کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بیک نظر دل خلقی همی برد یارم

    بمن نگر که بدان یک نظر گرفتارم

    مرا خود از خبرش بود حال شوریده

    کنون بیک نظر او تمام شد کارم

    ورا اگر دگری یافت و از طلب بنشست

    من آن کسم که پس از یافتن طلب کارم

    شبی بخدمت او خلوتی خوهم تا روز

    که او ز لب شکر و من ز دیده دربارم

    چراغ وارم از آن پس اگر کشند رواست

    ستاره وار چو با مه شبی بروز آرم

    امیر ملک ورا طالب است و من در عشق

    نمی خوهم که فرومایه یی بود یارم

    تو همت من مسکین نگر که چون فرهاد

    برای شیرین با خسرو است پیکارم

    من از مدام املهای خویش بودم مست

    شراب عشقش از آن سکر کرد هشیارم

    کنون نخسبم جز بر درش چو سگ همه روز

    که شب روان رهش کرده اند بیدارم

    بدین گنه که دلم قدر وصل تو نشناخت

    گرم بهجر عقوبت کند سزاوارم

    اگر چنانکه زدی لاف سیف فرغانی

    که من ببذل درم سرخ رو چو دینارم

    میان خلق تفاوت بسیست در گوهر

    که دوست را تو بزر من بجان خریدارم

    طریق اهل دل اینست کاین امانت جان

    که دوست داد بمن من بدوست بسپارم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha