کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو برقع ز رخ برگشایی بمیرم

    وگر رو بمن کم بنمایی بمیرم

    ز شادی قرب و ز اندوه دوری

    گه از وصل و گاه از جدایی بمیرم

    چرا غم که بی روغنم مرگ باشد

    و گر روغنم در فزایی بمیرم

    تو دام منی من ترا طرفه مرغم

    که گر از تو یابم رهایی بمیرم

    برافروخت روی تو از حسن شمعی

    نمی خواست کاز بی ضیایی بمیرم

    زدم بر سر شمع خود را و گفتم

    چو پروانه در روشنایی بمیرم

    ترا برگ من نی و آگه نه ای زآن

    که من بی گل از بی نوایی بمیرم

    طبیبی چو تو بر سر من نشسته

    نشاید که از بی دوایی بمیرم

    چو گربه درین خانه گر ره نیابم

    چو سگ بر درش از گدایی بمیرم

    در آن بارگه گر بخدمت نشایم

    برین در بمدحت سرایی بمیرم

    چو مجنون اگر وصف لیلی نیابم

    سزد گر بلیلی ستایی بمیرم

    مرا گر ز وصل آن میسر نگردد

    که در مسند پادشایی بمیرم

    نه بیگانه ام همچو سیف این مرا بس

    که با دولت آشنایی بمیرم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha