به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سیف فرغانی

سیف فرغانیغزلیاتشمارهٔ ۲۲۲: اگر بخت و اقبال یاری کند

1090عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

اگر بخت و اقبال یاری کند

مرا یار من غمگساری کند

درین کار اگر یار باید مرا

جز او کس نخواهم که یاری کند

چو بر آسمان اسب یابد مسیح

چرا بر زمین خر سواری کند

تو آنی که بی شمع رویت مرا

چراغ فلک خانه تاری کند

گر از رنگ و بوی تو یابد مدد

دی اندر زمستان بهاری کند

ز دست تو ای جان چو آب حیات

شراب اجل خوشگواری کند

ولی بی گل روی تو سیف را

مژه در ره چشم خاری کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۲۱: آه درد مرا دوا که کند 2شمارهٔ ۲۲۲: اگر بخت و اقبال یاری کند 3شمارهٔ ۲۲۳: آنچه عشقت با دل ما می کند 4شمارهٔ ۲۲۴: عاشقان را که دل مرده زعشقت زنده ا ...5شمارهٔ ۲۲۵: ای ماه اختران تو اندر زمین مهند 6شمارهٔ ۲۲۶: دردمندان غم عشق دوا می خواهند 7شمارهٔ ۲۲۷: گر او مراست هرچه بخواهم مرا بود 8شمارهٔ ۲۲۸: غم عشق تو مقبلان را بود 9شمارهٔ ۲۲۹: آن زمانی که ترا عزم سفر خواهدبود 10شمارهٔ ۲۳۰: بتی که بر همه خوبان امیر خواهد بو ...11شمارهٔ ۲۳۱: کسی که همچو تو ازلب شکر فروش بود 12شمارهٔ ۲۳۲: دولت نیافت هر که طلب کار ما نبود 13شمارهٔ ۲۳۳: دل عاشق رهین جان نبود 14شمارهٔ ۲۳۴: بی تو دانی حالم ای جان چون بود 15شمارهٔ ۲۳۵: هرچند لطف عادت آن نازنین بود 16شمارهٔ ۲۳۶: گر جمله شهر صورت و روی نکو بود 17شمارهٔ ۲۳۷: دوشم اسباب عیش نیکو بود 18شمارهٔ ۲۳۸: با رخ خوب تو قمر چه بود 19شمارهٔ ۲۳۹: گل خوش بوی که پار از بر یار آمده ...20شمارهٔ ۲۴۰: مشکلست این که کسی را بکسی دل برود 21شمارهٔ ۲۴۱: ای دل فغان که آن بت چالاک می رود 22شمارهٔ ۲۴۲: رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود 23شمارهٔ ۲۴۳: از نظرت روی ما ماه منور شود 24شمارهٔ ۲۴۴: هرکه او نام تو گوید دم او نور شود 25شمارهٔ ۲۴۵: نام تو گر بر زبان رانم زبانم خوش ...26شمارهٔ ۲۴۶: هردم از عشق تو حال من دگرگون می ش ...27شمارهٔ ۲۴۷: عشق هرجا رو نماید کفرها دین می شو ...28شمارهٔ ۲۴۸: بی تو دل خسته جان نمی خواهد 29شمارهٔ ۲۴۹: دلم بوسه زآن لعل نوشین خوهد 30شمارهٔ ۲۵۰: دلم روی چون تو نگارین خوهد 31شمارهٔ ۲۵۱: هرکرا داد سعادت بلقای تو نوید 32شمارهٔ ۲۵۲: باز دریافتن دوست مرا چون خورشید 33شمارهٔ ۲۵۳: روز عمرم بزوال آمد وشب نیز رسید 34شمارهٔ ۲۵۴: در شهر اگر زمانی آن خوش پسر برآید 35شمارهٔ ۲۵۵: ز کویی کآنچنان ماهی برآید 36شمارهٔ ۲۵۶: سحرگه سوی ما بویی اگر زآن دلستان ...37شمارهٔ ۲۵۷: ازرخت در نظرم باغ وگلستان آید 38شمارهٔ ۲۵۸: نسیم صبح پنداری زکوی یار می آید 39شمارهٔ ۲۵۹: بیا که بی تو مرا کار برنمی آید 40شمارهٔ ۲۶۰: ترا بصحبت ما سر (فر) ونمی آید 41شمارهٔ ۲۶۱: ترا به زمن هم نفس کم نیاید 42شمارهٔ ۲۶۲: حدیث عشق در گفتن نیاید 43شمارهٔ ۲۶۳: ای زیاران گشته غافل ازتو خود یاری ...44شمارهٔ ۲۶۴: ای ترا تعبیه درتنگ شکر مروارید 45شمارهٔ ۲۶۵: ای ترا پای بر سر خورشید 46شمارهٔ ۲۶۶: عقل در کفر و دین سخن گوید 47شمارهٔ ۲۶۷: دوش در مجلس ما بود زروی دلبر 48شمارهٔ ۲۶۸: شکر اندر پسته پنهان وآب حیوان در ...49شمارهٔ ۲۶۹: ای لبت نوشین زمن نیش فراقت دور دا ...50شمارهٔ ۲۷۰: ای دل از دوست جان دریغ مدار 51شمارهٔ ۲۷۱: ای صبا لطفی بکن حالم بجانان عرضه ...52شمارهٔ ۲۷۲: دلا این یک سخن از من نگه دار 53شمارهٔ ۲۷۳: بر در تو عاشقان دارند کار 54شمارهٔ ۲۷۴: دوش ما را از سعادت بود جانان در ک ...55شمارهٔ ۲۷۵: سوی صحرا شو دمی ای دوست با ما در ...56شمارهٔ ۲۷۶: ای نامه نو رسیده از یار 57شمارهٔ ۲۷۷: تا بکی این جور کشیدن ز یار 58شمارهٔ ۲۷۸: چون دل گرفت لشکر سلطان عشق یار 59شمارهٔ ۲۷۹: تا چند بر امید روم در سرای یار 60شمارهٔ ۲۸۰: ایا نموده دهانت زلعل خندان در 61شمارهٔ ۲۸۱: زهی ز خنده شیرینت شرمسار شکر 62شمارهٔ ۲۸۲: ای چو شیرین بدهان پسته بگفتارشکر 63شمارهٔ ۲۸۳: ای غم عشق تو چون می طرب افزای دگر 64شمارهٔ ۲۸۴: خورشید منی بروی پرنور 65شمارهٔ ۲۸۵: ای چو خورشید چشمه یی از نور 66شمارهٔ ۲۸۶: چو ماندم (من) زسلطان جهان دور 67شمارهٔ ۲۸۷: ای شکسته لب لعل تو بهای گوهر 68شمارهٔ ۲۸۸: ای سر طره تو پای دلم را زنجیر 69شمارهٔ ۲۸۹: ای دل وجانم شده سلطان عشقت را سری ...70شمارهٔ ۲۹۰: ای دل ارزنده بعشقی منت جان برمگیر 71شمارهٔ ۲۹۱: ای هما سایه قدم از در من بازمگیر 72شمارهٔ ۲۹۲: مست عشقت بخود نیاید باز 73شمارهٔ ۲۹۳: کبر با اهل محبت ناز با اهل نیاز 74شمارهٔ ۲۹۴: خمر عشقت خوردم و کردم بمستی کشف ر ...75شمارهٔ ۲۹۵: چو خمر عشق تو خوردم سخن نگیرم باز 76شمارهٔ ۲۹۶: لب گل در تبسم آمد باز 77شمارهٔ ۲۹۷: ای رخ خوب تو آفتاب جهان سوز 78شمارهٔ ۲۹۸: دلبرا من از شراب عشق مخمورم هنوز 79شمارهٔ ۲۹۹: ایا بحسن چو شیرین بملک چون پرویز 80شمارهٔ ۳۰۰: ای ز شیرینی شده دام مگس 81شمارهٔ ۳۰۱: ای خواسته زلعل لب آن نگار بوس 82شمارهٔ ۳۰۲: اگرچه راه بسی بود تا من از آتش 83شمارهٔ ۳۰۳: جرعه یی می نخورده از دستش 84شمارهٔ ۳۰۴: قند خجل می شود از لب چون شکرش 85شمارهٔ ۳۰۵: دلارامی که همچون مه بشب بینند دید ...86شمارهٔ ۳۰۶: گرچه جان می دهم از آرزوی دیدارش 87شمارهٔ ۳۰۷: دلارامی که حیرانم من از حسن جهانگ ...88شمارهٔ ۳۰۸: شبی از مجلس مستان برآمد ناله چنگش 89شمارهٔ ۳۰۹: ترکیست یارمن که نداند کس از گلش 90شمارهٔ ۳۱۰: ترکیست یار من که نداند کس از گلش 91شمارهٔ ۳۱۱: دلستانی که بجان نیست امان از چشمش 92شمارهٔ ۳۱۲: آنچه ز تست حال من گفت نمی توانمش 93شمارهٔ ۳۱۳: چون برآمد آفتاب از مشرق پیراهنش 94شمارهٔ ۳۱۴: آن دلارامی که آرامی نباشد با منش 95شمارهٔ ۳۱۵: چو شدبخنده شکر بار پسته دهنش 96شمارهٔ ۳۱۶: ای خریداران رویت عاشقان جان فروش 97شمارهٔ ۳۱۷: چون ازآن موسم کز وگرددجهان را وقت ...98شمارهٔ ۳۱۸: ای بت پسته دهن وقت تو چون نامت خو ...99شمارهٔ ۳۱۹: زهی از جمال تو گشته جهان خوش 100شمارهٔ ۳۲۰: زهی از زلف تو جان حلقه در گوش 101شمارهٔ ۳۲۱: تا چه معنیست در آن روی جهان آرایش 102شمارهٔ ۳۲۲: منم امروز دور از مشرب خویش 103شمارهٔ ۳۲۳: سزد که صبر کنم بر فراق دلبر خویش 104شمارهٔ ۳۲۴: ای مرا نادیده کرده عاشق دیدار خوی ...105شمارهٔ ۳۲۵: عشق تو در مخزن جانم نهاد اسرار خو ...106شمارهٔ ۳۲۶: من ز عشق تو رستم از غم خویش 107شمارهٔ ۳۲۷: یار سلطانست ومن در خدمت سلطان خوی ...108شمارهٔ ۳۲۸: گر خوش کنم دهان زلب دلستان خویش 109شمارهٔ ۳۲۹: ای ستم کرده همیشه با وفاداران خوی ...110شمارهٔ ۳۳۰: ای ز عشقت مهر و مه سرگشته در گردو ...111شمارهٔ ۳۳۱: یار بر من در فشاند از لؤلوی مکنون ...112شمارهٔ ۳۳۲: ای بی خبر زحسن گلستان روی خویش 113شمارهٔ ۳۳۳: نظر کن روی آن دلبر ببین شمع 114شمارهٔ ۳۳۴: ای ترا هرگز نبوده یاری از یاران د ...115شمارهٔ ۳۳۵: دل سقیم شفا یابد از اشارت عشق 116شمارهٔ ۳۳۶: گربشنوی که ناله کند دردمند عشق 117شمارهٔ ۳۳۷: دلم ببوسه شکر خواست زآن لب چو عقی ...118شمارهٔ ۳۳۸: مرا که در تن بی قوتست جانی خشک 119شمارهٔ ۳۳۹: ای نرگس تو مست و لب تو شراب رنگ 120شمارهٔ ۳۴۰: ای که در باغ جمالست رخ تو چون گل 121شمارهٔ ۳۴۱: مرا از عشق تو دستیست بر دل 122شمارهٔ ۳۴۲: ای سجده کرده پیش جمالت بت چگل 123شمارهٔ ۳۴۳: ز روی پرده برافگن که خلق را عیدست 124شمارهٔ ۳۴۴: ایا سلطان عشق تو نشسته بر سریر دل 125شمارهٔ ۳۴۵: ایا سلطان عشق تو نشسته برسریر دل 126شمارهٔ ۳۴۶: دل نمیرد تا ابد گر عشق باشد جان د ...127شمارهٔ ۳۴۷: دل ز غمت زنده شد ای غم تو جان دل 128شمارهٔ ۳۴۸: ای آنکه عشق تو دل جانست وجان دل 129شمارهٔ ۳۴۹: ای ز زلفت حلقه یی بر پای دل 130شمارهٔ ۳۵۰: تنی داری بسان خرمن گل 131شمارهٔ ۳۵۱: باغ را گرچه برخ کرد بهشت آیین گل 132شمارهٔ ۳۵۲: چو بیند روی تو ای نازنین گل 133شمارهٔ ۳۵۳: در گلستان گرنباشد شاهد رعنای گل 134شمارهٔ ۳۵۴: عاشقان راسوی خود هم خود بود جانان ...135شمارهٔ ۳۵۵: ما جان فدای آن رخ نیکوش می کنیم 136شمارهٔ ۳۵۶: ای ز رویت پرتوی مرآفرینش را تمام 137شمارهٔ ۳۵۷: آنی که کس بخوبی تو من ندیده ام 138شمارهٔ ۳۵۸: بتی که ازلب او ذوق جان همی یابم 139شمارهٔ ۳۵۹: گر بدان خوش پسر رسد دستم 140شمارهٔ ۳۶۰: می سزد گر جان دهم چون دلستانی یاف ...141شمارهٔ ۳۶۱: نه هرچه عشق توبود از درون برون کر ...142شمارهٔ ۳۶۲: نگارا گرد کوی تو اگر بسیار می گرد ...143شمارهٔ ۳۶۳: اگر بر درگه جانان چو سگ بسیار می ...144شمارهٔ ۳۶۴: مجلس انس ترا چون محرم راز آمدم 145شمارهٔ ۳۶۵: ای توانگر چو (ن) گدایانت بدر باز ...146شمارهٔ ۳۶۶: نگارا تا ترا دیدم دل اندر کس نمی ...147شمارهٔ ۳۶۷: نام تو شنیدم رخ خوب تو ندیدم 148شمارهٔ ۳۶۸: چو روی تو گل رنگین ندیدم 149شمارهٔ ۳۶۹: عشقم دلیل شد بسوی دوست راه دیدم 150شمارهٔ ۳۷۰: باز بر لوح ضمیر از وصف روی دلبرم 151شمارهٔ ۳۷۱: بیک نظر دل خلقی همی برد یارم 152شمارهٔ ۳۷۲: مدتی شد که من از عشق تو سودا دارم 153شمارهٔ ۳۷۳: نگارا با رخ خوبت نه من تنها هوس د ...154شمارهٔ ۳۷۴: من تحفه از دل می کنم نزدیک جانان ...155شمارهٔ ۳۷۵: گر کسی را حسد آید که ترا می نگرم 156شمارهٔ ۳۷۶: تا نقش تو هست در ضمیرم 157شمارهٔ ۳۷۷: ای غم تو روغن چراغ ضمیرم 158شمارهٔ ۳۷۸: اگر شبی ز وصال تو کام برگیرم 159شمارهٔ ۳۷۹: چو برقع ز رخ برگشایی بمیرم 160شمارهٔ ۳۸۰: از عشق دل افروزم چون شمع همی سوزم 161شمارهٔ ۳۸۱: بغیر دوست نداند کسی که من چه کسم 162شمارهٔ ۳۸۲: بروز وصل زهجران یار می ترسم 163شمارهٔ ۳۸۳: ای سعادت مددی کن که بدان یار رسم 164شمارهٔ ۳۸۴: آنجا که جای دوست بود من نمی رسم 165شمارهٔ ۳۸۵: ای برده آب روی من ازعشق تو درآتشم 166شمارهٔ ۳۸۶: ای برده رویت آب مه ازمهر تو درآتش ...167شمارهٔ ۳۸۷: جانست وتن در آتش عشق ودرآب چشم 168شمارهٔ ۳۸۸: ای منور بروی تو هر چشم 169شمارهٔ ۳۸۹: شب نیست که خون نبارم ازچشم 170شمارهٔ ۳۹۰: ای عارض و خط تو شده صبح و شام چشم 171شمارهٔ ۳۹۱: آن توانگر بمعالی که منش درویشم 172شمارهٔ ۳۹۲: گر عیب کنی که زار می نالم 173شمارهٔ ۳۹۳: عشق تو زیر و زبر دارد دلم 174شمارهٔ ۳۹۴: ای گنج غم نهاده بویرانه دلم 175شمارهٔ ۳۹۵: گر دست دوست وار در آری بگردنم 176شمارهٔ ۳۹۶: ای دوستر از جانم زین بیش مرنجانم 177شمارهٔ ۳۹۷: گر دست رسد روزی در پات سرافشانم 178شمارهٔ ۳۹۸: گر از ره تو بود خاک را گهر دانم 179شمارهٔ ۳۹۹: بی تو بحال عجب همی گذرانم 180شمارهٔ ۴۰۰: مرا که روی (تو) باید بگلستان چه ک ...181شمارهٔ ۴۰۱: بمهر و مه نگرم بی تو هر زمان چه ک ...182شمارهٔ ۴۰۲: بنده عشق توام زآن پادشاهی می کنم 183شمارهٔ ۴۰۳: مرا گر دولتی باشد که روزی با تو ب ...184شمارهٔ ۴۰۴: بکوش تا بنشینیم یک نفس با هم 185شمارهٔ ۴۰۵: روز نوروزست وبوی گل همی آرد نسیم 186شمارهٔ ۴۰۶: ما دل برای دوست ز جان برگرفته ایم 187شمارهٔ ۴۰۷: درعشق دوست ازسر جان نیز بگذریم 188شمارهٔ ۴۰۸: ما گدای در جانان نه برای نانیم 189شمارهٔ ۴۰۹: ای گشته نهان از من پیدات همی جویم 190شمارهٔ ۴۱۰: غنچه چون کرد تبسم سوی صحرا نرویم 191شمارهٔ ۴۱۱: آن دوست که ما ازآن اوییم 192شمارهٔ ۴۱۲: ای باغ نیکویی گل روی ترا چمن 193شمارهٔ ۴۱۳: ای چشم من از رخ تو روشن 194شمارهٔ ۴۱۴: بخت من از تست شور ای بت شیرین دهن 195شمارهٔ ۴۱۵: ای از چو تو شیرین لبی صد شور در ه ...196شمارهٔ ۴۱۶: ای از خمار چشم تو آشوب در جهان 197شمارهٔ ۴۱۷: ایا عشقت گرفته عالم جان 198شمارهٔ ۴۱۸: من از خدای جهان عمر میخوهم چندان 199شمارهٔ ۴۱۹: ای غمت همنشین بیداران 200شمارهٔ ۴۲۰: ای گلستان شکفته بنسیم وباران 201شمارهٔ ۴۲۱: از لطف وحسن یارم در جمع گل عذاران 202شمارهٔ ۴۲۲: ای کوی تو ز رویت بازار گل فروشان 203شمارهٔ ۴۲۳: خوبان رعیت اند وتویی پادشاهشان 204شمارهٔ ۴۲۴: دلهای عاشقان تو مشتی شکسته اند 205شمارهٔ ۴۲۵: ای مرغ صبح بشکن ناقوس پاسبانان 206شمارهٔ ۴۲۶: ای شاه حسنت را مدد از کبریای خویش ...207شمارهٔ ۴۲۷: چو سعدی سیف فرغانی حدیث عشق با هر ...208شمارهٔ ۴۲۸: هرگز گلی اندر جهان بی خار نتوان ی ...209شمارهٔ ۴۲۹: طریق عشق جانان چیست در دریای خون ...210شمارهٔ ۴۳۰: ما فتنه بر توایم و تویی فتنه بر س ...211شمارهٔ ۴۳۱: ای شده لعل لب تو شکرافشان در سخن 212شمارهٔ ۴۳۲: ای لبت را خواص جان دادن 213شمارهٔ ۴۳۳: باسر زلف تو صعبست مسلمان بودن 214شمارهٔ ۴۳۴: در شهر بحسن تو رویی نتوان دیدن 215شمارهٔ ۴۳۵: همچون تو دلبری را از بی دلان برید ...216شمارهٔ ۴۳۶: ای گشته طالع ازرخ تو آفتاب حسن 217شمارهٔ ۴۳۷: ای ایمن آفتاب رخت از زوال حسن 218شمارهٔ ۴۳۸: بگشای لب شیرین بازار شکر بشکن 219شمارهٔ ۴۳۹: ای دل ار جانان خوهی جان ترک کن 220شمارهٔ ۴۴۰: عشق را حمل بر مجاز مکن 221شمارهٔ ۴۴۱: ای پسر گر عاشقی دعوی ما ومن مکن 222شمارهٔ ۴۴۲: مرد محنت نیستی با عشق دمسازی مکن 223شمارهٔ ۴۴۳: بپوش آن رخ و دلربایی مکن 224شمارهٔ ۴۴۴: بخت و اقبال خوهی خدمت درویشان کن 225شمارهٔ ۴۴۵: ای شکرلب نظری سوی من مسکین کن 226شمارهٔ ۴۴۶: ای دل ای دل مهرآن مه ورز وایمان ت ...227شمارهٔ ۴۴۷: همه جان و دلست دلبر من 228شمارهٔ ۴۴۸: الا ای بچهره گلستان من 229شمارهٔ ۴۴۹: ای لب لعلت شکرستان من 230شمارهٔ ۴۵۰: ترا اگر چه فراغت بود ز یاری من 231شمارهٔ ۴۵۱: کجایی ای سر کوی تو از جهان بیرون 232شمارهٔ ۴۵۲: ایا چو فصل بهار از رخت جهانرا زین 233شمارهٔ ۴۵۳: ای جمال تو رشک حورالعین 234شمارهٔ ۴۵۴: از تو تا کی حال ما باشد چنین 235شمارهٔ ۴۵۵: برنگ خود نیم زآن رو وزآن مو 236شمارهٔ ۴۵۶: من چو از جان شده ام عاشق آن روی ن ...237شمارهٔ ۴۵۷: مرا کرد بیچاره در کار او 238شمارهٔ ۴۵۸: مرغ دلم صید کرد غمزه چون تیر او 239شمارهٔ ۴۵۹: چو هیچ می نکنی التفات با ما تو 240شمارهٔ ۴۶۰: کسی کو عشق بازد بارخ تو 241شمارهٔ ۴۶۱: عاشقم بر تو و بر صورت جان پرور تو 242شمارهٔ ۴۶۲: ایا گرفته مه وآفتاب نور از تو 243شمارهٔ ۴۶۳: ای فغان بی دلان از چشم شوخ شنگ تو 244شمارهٔ ۴۶۴: خط نورست بر آن تخته پیشانی تو 245شمارهٔ ۴۶۵: ای مشک و عنبر شمه یی از بوی تو 246شمارهٔ ۴۶۶: شرم دارد آفتاب ازروی تو 247شمارهٔ ۴۶۷: ای زمان همچون مکان گشته حجاب روی ...248شمارهٔ ۴۶۸: ای زماه ومهر برده گوی دعوی روی تو 249شمارهٔ ۴۶۹: بیناست چشم جان من از دیدن آن ماه ...250شمارهٔ ۴۷۰: دلا با عشق کن پیمان و می رو 251شمارهٔ ۴۷۱: ای صبا قصه عشاق بر یار بگو 252شمارهٔ ۴۷۲: ای بگرد خرمن تو خوشه چین خورشید و ...253شمارهٔ ۴۷۳: ای که اندر چشم مستت فتنه دارد خوا ...254شمارهٔ ۴۷۴: ای مهر ومه رعیت وروی تو پادشاه 255شمارهٔ ۴۷۵: ای رقعه حسن را رخت شاه 256شمارهٔ ۴۷۶: چه دلبری که رخ تست در گلستان ماه 257شمارهٔ ۴۷۷: ای بزیر زلف تو سایه نشین خورشید و ...258شمارهٔ ۴۷۸: ای لطف تو بسی مرا کار ساخته 259شمارهٔ ۴۷۹: ای زمعنی مر ترا صورت چو جان آراست ...260شمارهٔ ۴۸۰: ای زروی خوب تو پشت زمین آراسته 261شمارهٔ ۴۸۱: بگشادی رو که رنگی بستست بر رخ تو 262شمارهٔ ۴۸۲: ای پسته دهانت نرخ شکر شکسته 263شمارهٔ ۴۸۳: ای همچو من بسی را عشق تو زار کشته 264شمارهٔ ۴۸۴: زهی صیت حسن تو عالم گرفته 265شمارهٔ ۴۸۵: بدیدم بر در یار ایستاده 266شمارهٔ ۴۸۶: مرا زعشق تو باریست بر دل افتاده 267شمارهٔ ۴۸۷: ای در سخن دهانت تنگ شکر گشاده 268شمارهٔ ۴۸۸: ای در لب لعل تو شکر تعبیه کرده 269شمارهٔ ۴۸۹: ایا رخت زگریبان قمر برآورده 270شمارهٔ ۴۹۰: ای ازلب تو مجلس ما پر شکر شده 271شمارهٔ ۴۹۱: نبات خطت گرد لب رسته چیست 272شمارهٔ ۴۹۲: ای خرد با عشق تو تنگ آمده 273شمارهٔ ۴۹۳: تویی از اهل معنی بازمانده 274شمارهٔ ۴۹۴: شکر لبی که مرا جان دهد بهر خنده 275شمارهٔ ۴۹۵: خداوندا نگارم را بمن ده 276شمارهٔ ۴۹۶: تو می روی و مرا نقش تست در دیده 277شمارهٔ ۴۹۷: ای نکو رو مشو از اهل نظر پوشیده 278شمارهٔ ۴۹۸: ای چو جان صورت خود را ز نظر پوشید ...279شمارهٔ ۴۹۹: ای بنور رخ تو روی قمر پوشیده 280شمارهٔ ۵۰۰: ای پیش تو ماه آسمان خیره 281شمارهٔ ۵۰۱: ای دل تنگ مرا از غم تو جان تازه 282شمارهٔ ۵۰۲: تا نمودی روی و دیدم گرد چشمت آن م ...283شمارهٔ ۵۰۳: از پسته تنگ خود آن یار شکر بوسه 284شمارهٔ ۵۰۴: چو کرد زلف تو پیرامن قمر حلقه 285شمارهٔ ۵۰۵: چو نیست غیر تو کس آفتاب با سایه 286شمارهٔ ۵۰۶: ای عشق تو داده روح را می 287شمارهٔ ۵۰۷: بخود نظر کن اگر می خوهی که جان بی ...288شمارهٔ ۵۰۸: تا بعقل ورای خود در راه تو ننهیم ...289شمارهٔ ۵۰۹: ایا خلاصه خوبان کراست درهمه دنیی 290شمارهٔ ۵۱۰: ای توانگر در خود برمن مسکین بگشای 291شمارهٔ ۵۱۱: ای بکویت عاشقان رانور رویت رهنمای 292شمارهٔ ۵۱۲: دوست جز دل نمی پذیرد جای 293شمارهٔ ۵۱۳: ای سازگار با همه با من نساختی 294شمارهٔ ۵۱۴: ای درسر من از لب میگون تو مستی 295شمارهٔ ۵۱۵: ای همه هستی مبر در خود گمان نیستی 296شمارهٔ ۵۱۶: روز و شب از صحبت ما بر حذر بودی ا ...297شمارهٔ ۵۱۷: دلستانا از جهان رسم وفا برداشتی 298شمارهٔ ۵۱۸: ای رفته دور از برما چون نیامدی 299شمارهٔ ۵۱۹: بچشم مست خود آن را که کرده ای نظر ...300شمارهٔ ۵۲۰: ای رخ تو شاه ملک دلبری 301شمارهٔ ۵۲۱: عشق اسلامست و دیگر کافری 302شمارهٔ ۵۲۲: بکرشمه اگر از عاشق خود جان ببری 303شمارهٔ ۵۲۳: ای بلبل جانم (را) از روی تو گلزار ...304شمارهٔ ۵۲۴: ای زآفتاب رویت مه برده شرمساری 305شمارهٔ ۵۲۵: زبار عشق توام طالب سبکساری 306شمارهٔ ۵۲۶: تویی سلطان ملک حسن و چون من صد گد ...307شمارهٔ ۵۲۷: مرا گفت دل چون چنین یار داری 308شمارهٔ ۵۲۸: ای که از سیم خام تن داری 309شمارهٔ ۵۲۹: تویی که عارض رخسار دلستان داری 310شمارهٔ ۵۳۰: از آن شکر که تو در پسته دهان داری 311شمارهٔ ۵۳۱: روی پنهان کن که آرام دل ازمن می ب ...312شمارهٔ ۵۳۲: جانا بیک کرشمه دل و جان همی بری 313شمارهٔ ۵۳۳: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 314شمارهٔ ۵۳۴: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 315شمارهٔ ۵۳۵: ای جهان ازتو مزین چو بهشت از حوری 316شمارهٔ ۵۳۶: اگر چو خسرو و خاقان سزای تاج و سر ...317شمارهٔ ۵۳۷: بهار آمد و گویی که باد نوروزی 318شمارهٔ ۵۳۸: اگر فراق تو زین سان اثر کند روزی 319شمارهٔ ۵۳۹: هم دلبر من با من دلدار شود روزی 320شمارهٔ ۵۴۰: چو شود کز سر جرمم بکرم برخیزی 321شمارهٔ ۵۴۱: هرکس از عشق می زند نفسی 322شمارهٔ ۵۴۲: ای آنکه حسن صورت تو نیست در کسی 323شمارهٔ ۵۴۳: عاشقم زنده دلی را که تو جانش باشی 324شمارهٔ ۵۴۴: ای دوست بی تو ما را اندر جهان چه ...325شمارهٔ ۵۴۵: ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی 326شمارهٔ ۵۴۶: مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی 327شمارهٔ ۵۴۷: ایا بدور تو از مثل تو جهان خالی 328شمارهٔ ۵۴۸: در حضرت تو کآنجاسلطان کند غلامی 329شمارهٔ ۵۴۹: ماه سعادتم را باشد شب تمامی 330شمارهٔ ۵۵۰: دی مرا گفت آن مه ختنی 331شمارهٔ ۵۵۱: ای (که) تو جان جهانی و جهان جانی 332شمارهٔ ۵۵۲: در تن زنده یکی مرده بود زندانی 333شمارهٔ ۵۵۳: کیست درین دور پیر اهل معانی 334شمارهٔ ۵۵۴: ای چون تو نبوده گل در هیچ گلستانی 335شمارهٔ ۵۵۵: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 336شمارهٔ ۵۵۶: تعالی الله چه رویست آن بنزهت چون ...337شمارهٔ ۵۵۷: درتو، زهی صورت تو گنج معانی،338شمارهٔ ۵۵۸: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 339شمارهٔ ۵۵۹: زمهر روی توای سرو ماه پیشانی 340شمارهٔ ۵۶۰: چنین که تو سمری ای پسر بشیرینی 341شمارهٔ ۵۶۱: ای لب لعل ترا بنده بجان شیرینی 342شمارهٔ ۵۶۲: ای گرفته زحدیث تو جهان شیرینی 343شمارهٔ ۵۶۳: بحال خود چو نظر کردم از تو می پرس ...344شمارهٔ ۵۶۴: دی بامداد آن صنم آفتاب روی 345شمارهٔ ۵۶۵: ای نو عروس حسن ترا آفتاب روی 346شمارهٔ ۵۶۶: زاندیشه تو که هست جان در وی 347شمارهٔ ۵۶۷: چو دست و روی بشویی ودر نماز شوی 348شمارهٔ ۵۶۸: نگاری کز رخ چون مه کند بر نیکوان ...349شمارهٔ ۵۶۹: مرا باز اتفاق افتاد عشق سرو بالای ...350شمارهٔ ۵۷۰: اگر خورشید و مه نبود برین گردون م ...351شمارهٔ ۵۷۱: زهی خورشید را داده رخ تو حسن و زی ...352شمارهٔ ۵۷۲: الا ای شمع دل را روشنایی 353شمارهٔ ۵۷۳: ای شده حسن ترا پیشه جهان آرایی 354شمارهٔ ۵۷۴: دل در غم چون تو بی وفایی 355شمارهٔ ۵۷۵: تو قبله دل وجانی چو روی بنمایی 356شمارهٔ ۵۷۶: در گلشن حسن چون تو کس نیست 357شمارهٔ ۵۷۷: ز دلبران همه شهر دل پذیر تویی 358شمارهٔ ۵۷۸: عشق تو دردست و درمانش تویی 359شمارهٔ ۵۷۹: آن روی نگر بدان نکویی 360شمارهٔ ۵۸۰: این اتفاق طرفه بین کندر فتد 361شمارهٔ ۵۸۱: گرخوش کند لب تو دهانم ببوسه یی 362شمارهٔ ۵۸۲: ای جان من ز جوهر عشقت خزینه یی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ