کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر از ره تو بود خاک را گهر دانم

    وراز کف تو بود زهر را شکر دانم

    کسی که سیر درین ره (کند) اگر شترست

    بسوی کعبه قرب تو راهبر دانم

    ورم بکعبه قرب تو راهبر نبود

    اگر چه قبله بود روی ازو بگردانم

    گرم خبر نکند از مقام ابراهیم

    دلیل را شتر وکعبه را حجر دانم

    بتیغ قهرم اگر عشق تو زند گردن

    نه مست شوقم اگر پای رازسر دانم

    گر آسمان بودم مملکت، سپاه انجم

    بدست عشق شکسته شدن ظفر دانم

    حق ثنای ترا یک زبان ادا نکند

    بصد زبان بستایم ترا اگر دانم

    بسی لطیفه به جز حسن در تو موجودست

    بجز شکوفه چه داری بر شجر دانم(؟)

    بروی حاجت من بسته باد چون دیوار

    بجز در تو اگر من دری دگر دانم

    نماز خدمت تن قصر کردم وگشتم

    مقیم کوی تو، از خود شدن سفر دانم

    بکوی دوست دورنگی روز وشب نبود

    زکوی تو نیم ار شام (و)ار سحر دانم

    میان ماوشما پرده سیف فرغانیست

    اگر چه بی خبرم ازتو این قدر دانم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha