کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گربشنوی که ناله کند دردمند عشق

    عیبش مکن اگرچه نباشی نژند عشق

    درجان چو نور عشق نداری دلیت نیست

    زیرا که پای دل بود ازبهر بند عشق

    رختی است بهر منزل جانها گلیم فقر

    رخشی است بهر رستم دلها سمند عشق

    داروی جان و مرحم دلهای خسته اند

    قومی بتیر غمزه او دردمند عشق

    دامن ز خود فشانده و دست اندر آستین

    پای از جهان برون و سر اندر کمند عشق

    چون خوشه کوب خورده گاو جهان نیند

    زآن کرده اند دانه دل را سپند عشق

    جاه رفیع دنیی دون آرزو کنی

    با پست همتان ننشیند بلند عشق

    چندانکه کار تو بپسند تو می رود

    می دان که خدمتی زتو ناید پسند عشق

    عشقت ز زحمت دو جهان باز می خرد

    بفروش هرچه داری و بنیوش پند عشق

    اینست کار او که ببرد ترا زتو

    واصل شوی چو صبر کنی برگزند عشق

    ای تلخ کام هستی خود مانده همچو سیف

    گر خوش دلی خوهی بدهان گیر قند عشق

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha