کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آنچه عشقت با دل ما می کند

    موج در اطراف دریا می کند

    آنچه دارم عشق تو از من ببرد

    هرچه بیند ترک یغما می کند

    نقطه خال عدس مقدار تو

    چون عدس تولید سودا می کند

    هر غمی کز عشقت آید در درون

    جان برغبت در دلش جا می کند

    روح را فیض از لب جان بخش تست

    زآن چو عیسی مرده احیا می کند

    من غلامی تو می خواهم چنانک

    بنده آزادی تمنا می کند

    آن سر گیسوی همچون سلسله

    عقل را زنجیر در پا می کند

    من نبودم واله و شوریده لیک

    عشق رویت این تقاضا می کند

    نیست با عاشق جفا آیین دوست

    با من درویش عمدا می کند

    گرچه بر چون من گدایی در ببست

    بر سگان کوی در وا می کند

    در خرامیدن قد چون سرو او

    کار صد دل زیر وبالا می کند

    دل بخوبان دگر از شوق او

    چون مگس آهنگ حلوا می کند

    چون صدف ازآب دریا سیر نیست

    قطره می بیند دهن وا می کند

    وصف رویش سیف فرغانی مدام

    همچو مجنون وصف لیلا می کند

    شد بهار وگل بباغ آورد رخت

    بلبل شوریده غوغا می کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha