دیگر کافری 78شمارهٔ ۵۲۲: بکرشمه اگر از عاشق خود جان ببری 79شمارهٔ ۵۲۳: ای بلبل جانم (را) از روی تو گلزار ...80شمارهٔ ۵۲۴: ای زآفتاب رویت مه برده شرمساری 81شمارهٔ ۵۲۵: زبار عشق توام طالب سبکساری 82شمارهٔ ۵۲۶: تویی سلطان ملک حسن و چون من صد گد ...83شمارهٔ ۵۲۷: مرا گفت دل چون چنین یار داری 84شمارهٔ ۵۲۸: ای که از سیم خام تن داری 85شمارهٔ ۵۲۹: تویی که عارض رخسار دلستان داری 86شمارهٔ ۵۳۰: از آن شکر که تو در پسته دهان داری 87شمارهٔ ۵۳۱: روی پنهان کن که آرام دل ازمن می ب ...88شمارهٔ ۵۳۲: جانا بیک کرشمه دل و جان همی بری 89شمارهٔ ۵۳۳: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 90شمارهٔ ۵۳۴: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 91شمارهٔ ۵۳۵: ای جهان ازتو مزین چو بهشت از حوری 92شمارهٔ ۵۳۶: اگر چو خسرو و خاقان سزای تاج و سر ...93شمارهٔ ۵۳۷: بهار آمد و گویی که باد نوروزی 94شمارهٔ ۵۳۸: اگر فراق تو زین سان اثر کند روزی 95شمارهٔ ۵۳۹: هم دلبر من با من دلدار شود روزی 96شمارهٔ ۵۴۰: چو شود کز سر جرمم بکرم برخیزی 97شمارهٔ ۵۴۱: هرکس از عشق می زند نفسی 98شمارهٔ ۵۴۲: ای آنکه حسن صورت تو نیست در کسی 99شمارهٔ ۵۴۳: عاشقم زنده دلی را که تو جانش باشی 100شمارهٔ ۵۴۴: ای دوست بی تو ما را اندر جهان چه ...101شمارهٔ ۵۴۵: ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی 102شمارهٔ ۵۴۶: مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی 103شمارهٔ ۵۴۷: ایا بدور تو از مثل تو جهان خالی 104شمارهٔ ۵۴۸: در حضرت تو کآنجاسلطان کند غلامی 105شمارهٔ ۵۴۹: ماه سعادتم را باشد شب تمامی 106شمارهٔ ۵۵۰: دی مرا گفت آن مه ختنی 107شمارهٔ ۵۵۱: ای (که) تو جان جهانی و جهان جانی 108شمارهٔ ۵۵۲: در تن زنده یکی مرده بود زندانی 109شمارهٔ ۵۵۳: کیست درین دور پیر اهل معانی 110شمارهٔ ۵۵۴: ای چون تو نبوده گل در هیچ گلستانی 111شمارهٔ ۵۵۵: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 112شمارهٔ ۵۵۶: تعالی الله چه رویست آن بنزهت چون ...113شمارهٔ ۵۵۷: درتو، زهی صورت تو گنج معانی،114شمارهٔ ۵۵۸: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 115شمارهٔ ۵۵۹: زمهر روی توای سرو ماه پیشانی 116شمارهٔ ۵۶۰: چنین که تو سمری ای پسر بشیرینی 117شمارهٔ ۵۶۱: ای لب لعل ترا بنده بجان شیرینی 118شمارهٔ ۵۶۲: ای گرفته زحدیث تو جهان شیرینی 119شمارهٔ ۵۶۳: بحال خود چو نظر کردم از تو می پرس ...120شمارهٔ ۵۶۴: دی بامداد آن صنم آفتاب روی 121شمارهٔ ۵۶۵: ای نو عروس حسن ترا آفتاب روی 122شمارهٔ ۵۶۶: زاندیشه تو که هست جان در وی 123شمارهٔ ۵۶۷: چو دست و روی بشویی ودر نماز شوی 124شمارهٔ ۵۶۸: نگاری کز رخ چون مه کند بر نیکوان ...125شمارهٔ ۵۶۹: مرا باز اتفاق افتاد عشق سرو بالای ...126شمارهٔ ۵۷۰: اگر خورشید و مه نبود برین گردون م ...127شمارهٔ ۵۷۱: زهی خورشید را داده رخ تو حسن و زی ...128شمارهٔ ۵۷۲: الا ای شمع دل را روشنایی 129شمارهٔ ۵۷۳: ای شده حسن ترا پیشه جهان آرایی 130شمارهٔ ۵۷۴: دل در غم چون تو بی وفایی 131شمارهٔ ۵۷۵: تو قبله دل وجانی چو روی بنمایی 132شمارهٔ ۵۷۶: در گلشن حسن چون تو کس نیست 133شمارهٔ ۵۷۷: ز دلبران همه شهر دل پذیر تویی 134شمارهٔ ۵۷۸: عشق تو دردست و درمانش تویی 135شمارهٔ ۵۷۹: آن روی نگر بدان نکویی 136شمارهٔ ۵۸۰: این اتفاق طرفه بین کندر فتد 137شمارهٔ ۵۸۱: گرخوش کند لب تو دهانم ببوسه یی 138شمارهٔ ۵۸۲: ای جان من ز جوهر عشقت خزینه یی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ