کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن توانگر بمعالی که منش درویشم

    کنه وصفش نه چنانست که می اندیشم

    گل من مایه زخاک (سر) کویش دارد

    بگهر محتشمم گرچه بزر درویشم

    من چو در دل ننشاندم به جز او چیزی را

    دوست برخاست وبنشاند بجای خویشم

    هرچه آن دشمن بود چو افگندم پس

    اندرین راه جزآن دوست نیامد پیشم

    تا تونبض من بیمار نگیری ای دوست

    درد من دارو ومرهم نپذیرد ریشم

    من همان روز که روی تو بدیدم گفتم

    کآشنایی تو بیگانه کند با خویشم

    فتنه دی تیز همی رفت کمان زه کرده

    گفت جز ابروی او تیر ندارد کیشم

    از کسانی که درین کوی چو سگ نان خواهند

    کم توان یافت گدایی که من ازوی بیشم

    سیف فرغانی ازین سان که گدا کرد ترا؟

    آن توانگر بمعالی که منش درویشم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha